پنجشنبهای که «منا» خون گریست
روزی که در آن پیکرهای بیجان بیش از 1300 زایر حرم امن الهی بر زمین داغ و بیتاب «منا» قرار گرفت و آسمان شاهد بود که میهمانان خانه خدا، در حالی که برای قربانی کردن در پیشگاه حضرت دوست آماده میشدند، قربانی خودخواهی و بیلیاقتی کسانی شدند که جان مردمان برایشان هیچ ارزشی ندارد. انساننماهایی که حاضرند برای آسایش یک شاهزاده بیارزش، جان باارزش هزاران میهمان سرزمین وحی را به دردمندانهترین شکل، قربانی کنند. این روزها، منا و مشعر و عرفات، صفا و مروه و مسجدالحرام، بر مظلومیت میهمانان بیتا… الحرام اشک میریزند و بغض گلوگیر خود را هنگاهی که باید چکمههای سفاکترین طاغوتهای تاریخ را بر سینه خویش تحمل کنند، آهسته فریاد میکنند.
حادثه تلخ و خونبار «منا» یک «نشانه» است. یک نشانه دیگر از دهها نشانهای که پایان و سقوط حاکمیت «طاغوت» بر سرزمین وحی را نوید میدهد، نشانهای که از رخدادهای بزرگ خبر میدهد؛ خبری که از قول رسول اکرم(ص) درباره رویدادهای آخرالزمان در کتاب «الملاحم والفتن» نوشته سید ابن طاووس، چنین آمده است: «فاجعهای در منا رخ خواهد داد که شمار زیادی از حجاج در آن کشته خواهند شد و خونهایشان بر مسیر جمرات، روان خواهد گشت».
باز هم خیانت خائن الحرمین
طاغوت حاکم بر سرزمین وحی که در دهههای گذشته همواره خود را «خادم الحرمین» خوانده، امسال بیش از هر سال دیگر، با جنایاتی که مرتکب شده است به صفت «خائن الحرمین» خوانده شده است. موج اعتراضهای جهانی از سوی اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان درباره بیلیاقتی و بیمسؤولیتی دولت خونریز سعودی همچنان در حال بالا گرفتن است و همگان معتقدند مدیریت حج باید از دست بیکفایت این خاندان خودخواه و دستنشانده، خارج شود. بر اساس آماری که یکی از اندیشمندان مسلمان مقیم آمریکا بیان کرده است، از سال 1985 میلادی تاکنون، بیش از 10هزار انسان بیگناه قربانی حوادث حج شدهاند که دولت سعودی مستقیم و غیرمستقیم در رخ دادن آن نقش داشته است. حوادثی که با تدبیر و مدیریت قابل پیشگیری بودند.
در همین زمینه روزنامه نیویورک تایمز آمریکا نوشت: از سال ۱۹۹۰ تا کنون حادثه روز پنجشنبه در منا و جان باختن 1300 تن از حجاج در اثر ازدحام جمعیت، خونین ترین حادثه از این نوع به شمار میآید. در سال 1990 نیز 1426 زایر در اثر خفگی در تونل «المعیصم» در حد فاصل مکه مکرمه و منا جان باختند. این روزنامه مینویسد: این حادثه که بدترین حادثه در جریان مراسم حج امسال است پس از کمتر از دو هفته از سقوط جرثقیل رخ داده است که موجب جان باختن 170نفر و مجروح شدن 394 نفر دیگر شد.
شادی و معنویت
شادي چيست و ما مي بينيم کساني که اين قدر از لحاظ روانشناسي در حول و حوش شادي صحبت مي کنند،از توفيقات معنوي مثل نماز شب، لذت کمک به محرومان و لذت طمأنينه نماز و … بهره اي ندارند و فقط روحيه شادي دارند؟ آيا اين کافي است؟
با سلامي گرم به شما که زندگيتان را با اسلام عزيز مي سنجيد.
شادي چيزي است که باعث انبساط روح و نشاط و سرزندگي مي شود. در حديثى از اميرمؤمنان (ع) آمده است: «السرور يبسط النفس و يصير النشاط؛ شادمانى انبساط خاطر و نشاط و سرزندگى مىآورد». (1)
از آن جا که ما انسان ها موجودات دو بعدي هستيم براي نشاط روحي خود نياز به شادي داريم. پرسش شما اين بود که شادي چيست؟ شادي همان است که انسان را به وجد آورده و به او نشاط مي بخشد. چه بسا منظورتان اين مي باشد که نظر اسلام درباره شادي چيست؟ يا در اسلام چه شادي هايي وجود دارد؟
«نظر اسلام درباره شادي»
اسلام با توجه به نيازهاي اساسي انسان، شادي و نشاط را تحسين و تاييد كرده است. خداوند در قرآن به عنوان يك نفرين ميگويد:«فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيرًا [اين گروه نافرمان] از اين پس كم بخندند و زياد بگريند». اين كه خداوند آرزوي كم خنديدن و زياد گريستن براي نافرمانان ميكند، حكايت از اين حقيقت دارد كه خنده به عنوان يكي از عوامل نشاط،امر طبيعي و فطري است و او ميخواهد به عنوان كيفر، نافرمانان از اين نعمت محروم باشند (2)
توصيفات قرآن در خصوص بهشت نيز حاكي از اين واقعيت است كه اسلام، بر نشاط و شادي مهر تأييد نهاده است.قرآن در آيه اي، برخي عوامل شادي و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛«بگو [در برابر كساني كه بسياري از مواهب زندگي را تحريم ميكردند] اي پيغمبر! چه كسي حرام كرده است زينت و آرايش و زيباييهايي را كه خداوند از درون طبيعت، براي بندگانش بيرون كشيده; چه كسي حرام كرده است روزيهاي پاك و مواهب پاك را; بگو: اين مواهب پاك و اين زيباييها براي مردم با ايمان در همين زندگي دنيا و در زندگاني جاويد آخرت قرار داده شده است»(3).
با اين تفاوت كه در اين دنيا، زيباييها به زشتيها و شاديها به رنجها آميخته است; ولي در دنياي ديگر و در روز رستاخيز، اين زيباييها و اين مواهب پاك، براي مردم با ايمان به صورت خالص وجود دارد.(4)
رسول اكرم(ص) ميفرمايد: «مؤمن شوخ و شاداب است »(5). بايد اوقاتي را هر فردي براي انبساط روحي و رواني در نظر بگيرد، از اين رو امام رضا(ع) فرمودند: «كوشش كنيد اوقات شما چهار زمان باشد: وقتي براي عبادت و خلوت با خدا، زماني براي تأمين معاش، ساعتي براي معاشرت با برادران مورد اعتماد و كساني كه شما را به عيبهايتان واقف ميسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتي را هم به تفريحات و لذايذ خود اختصاص دهيد و از شادي ساعتهاي تفريح، نيروي لازم براي عمل به وظايف وقتهاي ديگر را تأمين كنيد.»(6)
«انواع شادي در هستي و اسلام»
اساس جهان هستي و پديدههاي آن به گونهاي طراحي شده است كه در آدمي شادي ايجاد کند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبيعتبا ظرافت، آبشارهاي زيبا، گلهاي رنگارنگ، ديدار دوستان، ازدواج و پيوند دو انسان و … همه شادي آور و سرور انگيز است. از آنجا كه شادي، ناكامي، نااميدي، ترس و نگراني را از آدمي دور ميسازد، روانشناسان به ايجاد و تثبيت آن در انسان دستور اكيد دادهاند و اين نشانگراين حقيقت است كه شادي، نياز اساسي و ضروري آدمي است(7).
استفاده از طبيعت زيبا، ديدن طلوع دلانگيز آفتاب، لذت بردن از منظرههاى دل نواز و باغهاى مصفا و سير و سفر، ديدار با دوستان و سخن گفتن با آنها، پرداختن به ادبيات و شعر و نمايش و خوشنويسى و نقاشى و ورزش و بازىهاى سالم، استفاده از نعمتهاى خدادادي و غذاهاى متنوع و لباسهاى رنگارنگ و صدها امر لذت بخش ديگر كه همگى شادى بخش مىباشند از شادىهاى شايسته است. چنان چه لذت بردن از گفتگو با خداوند در حال نماز و مناجات و عبادت و داشتن حال خوش در حال ذكر و توجه به پروردگار از مقوله لذتهاى معنوى باشند كه از نظر عمق و كيفيت بسيار والاتر و فراتر از لذتهاى مادى مىباشد.
توصيه به نظافت، سير و سفر، شركت در مجالس شادي مثل مجالس عروسي و وليمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند و برگشت از حج و زيارت، تأكيد بر صله ارحام و ديد و بازديد و دست دادن (مصافحه) با مومنان و… همه از لوازم و زمينههاي يك اجتماع شاد و پر تحرك است كه تاكيد بر اين موارد از سوي اسلام گواه بر اهميت دادن دين مبين اسلام به مقوله شادي و سرور است و بودن در اجتماع است.
عوامل معنوي چون تلاوت قرآن، دعا، نماز، تفكر در آفريدههاى خداوند، ايمان، صدقه دادن و پرهيز از گناه، از جمله عواملىاند كه زمينههاى روانى و روحى شادى را فراهم مىآورند و عواملى چون، تغذيه مناسب، ورزش، بوى خوش، خودآرايى، پوشيدن لباسهاى روشن، پياده روى و نگاه كردن به سبزهها از آن دست عواملىاند كه زمينههاى مادى و جسمانى نشاط را فراهم مىآورند؛ هر چند كه پس از برخوردارى از نشاط جسمانى، شادى روحى نيز نصيب انسان مىشود.
«روان شناسي، شادي و معنويت»
اگر شادي را به صورت سکولار و جداي از دين تفسير کرديم و به آن معتقد شديم، بديهي است که دستمايه اي غير از شادي ظاهري و موقتي ندارد. شادي سکولار يا به لذت معنوي اعتقاد ندارد و يا اگر هم اعتقاد داشته باشد لذت معنوي را به چيزي جداي لذت با معبود حقيقي و مناجات با او و لذت کمک به محرومان تفسير مي کند.
روان شناسي علمي است كه به مطالعه ي رفتار انساني مي پردازد. از زاويه علم روان شناسي ممکن است راهکار برخي مسائل با راهکار دين متفاوت باشد. ما با روان شناسي به طور كلي مخالف نيستيم اما براي آن محدوده اي قائل هستيم که عده اي اين حدّ را براي آن قبول ندارند.
برخي با روان شناسي و روان کاوي حتي دين را هم تجزيه و تحليل مي کنند. به عنوان مثال، فرويد، مذهب را يک افسانه با ريشه هاي تاريخي واقعي مي دانست. مي گفت: قبايل انساني اوليه نسبت به رهبر خود و دسترسي او به زنان قبيله حسادت ورزيدند و افراد ناراضي، حتي پسر رئيس قبيله عليه او قيام کرده و او را کشتند، اما پس از کشتن او، احساس گناه کرده به همين خاطر مجسمه اي براي رهبرشان ساختند و او را نوعي از خدا لقب دادند پس از آن به اطاعت از اوامرش ادامه دادند و او«من آرماني » آن ها شد. اين خدا در طول زمان ها در چشم مردم قدرتمندتر شد.
پس در نظر فرويد که موسس روان کاوي است، ريشه هاي مذهب در گناه جمعي قبيله هاي وحشي است. آيا نبايد با اين اعتقاد مخالفت ورزيد؟
انساني که هنوز در عجايب و جزئيات بدن خودش متحير مانده و بسياري از بيماري هاي اين بدن را نمي تواند مداوا کند، چطور مي خواهد دين و فلسفه دين که دستورات پروردگار متعال است را با اين ذهن کوچک و قاصر خود درک کند .هنوز هزاران سال مانده تا انسان ها بتوانند مقداري از ظرايف دين مبين اسلام که هزار و چهار صد و اندي سال پيش آمده را دريابند.
از تجربيات روان شناسان و دانشمندان ديگر كه به طور قطعي ثابت شده است بايد بهره برد، اما اگر در جايي دستاوردهاي اين علوم، در تضاد با آموزه هاي ديني ما باشد، آموزه هاي ديني جاي براي خود نماي آنان نمي گذارد. زيرا خالق ما به تمام جوانب انسان و جامعه ي انساني آگاه است و با در نظر گرفتن تمام شئونات آدمي حكمي را بيان مي نمايد.
از طرفي فقط داشتن روحيه ي شاد کافي نيست. افرادي هستند كه داراي روحيه ي شاد بوده اند اما در يك حادثه اي يكي از عزيزان خود را از دست داده است و تمام زندگي او براي مدت طولاني تحت تأثير آن قرار گرفته است. بنابراين در اين دنيا براي اينكه از شادي ها ماندگار بهره برد بايد داراي جهان بيني الهي گشت، تا از زندگي خود همواره احساس رضايت كنيم. يكي از عوامل اصلي شادي رضايت از زندگي است. يك انسان مومن در اوج لذت از زندگي مي تواند قرار بگيرد، و از شادي هاي روحي كه تأثير پايدارتري و فرح بخش تري براي انسان در پي دارد بهره مند شود. انسان مؤمن از درون و برون شاد است و از ارتباط با خالق هستي لذت مي برد و اين ارتباط و هم كلام شدن با او نهايت انبساط روح را براي او در پي خواهد داشت.
انسان مؤمن از آن جا كه در محدوده دين زندگي مي کند، اگر نوعي از شادي، خارج از حيطه دين باشد نه تنها سراغ آن نمي رود، بلکه در حقيقت آن را شادي نمي داند. شاديي که انسان را از خدا دور کند يک شادي ظاهري و زود گذر است که مي رود اما عذابي را براي انسان باقي مي گذارد.
اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: چقدر ميان دو عمل تفاوت است، عملي که لذتش مي رود و عذابش مي ماند و عملي که سختي اش مي رود و پاداشش مي ماند.(8)
منابع
(1) ميزان الحكمه، چاپ دفتر تبليغات اسلامى، ج 4، ص 436، ح 8448
(2) گفتارها، ج 2 ص 225 و ، 226
(3) اعراف، آيه 32
(4) گفتارها، ج 2، ص 227 و 228
(5) حراني، تحف العقول، ص49
(6) بحارالانوار، ج75، ص321
(7) نگا: روانشناسي شادي، روانشناسي كمال، راز شاد زيستن و …
(8) .(نهج البلاغة حکمت 121)
دَحْوالْأرْض
25 ذی القعده(مصادف با چهارشنبه 18 شهریور) روز دَحْوُالْأرْض است،
دَحْوُالْأرْض روزی است که بنابر روایات، زمانی که تمام زمین را آب فرا گرفته بود، در این روز، نخستین خشکیها از زیر آب سر برآوردند و مطابق بعضی از روایات، نخستین جایی که از زیر آب بیرون آمد، و خشک شد و سپس گسترش یافت؛ سرزمین «مکه» و به خصوص محل خانه «کعبه» بود،
اعمال روز #دحو_الارض :
1)غسل
2 )روزه گرفتن که معادل روزه 70سال است و در روایتی کفاره گناهان هفتاد سال است و برای روزه دار این روز آنچه میان آسمان وزمین است استغفار میکند.
3)خواندن دو رکعت نماز، نزدیک ظهر به این کیفیت:
در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره الشّمس بخواند و آنگاه بعد از سلام نماز بگوید:
«لا حَوْلَ و لا قوَّهَ اِلّا بِالله العلی العظیم» و سپس این دعا را بخواند:
یا مُقیلَ الْعَثَراتِ اَقِلْنی عَثْرَتی یا مُجیبَ الدَّعَواتِ اَجِبْ دَعْوَتی یا سامِعَ الْاَصْواتِ اِسْمَعْ صَوْتی وَ ارْحَمْنی و تَجاوَزْ عَنْ سَیئاتی وَ ما عِنْدی یا ذَالْجَلالِ وَ الْاِکْرام.
ای درگذرنده لغزش ها، از لغزشم درگذر! ای اجابت کننده دعاها! دعایم را مستجاب کن! ای شنوای آوازها! صدایم را بشنو و به من رحم کن و از بدی هایم و آنچه نزد من است درگذر! ای صاحب جلالت و بزرگواری.
4)زیارت امام رضا علیه السلام.
5)خواندن دعای اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ…که در مفاتیح الجنان؛ اعمال روز 25 ذی القعده ذکر شده.
در مفاتیح الجنان چنین آمده:هرکه این روز را روزه بگیرد و شبش را به عبادت مشغول باشد ثواب صد سال عبادت برایش نوشته می شود.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج#التماس_دعا
یا على علیهالسلام
منکر امامت علی ع منکر نبوت پیامبر است:
ابوحمزه ثمالی از امام سجاد از پدرش از امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم نقل می کند که مردی خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و عرض کرد: تو را امیرالمؤمنین می گویند؛ چه کسی تو را بر مؤمنان امیر کرده است؟ حضرت فرمود: خدای جل جلاله مرا امیر اهل ایمان قرار داده است آن مرد به نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله، آیا علی راست می گوید که خداوند او را بر خلقش امیر قرار داده؟ پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله در خشم شده فرمود: به راستی علی با ولایتی از جانب خدا عزوجل امیرالمؤمنین شده است؛ ولایتی که خدا از فوق عرش برای او منعقد نموده و همه ملائکه را بر این امر گواه گرفته است که علی خلیفة الله و حجة الله و امام همه مسلمین است؛ طاعتش قرین طاعت خدا و نافرمانیش قرین نافرمانی خداست؛ هرکه او را نشناسد مرا نشناخته و هرکه او را بشناسد مرا شناخته و هر که امامت او را انکار کند، بی گمان نبوت مرا انکار کرده است و هرکه امیری او را بر اهل ایمان انکار کند، به یقین رسالت مرا منکر شده است و هرکه فضیلت او را نپذیرد، از فضیلت من کاسته است، و هرکه با او بجنگد قطعا با من جنگیده است و هرکه به او دشنام دهد بی تردید به من دشنام داده است زیرا او از من است و از طینت و او همسر فاطمه دختر من و پدر فرزندانم حسن و حسین علیهم السلام است. سپس حضرت فرمود: من و علی و فاطمه و حسن و حسین و نه تن ائمه از فرزندان حسین حجت های خداوند بر خلق او هستیم؛ دشمنان ما دشمنان خداوندند و دوستان ما دوستان خدا.
منبع:امالی شیخ صدوق، المجلس السابع و العشرون، حدیث8
خدا منتظرته!
تا موبايلت آنتن ميده، تا همه خطهاي آنتنت پره اصلا حواست نيست، به هر کي دوست داري زنگ ميزني، با هر کي دوست داري حرف ميزني. اصلا آنتن داشتن و زنگ زدن واست ميشه يه کار معمولي. يه روز ميايي پا تو از شهر بذاري بيرون، يا حتي ميري يه جاهايي از شهر که نقطه کوره، يهو خطهاي آنتن ميره، يه پيغام واست مياد که فقط تلفن ضروري مثل اورژانس برقراره. يه وقتايي همه ولت ميکنن، يا جوابتو نميدن، يا بهونه ميارن يا يه جوري ميپيچونن که يعني دست از سر ما بردار ديگه! اون موقع ست که يهو پيغام مياد، ارتباط با خدا برقراره، يعني خيلي وقته منتظرتم، بقيه رو بيخيال، بيا پيش خودم، نه قطع ميکنم، نه سرکار ميذارم، نه ميپيچونم، آنتن دهي عالي در سطح دنيا و آسمونا.