شادی و معنویت
شادي چيست و ما مي بينيم کساني که اين قدر از لحاظ روانشناسي در حول و حوش شادي صحبت مي کنند،از توفيقات معنوي مثل نماز شب، لذت کمک به محرومان و لذت طمأنينه نماز و … بهره اي ندارند و فقط روحيه شادي دارند؟ آيا اين کافي است؟
با سلامي گرم به شما که زندگيتان را با اسلام عزيز مي سنجيد.
شادي چيزي است که باعث انبساط روح و نشاط و سرزندگي مي شود. در حديثى از اميرمؤمنان (ع) آمده است: «السرور يبسط النفس و يصير النشاط؛ شادمانى انبساط خاطر و نشاط و سرزندگى مىآورد». (1)
از آن جا که ما انسان ها موجودات دو بعدي هستيم براي نشاط روحي خود نياز به شادي داريم. پرسش شما اين بود که شادي چيست؟ شادي همان است که انسان را به وجد آورده و به او نشاط مي بخشد. چه بسا منظورتان اين مي باشد که نظر اسلام درباره شادي چيست؟ يا در اسلام چه شادي هايي وجود دارد؟
«نظر اسلام درباره شادي»
اسلام با توجه به نيازهاي اساسي انسان، شادي و نشاط را تحسين و تاييد كرده است. خداوند در قرآن به عنوان يك نفرين ميگويد:«فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيرًا [اين گروه نافرمان] از اين پس كم بخندند و زياد بگريند». اين كه خداوند آرزوي كم خنديدن و زياد گريستن براي نافرمانان ميكند، حكايت از اين حقيقت دارد كه خنده به عنوان يكي از عوامل نشاط،امر طبيعي و فطري است و او ميخواهد به عنوان كيفر، نافرمانان از اين نعمت محروم باشند (2)
توصيفات قرآن در خصوص بهشت نيز حاكي از اين واقعيت است كه اسلام، بر نشاط و شادي مهر تأييد نهاده است.قرآن در آيه اي، برخي عوامل شادي و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛«بگو [در برابر كساني كه بسياري از مواهب زندگي را تحريم ميكردند] اي پيغمبر! چه كسي حرام كرده است زينت و آرايش و زيباييهايي را كه خداوند از درون طبيعت، براي بندگانش بيرون كشيده; چه كسي حرام كرده است روزيهاي پاك و مواهب پاك را; بگو: اين مواهب پاك و اين زيباييها براي مردم با ايمان در همين زندگي دنيا و در زندگاني جاويد آخرت قرار داده شده است»(3).
با اين تفاوت كه در اين دنيا، زيباييها به زشتيها و شاديها به رنجها آميخته است; ولي در دنياي ديگر و در روز رستاخيز، اين زيباييها و اين مواهب پاك، براي مردم با ايمان به صورت خالص وجود دارد.(4)
رسول اكرم(ص) ميفرمايد: «مؤمن شوخ و شاداب است »(5). بايد اوقاتي را هر فردي براي انبساط روحي و رواني در نظر بگيرد، از اين رو امام رضا(ع) فرمودند: «كوشش كنيد اوقات شما چهار زمان باشد: وقتي براي عبادت و خلوت با خدا، زماني براي تأمين معاش، ساعتي براي معاشرت با برادران مورد اعتماد و كساني كه شما را به عيبهايتان واقف ميسازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتي را هم به تفريحات و لذايذ خود اختصاص دهيد و از شادي ساعتهاي تفريح، نيروي لازم براي عمل به وظايف وقتهاي ديگر را تأمين كنيد.»(6)
«انواع شادي در هستي و اسلام»
اساس جهان هستي و پديدههاي آن به گونهاي طراحي شده است كه در آدمي شادي ايجاد کند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبيعتبا ظرافت، آبشارهاي زيبا، گلهاي رنگارنگ، ديدار دوستان، ازدواج و پيوند دو انسان و … همه شادي آور و سرور انگيز است. از آنجا كه شادي، ناكامي، نااميدي، ترس و نگراني را از آدمي دور ميسازد، روانشناسان به ايجاد و تثبيت آن در انسان دستور اكيد دادهاند و اين نشانگراين حقيقت است كه شادي، نياز اساسي و ضروري آدمي است(7).
استفاده از طبيعت زيبا، ديدن طلوع دلانگيز آفتاب، لذت بردن از منظرههاى دل نواز و باغهاى مصفا و سير و سفر، ديدار با دوستان و سخن گفتن با آنها، پرداختن به ادبيات و شعر و نمايش و خوشنويسى و نقاشى و ورزش و بازىهاى سالم، استفاده از نعمتهاى خدادادي و غذاهاى متنوع و لباسهاى رنگارنگ و صدها امر لذت بخش ديگر كه همگى شادى بخش مىباشند از شادىهاى شايسته است. چنان چه لذت بردن از گفتگو با خداوند در حال نماز و مناجات و عبادت و داشتن حال خوش در حال ذكر و توجه به پروردگار از مقوله لذتهاى معنوى باشند كه از نظر عمق و كيفيت بسيار والاتر و فراتر از لذتهاى مادى مىباشد.
توصيه به نظافت، سير و سفر، شركت در مجالس شادي مثل مجالس عروسي و وليمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند و برگشت از حج و زيارت، تأكيد بر صله ارحام و ديد و بازديد و دست دادن (مصافحه) با مومنان و… همه از لوازم و زمينههاي يك اجتماع شاد و پر تحرك است كه تاكيد بر اين موارد از سوي اسلام گواه بر اهميت دادن دين مبين اسلام به مقوله شادي و سرور است و بودن در اجتماع است.
عوامل معنوي چون تلاوت قرآن، دعا، نماز، تفكر در آفريدههاى خداوند، ايمان، صدقه دادن و پرهيز از گناه، از جمله عواملىاند كه زمينههاى روانى و روحى شادى را فراهم مىآورند و عواملى چون، تغذيه مناسب، ورزش، بوى خوش، خودآرايى، پوشيدن لباسهاى روشن، پياده روى و نگاه كردن به سبزهها از آن دست عواملىاند كه زمينههاى مادى و جسمانى نشاط را فراهم مىآورند؛ هر چند كه پس از برخوردارى از نشاط جسمانى، شادى روحى نيز نصيب انسان مىشود.
«روان شناسي، شادي و معنويت»
اگر شادي را به صورت سکولار و جداي از دين تفسير کرديم و به آن معتقد شديم، بديهي است که دستمايه اي غير از شادي ظاهري و موقتي ندارد. شادي سکولار يا به لذت معنوي اعتقاد ندارد و يا اگر هم اعتقاد داشته باشد لذت معنوي را به چيزي جداي لذت با معبود حقيقي و مناجات با او و لذت کمک به محرومان تفسير مي کند.
روان شناسي علمي است كه به مطالعه ي رفتار انساني مي پردازد. از زاويه علم روان شناسي ممکن است راهکار برخي مسائل با راهکار دين متفاوت باشد. ما با روان شناسي به طور كلي مخالف نيستيم اما براي آن محدوده اي قائل هستيم که عده اي اين حدّ را براي آن قبول ندارند.
برخي با روان شناسي و روان کاوي حتي دين را هم تجزيه و تحليل مي کنند. به عنوان مثال، فرويد، مذهب را يک افسانه با ريشه هاي تاريخي واقعي مي دانست. مي گفت: قبايل انساني اوليه نسبت به رهبر خود و دسترسي او به زنان قبيله حسادت ورزيدند و افراد ناراضي، حتي پسر رئيس قبيله عليه او قيام کرده و او را کشتند، اما پس از کشتن او، احساس گناه کرده به همين خاطر مجسمه اي براي رهبرشان ساختند و او را نوعي از خدا لقب دادند پس از آن به اطاعت از اوامرش ادامه دادند و او«من آرماني » آن ها شد. اين خدا در طول زمان ها در چشم مردم قدرتمندتر شد.
پس در نظر فرويد که موسس روان کاوي است، ريشه هاي مذهب در گناه جمعي قبيله هاي وحشي است. آيا نبايد با اين اعتقاد مخالفت ورزيد؟
انساني که هنوز در عجايب و جزئيات بدن خودش متحير مانده و بسياري از بيماري هاي اين بدن را نمي تواند مداوا کند، چطور مي خواهد دين و فلسفه دين که دستورات پروردگار متعال است را با اين ذهن کوچک و قاصر خود درک کند .هنوز هزاران سال مانده تا انسان ها بتوانند مقداري از ظرايف دين مبين اسلام که هزار و چهار صد و اندي سال پيش آمده را دريابند.
از تجربيات روان شناسان و دانشمندان ديگر كه به طور قطعي ثابت شده است بايد بهره برد، اما اگر در جايي دستاوردهاي اين علوم، در تضاد با آموزه هاي ديني ما باشد، آموزه هاي ديني جاي براي خود نماي آنان نمي گذارد. زيرا خالق ما به تمام جوانب انسان و جامعه ي انساني آگاه است و با در نظر گرفتن تمام شئونات آدمي حكمي را بيان مي نمايد.
از طرفي فقط داشتن روحيه ي شاد کافي نيست. افرادي هستند كه داراي روحيه ي شاد بوده اند اما در يك حادثه اي يكي از عزيزان خود را از دست داده است و تمام زندگي او براي مدت طولاني تحت تأثير آن قرار گرفته است. بنابراين در اين دنيا براي اينكه از شادي ها ماندگار بهره برد بايد داراي جهان بيني الهي گشت، تا از زندگي خود همواره احساس رضايت كنيم. يكي از عوامل اصلي شادي رضايت از زندگي است. يك انسان مومن در اوج لذت از زندگي مي تواند قرار بگيرد، و از شادي هاي روحي كه تأثير پايدارتري و فرح بخش تري براي انسان در پي دارد بهره مند شود. انسان مؤمن از درون و برون شاد است و از ارتباط با خالق هستي لذت مي برد و اين ارتباط و هم كلام شدن با او نهايت انبساط روح را براي او در پي خواهد داشت.
انسان مؤمن از آن جا كه در محدوده دين زندگي مي کند، اگر نوعي از شادي، خارج از حيطه دين باشد نه تنها سراغ آن نمي رود، بلکه در حقيقت آن را شادي نمي داند. شاديي که انسان را از خدا دور کند يک شادي ظاهري و زود گذر است که مي رود اما عذابي را براي انسان باقي مي گذارد.
اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: چقدر ميان دو عمل تفاوت است، عملي که لذتش مي رود و عذابش مي ماند و عملي که سختي اش مي رود و پاداشش مي ماند.(8)
منابع
(1) ميزان الحكمه، چاپ دفتر تبليغات اسلامى، ج 4، ص 436، ح 8448
(2) گفتارها، ج 2 ص 225 و ، 226
(3) اعراف، آيه 32
(4) گفتارها، ج 2، ص 227 و 228
(5) حراني، تحف العقول، ص49
(6) بحارالانوار، ج75، ص321
(7) نگا: روانشناسي شادي، روانشناسي كمال، راز شاد زيستن و …
(8) .(نهج البلاغة حکمت 121)