ايجاد رعب و وحشت
عبيدالله با كشتن افراد بيگناه و كشيدن آنها در كوچه و بازار و هم چنين با دار زدن افراد و آويزان كردن آنها در اماكن عمومي و يا انداختن افراد از بالاي قصر دارالاماره، سخت مردم را به وحشت انداخت؛ مثلاً با كشتن مسلم بن عقيل (نماينده امام حسين علیه السلام) و هاني بن عروه و كشاندن اين دو چهره بزرگ و انقلابي در كوچه و بازار كوفه و هم چنين انداختن نماينده ديگر امام حسين(علیه السلام) به نام قيس بن مسهر صيداوي، اين جوّ خفقانآميز را در كوفه به وجود آورد.
مسعودي مينويسد: هاني بن عروه را ـ كه چهار هزار نفر شمشير زن تحت امر او بودند ـ از زندان بيرون آورده و دست بسته براي گردن زدن به طرف بازار ميبردند. او آن چنان فرياد ميزد و بزرگان قبايل را به نام ياد ميكرد و وامذحجاه ميگفت و آنها را به ياري ميطلبيد، امّا هيچ يك به حمايت او برنخاستند و به نداي او لبيك نگفتند… از اين رو، ترس و وحشت مردم به جايي رسيده بود كه كسي حاضر به دفاع از او نشد و به دستور عبيدالله در انظار عمومي درسن 89 سالگي گردنش را زدند و وي را به شهادت رساندند.
عبيدالله در راستاي اجرا كردن اهداف شوم و نامقدس بني اميه، آنقدر به اين كشتارهاي وحشيانه مردم ادامه داد كه تقديرنامه اي از يزيد بن معاويه دريافت كرد. اين بار يزيد ضمن تقدير از عبيدالله براي او نوشت: شنيده ام كه حسين(علیه السلام) متوجه عراق گرديده است، بايد راهها را سخت به كنترل درآوري و در ظفر يافتن به او تلاش سختي بنمايي و مردم را به بهانه هاي گوناگون به قتل برساني.
او نيز با ايجاد اين رعب و وحشت در بين مردم توانست به موقع از اين حربه استفاده نمايد و مردم را ـ پس از ورود امام حسين(علیه السلام) به كربلا ـ جهت جنگ با امام حسين (علیه السلام) بسيج كند.
نتيجه اين كار اين شد كه افراد ضعيف النفس و بي اراده و يا مزدوراني كه از ديگران پيروي ميكردند و از خود هيچ اراده اي نداشتند، راهي جز رفتن به كربلا و جنگيدن با امام حسين نداشته باشند، زيرا نه مي توانستند در كوفه بمانند و نه مي توانستند اراده اي از خود نشان داده پا به فرار بگذارند.