• خانه 
  • ورود 
  • تماس  

الگوي متانت و عقلانيت

23 فروردین 1396 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

شهادت حضرت زينب

حضرت زينب سلام الله عليها ،آن زن بي همتا و آن اسوه ي معرفت و صبر ، در توصيف اهل بيت پيامبر عليهم السلام چنين مي فرمايد:

نَحْنُ وَسيلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَيْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أنْبيائِهِ.[1]

ما  وسيله (ارتباط با خدا)در ميان مخلوقات او هستيم. ما برگزيدگان خداييم و جايگاه تقدس الهي هستيم و ما حجّت هاي خدا در غياب اوييم  و ما وارثان پيامبران او هستيم.

مقام معظم رهبري مد ظله العالي:

زینب کبری برای زنان ما در طول تاریخ یک الگوست؛ عقل و متانت، قدرت و شجاعت، شور و احساس عاطفی، صراحت زبان، متانت دل، استواری روح؛ در عین‌حال، مادرانه، خواهرانه، با همه‌ی انسانها برخورد کردن، در محیط خانه شمع محبت را روشن نگه داشتن، همسر و فرزندان را بر سر سفره‌ی محبت و عاطفه‌ی خود دور هم جمع کردن؛ اینها خصوصیات زن مسلمان است. امروز در جامعه‌ی ما خوشبختانه از این نعمت بزرگ، سهم وافری باقی است؛ اگرچه دشمنان سعی میکنند آن را تاراج کنند و از بین ببرند. اما در کشورها و جوامعی که زن چنین هویتی ندارد، میبینید پایه‌های تربیت مردم میلنگد و فضای اخلاقی و معنوی جامعه هم دچار مشکل میشود. همه‌ی ارزشهای معنوی را میتوان از درون کانون گرم خانواده – که محور آن، زن خانواده است؛ کدخدای این مجموعه، آن مجسمه‌ی عاطفه است – بیرون کشید و معنویات را در سطح جامعه گستراند. [2]

1.مشارق انوار اليقين، ص51

2.بيانات رهبري در ديدار با قشرهاي مختلف مردم، ۸۴/۳/۲۵

 

 

 1 نظر

جملات طلايي مقام معظم رهبري درباره پرستار

12 بهمن 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

 روز پرستار

پرستار فرشته‌ی رحمت برای بیمار است. آن وقت که بیمار از همه جا دستش کوتاه است، در آن ساعاتی که حتی همسر، فرزندان و پدر و مادر بیمار هم بالای سرش نیستند، چشم امیدش بعد از خدا به پرستار است و این پرستار است که مثل ملائکه‌ی آسمانی، مثل فرشتگان رحمت، به دردها، مشکلات و نیازهای جسمی و عاطفی او پاسخ می دهد؛ اینها خیلی مهم است؛ اینها پیش خدای متعال فراموش نمی شود. / ۰۳/تیر/۱۳۸۳

الگو: حضرت زینب (س)
-    پرستاری از کودکان، زنان و بی‌پناهان در صحنه عاشورا / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    پرستاری از روح کلی اسلام و جامعه آن روز مسلمین / ۰۳/مرداد/۱۳۸۰

پرستار نمونه:
-    کار خالص برای خدا / ۰۳/تیر/۱۳۸۳. ۰۳/مرداد/۱۳۸۰
-    معاشر بودن دائمی با بیمار / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    شنیدن شکوه‌ی بیمار / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    مهربانی و لبخند زدن به بیمار / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    روحیه دادن به بیمار / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    تحمل تندی بیمار و همراهان او / ۰۳/تیر/۱۳۸۳

ویژگی‌های ممتاز:
-    مکمل پزشک و معادل با او / ۰۳/تیر/۱۳۸۳ . ۲۲/آبان/۱۳۷۰
-    نقش زنده‌کننده و احیاگر / ۰۹/اردیبهشت/۱۳۸۸
-    یکی از باارزش‌ترین کارها در اسلام / ۱۲/مهر/۱۳۷۴
-    فرشته‌گون بودن و فراتر بودن از کارهای بشری / ۰۳/مرداد/۱۳۸۰
-    داشتن اراده و تحمل پولادین / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    گره زدن روح، اخلاق و عواطف به کار / ۰۳/مرداد/۱۳۸۰
-    ترکیب دانش و عواطف انسانی / ۱۹/شهریور/۱۳۷۶
-    محفوظ ماندن اجر او در پیشگاه خدا / ۰۳/مرداد/۱۳۸۰
-    اجر الهی بیشتر، متناسب با دشواری بیشتر / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    غوطه‌ور بودن در رحمت الهی / ۰۳/تیر/۱۳۸۳

سختی‌ها:
-    یکی از سخت‌ترین مشاغل / ۰۳/تیر/۱۳۸۳. ۰۳/مرداد/۱۳۸۰
-    فشار روحی و جسمی بسیار بالا / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    وقت‌نشناسی و همیشه‌ حاضر بودن / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    دوری از خانواده و محیط زندگی / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    نادیده‌گرفته شدن زحمات و دشواری‌ها / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    محیط کاری گرفته بیمارستان / ۰۳/مرداد/۱۳۸۰

وظیفه مردم:
-    درک سختی و دشواری کار پرستار / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    عزیز دانستن پرستار در جامعه / ۲۰/مهر/۱۳۷۳
-    توجه، محبت و احترام به پرستار / ۰۳/تیر/۱۳۸۳. ۰۳/مرداد/۱۳۸۰

وظیفه مسئولان:
-    در نظر گرفتن سختی و اهمیت این شغل / ۰۳/مرداد/۱۳۸۰
-    ترمیم جایگاه شغلی پرستار / ۰۳/مرداد/۱۳۸۰
-    ساماندهی استخدام / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    آموزش حین خدمت / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    برنامه‌ریزی برای استراحت دادن به پرستاران / ۰۳/تیر/۱۳۸۳
-    تدوین، تدریس و تعلیم منشور اخلاقی پرستاری / ۰۱/اردیبهشت/۱۳۸۹

پايگاه اطلاع رساني مقام معظم رهبري

 2 نظر

توسل به حضرت زینب (سلام الله عليها )

27 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

سید جلیل و فاضل نبیل ، جناب آقای سید حسن برقعی واعظ ، ساکن قم ، چنین مرقوم داشته اند :

آقای قاسم عبدالحسینی ، پلیس موزه آستانه مقدسه حضرت معصومه (س ) و در حال حاضر ، یعنی سنه 1348 ، به خدمت مشغول است و منزل شخصی او در خیابان تهران ، کوچه آقابقال برای این جانب حکایت کرد که در زمانی که متفقین محمولات خود را از راه جنوب به شوروی می بردند و در ایران بودند من در راه آهن خدمت می کردم . در اثر تصادف با کامیون سنگ کشی یک پای من زیر چرخ کامیون رفت و مرا به بیمارستان فاطمی شهرستان قم بردند و زیر نظر دکتر مدرسی که اکنون زنده است و دکتر سیفی معالجه می نمودم ، پایم ورم کرده بود به اندازه یک متکا بزرگ شده بود و مدت بنجاه شبانه روز از شدت درد حتی یک لحظه خواب به چشمم نرفت و دایما از شدت درد ناله و فریاد می‌کردم . امکان دانشت کسی دست به پایم بگذارد؛ زیرا آن چنان درد می گرفت که بی اختیار می شدم و تمام اطاق و سالن را صدای فریادم فرا می گرفت و در خلال این مدت به حضرت زهرا و حضرت زینب و حضرت معصومه (س ) متوسل بودم و مادرم بسیاری از اوقات در حرم حضرت معصومه می رفت و توسل پیدا می کرد و یک بچه که در حدود سیزده الی چهارده سال داشت و پدرش کارگری بود در تهران در اثر اصابت گلوله ای مثل من روی تختخواب پهلوی من در طرف راست بستری بود و فاصله او با من در حدود یک متر بود و در اثر جراحات و فرو رفتن گلوله ، زخم تبدیل به خوره و جذام شده بود و دکترها از او ماءیوس بودند و چند روز در حال احتضار بود و گاهی صدای خیلی ضعیفی از او شنیده می شد و هر وقت پرستارها می آمدند می پرسیدند تمام نکرده است ؟ و هر لحظه انتظار مرگ او را داشتند .

شب پنجاهم بود . مقداری مواد سمی برای خود کشی تهیه کردم و زیر متکای خود گذاشتم و تصمیم گرفتم که اگر امشب بهبود نیافتم خود کشی کنم ؛

چون طاقتم تمام شده بود .

مادرم برای دیدن من آمد ، به او گفتم : اگر امشب شفای مرا از حضرت معصومه گرفتی فبها ، و الا صبح جنازه مرا روی تختخواب خواهی دید و این جمله را جدی گفتم ، تصمیم قطعی بود . مادر مغروب به طرف حرم مطهر رفت همان شب مختصری چشمانم را خواب گرفت ، در عالم رؤ یا دیدم سه زن مجلله از درب باغ (نه درب سالن ) وارد اطاق من که همابچه هم پهلوی من روی تخت خوابیده بود آمدند یکی از زنها پیدا بود شخصیت او بیشتر است و فهمیدم که اولی حضرت زهرا و دومی حضرت زینب و سومی حضرت معصومه سلامالله علیهم اجمعین - هستند حضرت زهرا جلو ، حضرت زینب پشت سر و حضرت معصومه ردیف سوم می آمدند مستقیم به طرف تخت همان بچه آمدند و هر سه پهلوی هم جلو تخت ایستادند حضرت زهرا (س ) به آن بچه فرمودند : بلند شو . بچه گفت : نمی توانم فرمودند : بلند شو . گفت : نمی توانم فرمودند : تو خوب شدی . در عالم خواب دیدم بچه بلند شد و نشست من انتظار داشتم به من هم توجهی بفرمایند ، ولی بر خلاف انتظار حتی به سوی تحت من توجهی نفرمودند ، در این اثناء از خواب پریدم و با خود فکر کردم معلوم می شود آن بانوان مجلله به من عنایتی نداشتند .

دست کردم زیر متکا و سمی که تهیه کرده بود بر دارم و بخورم ، با خود فکر کردم ممکن است چون در اتاق ما قدم نهاده اند از برکت قدوم آنها من هم شفا یافته ام ، دستم را روی پایم نهادم دیدم درد نمی کند ، آهسته پایم را حرکت دادم دیدم حرکث می کند ، فهمیدم من هم مورد توجه قرار گرفته ام ، صپح شد پرستارها آمدند و گفتند : بچه در چه حال است به این خیال که مرده است ، گفتم : بچه خوب شد ، گفتند چه می گویی ؟ ! گفتم حتما خوب شده ، بچه خواب بود ، گفتم بیدارش نکنید تا اینکه بیدار شد ، دکترها آمدند هیچ اثری از زخم در پایش نبود گویا ابدا زخمی نداشته اما هنوز از جریان کار من خبر ندارند .

پرستار آمد باند و پنبه را طبق معمول از روی پای من بردارد و تجدید پانسمان کند چون ورم پایم تمام شده بود ، فاصله ای بین پنبه ها و پایم بود ، گویا اصلا زخمی و جراحتی نداشته .

مادرم از حرم آمد ، چشمانش از زیادی گریه ورم کرده بود ، پرسید : حالت چطور است ؟ نخواستم به او بگویم شفا یافتم ؛ زیرا از فرح زیاد ممکن بود سکته کند ، گفتم : بهتر هستم رو عصایی بیاور برویم منزل . با عصا (البته مصنوعی بود) به طرف منزل رفتم و بعدا جریان را نقل کردم .

و اما در بیمارستان ، پس از شفا یافتن من و بچه ، غوغایی از جمعیت و پرستارها و دکترها بود ، زبان از شرح آن عاجز است ، صدای گریه و صلوات ، تمام فضای اطاق و سالن را پر کرده بود .

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص171

 10 نظر

نفرین حضرت زینب (سلام الله عليها)

27 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

زینب (س ) گفت : کنار خیمه ایستاده بودم ، ناگاه مردی کبود چشم به سوی خیمه آمد (و آن خولی بود) و آنچه در خیمه یافت ، ربود . امام سجاد (ع ) روی فرش پوستی خوابیده بود ، آن نامرد آن پوست را آن چنان کشید که امام سجاد (ع ) روی خاک زمین افتاد ، سپس او به من متوجه شد و مقنعه ام را کشید و گوشواره ام را از گوشم بیرون آورد که گوشم پاره شد ، و در عین حال گریه می کرد . گفتم : غارت می کنی در عین حال گریه می کنی ؟ گفت : برای مصایبی که بر شمااهل بیت پیامبر (ص ) وارد شده گریه می کنم . گفتم : خداوند دستها و پاهایت را قطع کند و در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند .

هنگامی کهمختار روی کار آمد و به دستور او خولی رادستگیر کرده و نزدش آوردند ، مختار به او گفت : تو در کربلا چه کردی ؟ چواب داد : به خیمه علی بن الحسین امام سجاد (ع ) رفتم ، روسری و گوشواره زینب (س ) را کشیدم و ربودم . مختار گریه کرد و گفت : در این هنگام زینب (س ) چه گفت : خولی جواب داد : گفت خدا دستها و پاهایت را قطع کند و تو را در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند ، مختار گفت : سوگند به خدا ، خواسته او را بر می آوردم ، آن گاه دستور داد دستها و پاهای خولی را بریدند و او را آتش زدند .

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص168

 1 نظر

مسلمان شدن طبیب یهودی

27 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

یزید پس از شهادت امام حسین (ع ) پیش از آنکه به عذاب آخرت مبتلا شود ، در دنیا به درد بی درمانی معذب کردید . یکی از اطبای یهودی را برای معالجه طلب کرد . طبیب نگاهی به یزید کرد و از روی تعجب انگشت حیرت به دندان گزید . سپس با تدبیر ویژه ای چند عقرب از گلوی او بیرون کشید و گفت : ما در کتب آسمانی دیده ایم و از علما شنیده ایم که هیچ کس به این بیماری مبتلا نمی شود مگر آنکه قاتل پسر پیغمبر باشد ، بگو چه گناهی را کرده ای که به این بیماری گرفتار شده ای ؟ !

یزید از خجالت سر را به زیر افکند و پس از لحظاتی گفت : من حسین بن علی را کشته ام یهودی انگشت سبابه خود را بلند کرد و گفت : ((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله )) .

طبیب مسلمان شد و از جای برخاست و به منزل خود رفت برادر خود را به دین اسلام دعوت کرد ، قبول نکرد ، ولی همسر او و خویشانش پذیرفتند . همسر برادرش نیز اسلام را قبول کرد و اسلامش را از شوهر مخفی داشت .

در همسایگی آنها ، یکی از شیعیان خالص بود که اکثر روزها مجلس تعزیه داری حضرت سیدالشهداء (ع ) بر پا می کرد ، آن زن تازه مسلمان در آن مجلس شرکت می نمود و بر مصایب اهل بیت عصمت و طهارت می گریست . بعضی از یهودیان جریان زن را به شوهرش اطلاع دادند ، یهودی گقت : امروز او را امتحان می کنم ، لذا به خانه رفت و به همسرش گفت : امشب هفتاد نفر یهودی مهمان ماخواهند بود ، شرایط میزبانی را آماده و انواع خوردنی ها را جهت پذیرایی مهیا کن !

بانوی تازه مسلمان خواست مشغول غذا پختن شود ، صدای ذکر مصیبت حضرت سیدالشهداء (ع ) را شنید ، فورا به مجلس عزا رفت و در عزای آن حضرت گریه زیادی کرد . وقتی به خود آمد ، سخن شوهر به یادش آمد ، ولی وقت تنگ شده بود . متوسل به فاطمه (س ) شد و به سوی خانه آمد ، وقتی به خانه رسید دید بانوانی سیاه پوش جمع شده و هر یک با چشم گریان مشغول خدمت می باشند و لحظه ای استراحت ندارند !

در میان بانوان خانم بلند بالایی را دید در مطبخ مشغول پختن غذاست و بانوی مجلله ای را دید که پیراهن خون آلودی در کنارش گذاشته است ! زن تازه مسلمان عرض کرد : ای بانوی گرامی ! شما کیستید که با قدوم خود این کاشانه را مزین فرموده و لوازم مهیمانی را مهیا کرده اید ؟

آن بانوی مجلله فرمود : چون تو عزاداری فرزند غریب و شهیدم را بر کار خانه ات مقدم داشتی ، بر فاطمه لازم شد که تو را یاری کند ، تا با نکوهش شوهر خود رو به رو نگردی و پس از این بیشتر به عزا خانه فرزندم بروی .

بانوی تازه مسلمان عرض کرد : ای بانو ! خانمی را در مطبخ می بینم که مشغول غذا بختن و بیش از همه بی قرار است ، او کیست ؟

فرمود : نزد او برو و از خودش بپرس . بانوی تازه مسلمان رفت و پای او را بوسه داد و نامش را از او سؤ ال کرد ؟

فرمود : من زینب خواهر امام حسینم .

در همین زمان زنان یهودی با هفتاد مهمان وارد شدند . وقتی که یهودیها خانه را در کمال آراستگی و نورافشانی دیدند و بی خوش غذاها به مشام شان رسید و در جریان واقعه قرار گرفتند همه مسلمان شدند .

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص165

 نظر دهید »

شفای درد چشم

26 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

علامه حاج میرزا حسین نوری ، صاحب مستدرک ، از سید محمد باقر سلطان آبادی ، که از بزرگان و شخصیتهای با کمال بود ، نقل می کند که گفت : من در بروجرد به بیماری شدید درد چشم مبتلا شدم ، چشم راستم ورم کرد و به طوری ورم بزرگ شد که سیاهی چشمم پیدا نبود ، و از شدت درد ، خواب و آرامش نداشتم ، نزد همه پزشکان رفتم ، و مداوای آنها بی نتیجه ماند ، و آنها از درمان آن ، اظهار ناتوانی کردند . بعضی می گفتند تا شش ماه باید تحت درمان باشی ، و بعضی می گفتند تا چهل روز نیاز به درمان است . بسیار محزون و غمگین بودم ، تا اینکه یکی از دوستان به من گفت : بهتر است که به زیارت قبر منور ابا عبدالله الحسین (ع ) بروی ، و از آن حضرت شفا بگیری ، من عازم هستم ، بیا با من با هم به کربلا برویم . گفتم با این حال چگونه سفر کنم ، مگر طبیب اجازه بدهد . به طبیب مراجعه کردم ، گفت : برای تو سفر روا نیست ، اگر مسافرت کنی ، به منزل دوم نمی رسی ، مگر اینکه به طور کلی نابینا می شوی . به خانه بازگشتم ، یکی از دوستانم به عیادت آمده ، و گفت : بیماری جشم تو را چز خاک کربلا و تربت شهدا و مریضخانه اولیای خدا شفا نبخشد ، در ضمن شرح حالش را گفت که نه سال قبل مبتلا به تپش قلب بود ، و از درمان همه پزشکان ماءیوس شد ، و تنها از تربت امام حسین (ع ) شفا یافت . من با توکل به خدا با کاروان کربلا به سوی کربلا حرکت کردم ، در منزلگاه دوم درد چشمم شدت یافت ، بر اثر فشار درد ، چشم چپم نیز درد گرفت ، همسفران مرا سرزنش کردند که سفر برای تو خوب نیست ، بهتر است مراجعت کنی . همچنان در ناراحتی و حیرت به سر می بردم هنگام سحر درد چشمم آرام گرفت و اندکی خوابیدم . در عالم خواب حضرت زینب (س ) را دیدم به محضرش رفتم و گوشه مقنعه او را گرفتم و بر چشمم مالیدم ، سپس از خواب بیدار شدم ، از آن پس هیچ گونه درد و رنجی در چشمم احساس نکردم ، و چشم راستم همچون چشم چپم خوب شد . ماجرا را به همراهان و دوستان گفتم ، آنها چشمان مرا نگاه کردند ، دیدند هیچ فرقی بین دو چشم من نیست ، و هیچ اثری از ورم و زخم دیده نمی شود . این کرامت حضرت زینب (س ) را برای همه نقل نمودم .

محدث نوری نظیر این مطلب را در مورد شفای ملافتحعلی سلطان آبادی که از اوتاد پارسایان بزرگ بود ، نقل نموده است.

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص163

 3 نظر

اثر دعای زینب (سلام الله عليها )

26 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

اهل بیت (ع ) از آن جا (قصر عجوزه ) گذشتند . هنگامی که به منزلگاهی به نام ((قصر حفوظ)) سپس به سیبور رسیدند مردم آن جا با اسیران آل محمد (ص ) خوشرفتاری کردند . حضرت زینب (س ) از آنها تشکر کرد ، و برای آنها دعا کرد ، بر اثر دعای آن حضرت ، مردم آنچا از گزند ظالمان محفوظ ماندند و آبشان شیرین و گوارا شد ، و رزق و روزی شان پر برکت و ارزان گردید .

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص162

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 26

تبادل لینک

جستجو

معرفی اساتید مرکز

معرفی مرکز تخصصی

مرکز تخصصی نرجس خاتون (س) در سال تحصیلی 1376 فعالیت خود را آغاز نمود. این مرکز در حال حاضر دارای 114 طلبه جاری در دوره حضوری و غیر حضوری در رشته تفسیر و تعداد 10نفر از اساتید مبرز و مهذب می باشد. شایان ذکر است این مرکز دارای رتبه اول المپیاد علمی آموزشی کشوری در سال 97-96 و نیز رتبه دوم المپیاد علمی آموزشی،کشوری در سال 96-95 و رتبه اول کشوری چهارمین دوره مسابقات پژوهشی رشد می باشد. شماره تماس: 03145349406

موتور جستجوی امین

موتور جستجوی امین

ابزار نظرسنجی

نظرسنجی

پر بیننده ترین مطالب

  • علامه حلی (5.00)
  • هم رتبه حضرت موسي در بهشت (5.00)
  • ده چرا در زندگی مردم (5.00)
  • رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رییس جمهوری آفریقای جنوبی (5.00)
  • دعوت به سوی اصلاح جامعه و تربیت صالح (5.00)

السلام علیک

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

موضوعات

  • همه
  • آموزش
  • آیينه خدا
  • اخبار مرکز تخصصی
  • اهل بیت علیهم السلام
    • امام حسن علیه السلام
    • امام حسین علیه السلام
    • امام علی علیه السلام
    • امام مهدی عجل الله تعالی فرجه
    • امام کاظم علیه السلام
    • حضرت زهرا سلام الله علیها
  • بانوی کربلا
  • برتر از هزار ماه
  • برترین بانوی جهان
  • به قلم طلبه
  • تقویم تاریخ
  • تولید ملی
  • جمعه های دلتنگی
  • خانه ی کتاب
  • خانواده
  • در محضر استاد
  • رأفت
  • روایت
  • سبک زندگی
    • سبک زندگی عاشورایی
    • سبک زندگی فاطمی
  • شهر خوبان
  • عمومی
  • فضائل حضرت علی علیه السلام
  • كوچه باغ شعر
  • ماه شهادت
  • معرفت
  • من انقلابي ام
  • من یک دختر مسلمانم
  • نمونه سؤال
    • اصول مظفر
  • نوروز
  • هدایت
  • همگام با مشاور
    • ازدواج
    • تربیت فرزند
  • ياران ناب
  • پایان نامه ها
  • پژوهش
    • اخبار
    • پايان نامه

آخرین مطالب

  • از خداوند طلب فرزند صالح و سالم کنید.
  • دشمن تمام توانش را گذاشت تا در عرصه فرهنگی ما را زمین بزند
  • برگزاری مراسم جشن به مناسبت میلاد خجسته پیامبر اکرم(ص)
  • فوت مهسا امینی بهانه هدف گرفتن اصل حجاب، اسلام و انقلاب بود
  • هنگام مرگ همه اعمال قطع می شود به جز، سه عمل
  • همایش طلایه داران عفاف و حجاب
  • دحوالارض روزی خاص در ذی القعده
  • بنیانگذار مذهب شیعه
  • نهی از نزدیک شدن به فحشا و منکرات
  • نهی از بی مهری به فرزندان
  • منظور از واژه ی «اف» چیست؟
  • وجوب احسان به والدین
  • بیان حرمت شرک
  • اهمیت پژوهش در کلام مقام معظم رهبری
  • کارگاه تخصصی " مهارت ها، با تاکید بر کاهش تعارضات زناشویی
  • جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) سال 99
  • پنجمین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • چهارمین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • سومین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • دومین نشست جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی

آمار

  • امروز: 433
  • دیروز: 804
  • 7 روز قبل: 4197
  • 1 ماه قبل: 21002
  • کل بازدیدها: 873332

آرشیو مطالب

  • آبان 1401 (2)
  • مهر 1401 (3)
  • تیر 1400 (2)
  • خرداد 1400 (1)
  • فروردین 1400 (7)
  • بهمن 1399 (6)
  • دی 1399 (8)
  • آذر 1399 (1)
  • آبان 1399 (3)
  • مهر 1399 (4)
  • شهریور 1399 (3)
  • تیر 1399 (9)
  • بیشتر...

خانه ی کتاب

پیوند ها

  • شور شیرین
  • خادم الرضا
  • حضرت عشق
  • کجاست پسرفاطمه(عج)!؟
  • وبلاگ طلایی
  • وبلاگ مذهبی علمدار کربلا
  • ˙•▪●* وبلاگ اهل البیت (ع) *●▪•˙
  • بیت الشهدا
  • علیرضا قهرمان نیا(پژوهشگر رشد فردی و سازمانی)
  • مدرسه علمیه حضرت فاطمه سلام الله علیها تهران
  • نگاه خدا
  • زمینیانی همچون فرشته
  • چادری ها محبوب ترند
  • باران نور
  • پایگاه چهارده معصوم
  • مادران گمنام
  • سیده نفیسه خاتون
  • مدرسه علمیه الزهرا (س) گلدشت
  • الصلوة
  • قاصدک
  • دختر چادریا
  • آوای شاپرک ها
  • مرکز تحقیقاتی اسلام ناب
  • احیای دین و قرآن-شهدا و دفاع مقدس و نسل جوان متعهد
  • ما را مدافعان حرم آفریدند
  • عشق آسمانی
  • فروشگاه گلد داک
  • امانت های آسمانی
  • مدافعین حرم
  • بررسی مشکلات اجتماعی
  • کانون اهل قلم لرستان
  • وبلاگ شخصی سید موسوی
  • عاشقان حسین علیه السلام
  • مصباح الهدی
  • مدرسه علمیه امام جعفر صادق (ع)
  • فاطر
  • تماس