• خانه 
  • ورود 
  • تماس  

زني به نام حميده

20 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

نقل شده است كه وقتي اسيران وارد شام شدند، مردم به تماشاي آنها رفتند. بانويي هاشمي به نام حميده بوده كه پسرش (سعد) و كنيزش (رميثه ) جهت تماشا از خانه بيرون رفته بودند، وقتي كه سعد و رميثه از قضايا آگاه شدند برگشته و به ناله و سوگواري پرداختند، حميده سراسيمه نزد آنها دويد، شنيد پسرش مي گويد: با خدايا، چگونه بنالم و نگويم با اينكه سر مبارك امامم را بر نيزه دشمن ديدم و رميثه مي گويد: چگونه نگويم در حالي كه بانوان سلطان حجاز بر شتران بي جهاز، با ناله ((واحيناه ، واغربتا)) هم آواز ديدم !

حميده از شنيدن اين كلمات نقش بر زمين شد و از هوش رفت ، وقتي كه به خود آمد با سر و پاي برهنه ، از خانه بيرون شد، چشمش ‍ به زينب كبري افتاد خود را بر زمين زد و فرياد بر آورد: اي دختر علي مرتضي ! كاش كور شده بودم و تو را اسير نمي ديدم . برادرت كجاست كه تو را با اين وضع به شام آوردند؟ آن بانو با چشم گريان اشاره كرد به سر منور امام حسين كه بالاي نيزه بود.

وقتي حميده سر منور امام حسين (ع ) را ديد چنان فرياد و ((واحسيناه )) از دل پر درد بر آورد كه از هوش رفت تا تماشاچيان دورش را گرفتند! سعد و رميثه موي كنان بالاي سرش ‍ آمده و خروش برآوردند: حميده از دنيا رفت . سعد و رميثه نيز قالب تهي كرده و هر سه به خدمت آقاي شان حسين رسيدند.

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص129

 نظر دهید »

تهيه غذا براي كودكان

20 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

امام سجاد (ع ) فرمود: هنگامي كه ما را در خرابه شام قرار دادند، در آنجا انواع رنجها را بر ما روا داشتند. روزي ديدم عمه ام ، حضرت زينب (س )، ديگي بر روي آتش نهاده است ، گفتم : عمه جان اين ديگ چيست ؟ فرمود: كودكان گرسنه اند، خواستم به آنها وانمود نمايم كه برايشان غذا مي پزم و بدين وسيله آنان را خاموش سازم !

و نيز نقل شده است : آنها مكر آب و نان از حضرت زينب (س ) طلب مي كردند، حتي بعضي از زنان شام ترحم كرده براي آنها آب و غذا مي آوردند(1)

(1)رياحين الشريعة ج 3 ص 191

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص128

 نظر دهید »

زن يزيد به خرابه شام مي آيد

19 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

زن يزيد كه سالهاي پيش در خانه عبدالله بن جعفر زير دست عليا مخدره زينب (س ) كاملا تربيت شده بود، روزگار او را به شام خراب انداخته و از جايي خبر ندارد. يك وقت بر سر زبانها افتاد كه جماعتي از اسيران خارجي به شام آمده اند. اين زن از يزيد درخواست كرد به ديدار آنها برود يزيد گفت شب برو.

چون شب فرا رسيد، فرمان كرد تا كرسيي در خانه نصب كردند. بر كرسي قرار گرفت و حال رقت بار آن اسيران او را كاملا متاءثر گردانيد سؤ ال كرد: بزرگ شما كيست ؟ عليا مخدره را نشان دادند. گفت : اي زن اسير، شما از اهل كدام دياريد؟ فرمود: از اهل مدينه . آن زد گفت عرب همه شهرها را مدينه گويد؛ شما از كدام مدينه هستيد؟ فرمود: از مدينه رسول خدا (ص ) آن زن از كرسي فرود آمد و به روي خاك نشست . علي مخدره سبب سؤ ال كرد، گفت : به پاس احترام مدينه رسول خدا (ص ) اي زن اسير، تو را به خدا قسم مي دهم آيا هيچ در محله بني هاشم آمد و شد داشته اي ؟ عليا مخدره فرمود: من در محله بني هاشم بزرگ شده ام . آن زن گفت : اي زن اسير، قلب مرا مضطرب كردي . تو را به خدا قسم مي دهم ، آيا هيچ در خانه آقايم اميرالمؤ منين (ع ) عبور نموده و هيچ بي بي من عليا مخدره زينب (س ) را زيارت كرده اي ؟ حضرت زينب (س ) ديگر نتوانست خودداري بنمايد، صداي شيون او بلند شد فرمود: حق داري زينب را نمي شناسي ، من زينبم !

زينب بزرگ (س ) فرمود: از زن ، از حسين پرسش مي كني ؟! اين سر كه در خانه يزيد منصوب است از آن حسين است . آن زن از استماع اين كلمات دنيا در نظرش تيره و تار گرديد و آتش در دلش ‍ افتاد. مانند شخص ديوانه ، نعره زنان ، بي حجاب ، با گيسوان پريشان ، سر و پاي برهنه به بارگاه يزيد دويد. فرياد زد: اي پسر معاويه ((راءس ابن بنت رسول الله منصوب علي باب داري ))؛ سر پسر دختر پيغمبر (ص ) را در خانه من نصب كرده اي با اينكه وديعه رسول خداست ، ((واحسيناه ، واغريباه ، وامظلوماه ، واقتيل اولاد الادعياء، والله يعز علي رسول الله و علي اميرالمؤ منين )).

يزيد يك باره دست و پاي خود را گم كرد، ديد فرزندان و غلامان و حتي عيالات او بر او شوريدند. از آن پس چنان دنيا بر او تنگ شد و زندگي بر او ناگوار افتاد كه مي رفت در خانه تاريك و لطمه به صورت مي زد و مي گفت : ((ما لي و لحسين بن علي )). لذا چاره اي جز اين نديد كه خط سير خود را نسبت به اهل بيت عوض ‍ كند، لذا به عيال خود گفت : برو آنان را از خرابه به منزلي نيكو ببر. آن زن به سرعت ، با چشم گريان شيون كنان ، آمد زير بغل عليا مخدره زينب (س ) را گرفت و گفت : اي سيده من ، كاش از هر دو چشم كور مي شدم و تو را به اين حال نمي ديدم . اهل بيت (ع ) را برداشت و به خانه برد و فرياد كشيد: اي زنان مروانيه ، اي بنات سفيانيه ، مبادا ديگر خنده كنيد! مبادا ديگر شادي بكنيد! به خدا قسم اينها خارجي نيستند، اين جماعت اسيران ذريه رسول خدا و فرزندان فاطمه زهرا و علي مرتضي علي (ع ) و آل يس و طه مي باشند.(1)

(1)رياحين الشريعة ، ج 3 ص 191.

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص127

 1 نظر

قصه زني كه نذر كرد

19 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

نيز در بحر المصائب مي خوانيم : يك روز زني طبقي از طعام آورد و در نزد عليا مخدره گذارد. آن عليا مخدره فرمود: اين چه طعامي است ؟ مگر نمي داني كه صدقه بر ما حرام است ؟ عرض كرد: اي زن اسير، به خدا قسم صدقه نيست ، بلكه نذري است كه بر من لازم است و براي هر غريب و اسير مي برم . حضرت زينب (س ) فرمود اين عهد و نذر چيست ؟ عرض كرد: من در ايام كودكي در مدينه رسول خدا (ص ) بودم و در آنجا به مرضي دچار شدم كه اطبا از معالجه آن عاجز آمدند. چون پدر و مادرم از دوستان اهل بيت بودند براي استشفا مرا به دارالشفاي اميرالمؤ منين (ع ) بردند و از بتول عذرا فاطمه زهرا(س ) طلب شفا نمودند. در آن حال حضرت حسين (ع ) نمودار شد. اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: اي فرزند، دست بر سر اين دختر بگذار و از خداوند شفاي اين دختر را بخواه ! پس ‍ دست بر سر من گذاشت و من در همان حال شفا يافتم و از بركت مولايم حسين (ع ) تاكنون مرضي در خود نيافتم . پس از آن ، گردش ‍ ليل و نهار مرا به اين ديار افكند و از ملاقات مواليان خود محروم ساخت . لذا بر خود لازم كردم و نذر نمودم كه هر گاه اسير و غريبي را ببينم ، چندان كه مرا ممكن مي شود براي سلامتي آقايم حسين (ع ) به آنها احسان كنم ، باشد كه يك مرتبه ديگر به زيارت ايشان نايل بشوم و جمال ايشان را زيارت كنم .

آن زن چون سخن را بدين جا رسانيد، عليا مخدره زينب (س ) صيحه از دل بر كشيد و فرمود: يا امة الله ، همين قدر بدان كه نذرت تمام و كارت به انجام رسيد و از حالت انتظار بيرون آمدي . همانا من زينب دختر اميرالمؤ منينم و اين اسيران ، اهل بيت رسول خداوند مبين هستند و اين هم سر حسين (ع ) است كه بر در خانه يزيد منصوب است .

آن زن صالحه از شنيدن اين كلام جانسوز، فرياد ناله بر آورد و مدتي از خود بيخود شد. چون به هوش آمد خود را بر روي دست و پاي ايشان انداخت و همي بوسيد و خروشيد و ناله ((واسيداه ، وااماماه و واغريباه )) به گنبد دوار رسانيد و چنان شور و آشوب بر آورد كه گفتي واقعه كربلا نمودار شده است . سپس در بقيه عمر خود از ناله و گريه بر حضرت سيدالشهداء (ع ) ساكت نشد تا به جوار حق پيوست (1)

(1)رياحين الشريعة ج 3 ص 188.

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص126

 نظر دهید »

آرزوي ديدن زينب (سلام الله علیها )

19 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

از بحر المصائب نقل مي كنند كه در خرابه شام هيجده صغير و صغيره در ميان اسيران بود كه به آلام و اسقام مبتلا، و هر بامداد و شامگاه از جناب زينب (س ) آب و نان طلب مي كردند و از گرسنگي و تشنگي شكايت مي نمودند.

يك روز يكي از اطفال طلب آب نمود. زني از اهل شام فورا جام آبي حاضر نمود و به عليا مخدره زينب (س ) عرض كرد: اي اسير، تو را به خدا قسم مي دهم كه رخصت فرمايي من اين طفل را به دست خويش آب دهم ، ((لاءن رعاية الايتام يوجب قضاء الحوائج و حصول المرام )) شايد خداي تعالي حاجت مرا بر آورد.

عليا مخدره فرمود: حاجت تو چيست و مطلوب تو كيست ؟

عرض كرد: من از خدمتكاران فاطمه زهرا (س ) بودم ، انقلاب روزگار به اين ديارم افكند. مدتي دراز است كه از اهل بيت اطهار (ع ) خبري ندارم و بسيار مشتاقم كه يك مرتبه ديگر خدمت خاتون خود عليا مخدره زينب (س ) برسم و مولاي خود امام حسين (ع ) را زيارت كنم .شايد خداوند متعال به دعاي اين طفل حاجت مرا بر آورد و بار ديگر ديده مرا به جمال ايشان روشن بفرمايد و بقيه عمر را به خدمت ايشان سپري كنم .

زينب (س ) چون اين سخن را شنيد ناله از دل و آه سرد از سينه بر كشيد و گفت : اي امة الله ، حاجت تو برآورده شد. من دختر اميرالمؤ منينم ، و اين نيز سر حسين است كه بر درب خانه يزيد آويخته است .

آن زن با شنيدن اين مطلب ، همانند شخص صاعقه زده مدتي خيره خيره به عليا مخدره زينب نظر كرد و سپس ناگهان نعره اي زد و بي هوش بر روي زمين بيفتاد. چون به هوش آمد چنان نعره ((واحسيناه ، واسيداه ، وا اماماه ، واغريباه ، واقتيل اولاد علي )) از جگر بر كشيد كه آسمان و زمين را منقلب كرد.(1)

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص125

(1)ستاره درخشان شام ، ص 166 و 167.

 نظر دهید »

اگر زینب (سلام الله علیها) نبود

18 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

استاد توفیق ابوعلم ، رئیس هیاءت مدیره مسجد نفیسه خاتون و معاون اول وزارت دادگستری مصر در کتاب ((فاطمه زهرا)) درباره زینب (س ) می نویسد :

((هر کس تاریخ زندگانی و مبارزات عقیله بنی هاشم ، زینب ، را به دقت بررسی کند ، با ما هم عقیده خواهد شد که نهضتی که حسین (ع ) علیه کفر و ارتداد بر پا کرد ، اگر زینب نمی بود و وظایف سنگین خود را پس از شهادت برادر انجام نمی داد و زمام امر را در مراحل اسارت خانواده پیغمبر در دست نمی گرفت این چنین سامان نمی یافت و آن رستاخیز خونین به چنین نتیجه مطلوب نمی رسید .

آری خلود و جاودانگی نهضت حسینی تنها در گرو همت عالی این بانوی بزرگ است که در واقع حلقه اتصال و پیوند آن فاجعه بلا با قرون و نسلهای آینده شده است .

یزید امر را بر مردم مشتبه ساخته و وارونه جلوه داده بود . او چنین وانمود می کرد که لشکری که به کارزار کربلا اعزام داشته ، برای قلع و قمع گروهی از خوارج عراق است و آن سرها که حضورش آوردند سرگردنکشان و شکنندگان عصای مسلمین است ، لیکن در همین اوضاع و احوال بود که زینب دهان خونین به سخن گشود و مدرم کوفه و شام را از حقیقت حال زینب (س ) ضمن سخنان بلیغی که در کوفه و شام در مجلس یزید ایراد کرد پرده از روی کار کنار زد و افکار خفته و بی خبر را بیداری و هوشیاری داد و حقیقت را که یزید و یارانش بیهوده می کوشیدند تا از دیده و اندیشه مسلمین پنهان کنند و بر آن جنایت هولناک پرده اشتباه افکنند بر ملا و آشکار ساخت .

آری ، زینب تنها کسی بود که مسئولیت نگاهداری عیال و اولاد حسین و یاران او را به عهده گرفت تا آن گاه که ایشان را از این سفر پر مخاطره به مدینه باز گردانید)) .

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص124

 1 نظر

زینب در جست و جوی دختر امام حسین (ع )

18 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

کاروان از کوفه ، راهی شام شد . مشکلات اسارت و دوری پدر ، همجنان رقیه را می سوزاند . در بین راه که سختی بر دختر امام حسین (ع ) فشار آورده بود . شروع به گریه و ناله کرد . و به یاد عزت و مقام زمان پدر ، اشک ها ریخت . گویا نزدیک بود روحش پرواز کند و در آن بیابان به بابا بپیوندد .

یکی از دشمنان چون آن فریاد ضجه را شنید ، به رقیه گفت : ((اسکتی یا جاریه ! فقد آذیتنی ببکائک ))؛ ای کنیز ! ساکت باش ، زیرا من با گریه تو ناراحت می شوم .

آن ناز دانه بیشتر اشک ریخت . و دیگر بار آن موکل گفت : ((اسکتی یا بنت الخارجی ))؛ای دختر خارجی ! ساکت باش .

حرفهای زجر دهنده آن مزدور ، قلب دختر امام را شکست . رو به سر پدر نمود و گفت : ((یا ابتاه قتلوک ظلما و عدوانا و سموک بالخارجی ))؛ای پدر ! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند .

پس از این جمله ها ، موکل غضب کرد و با عصبانیت ، رقیه را از روی شتر گرفت و از بالا بر روی زمین انداخت .

تاریکی شب بر همه محیط سایه افکنده بود . رقیه از ترس ، شروع کرد به دویدن در آن تاریکی . سختی و خار و خاشاک زمین ، پاهای کوچولوی او را مجروح نمود . و او با همه خستگی باز می دوید .

شدم سه ساله از رفت سایه پدرم

کسی که داغ پدر زود دید من بودم

به نیمه شبی زپی کاروان به دامن دشت

کسی که پای برهنه دوید من بودم .

همان زمان ، قافله متوجه نیزه اش شد که سر امام حسین (ع ) بر بالای آن بود . نیزه به زمین فرو رفته بود . دشمن هر چه کرد که آن را در آورد ، نتوانست .

رئیس قافله نزد امام سجاد (ع ) آمد و سبب این ماجرا و حکایت را پرسید . امام فرمود : یکی از بچه ها گم شد است تا او پیدا نشود ، نیزه حرکت نخواهد کرد !

حضرت زینب (س ) با شنیدن این سخن ، خود را از بالای شتر به روی زمین انداخت . ناله کنان به عقب برگشت تا گمشده را پیدا کند .

زینب (س ) به هر سو می دوید . ناگهان چشمش به یک سیاهی افتاد . جلو رفت تا به آن رسید در آنجا یک زن را دید که سر کودک گمشده را به دامن گرفته است رو به آن زن نمود و پرسید : شما کیستید ؟ !

فرمود : ((انا امک فاطمه الزهراء بر ثو گذاردند .

پس از این جمله ها ، موکل غضب کرد و با عصبانیت ، رقیه رازا روی شتر گرفت و از بالا بر روی زمین انداخت .

تاریکی شب بر همه محیط سایه افکنده بود . رقیه از ترس ، شروع کرد به دویدن در آن تاریکی . سختی و خار و خاشاک زمین ، پاهای کوچولوی او را مجروح نمود . و او با همه خستگی باز می دوید .

شدم سه ساله از رفت سایه پدرم

کسی که داغ پدر زود دید من بودم

به نیمه شبی زپی کاروان به دامن دشت

کسی که پای برهنه دوید من بودم .

همان زمان ، قافله متوجه نیزه اش شد که سر امام حسین (ع ) بر بالای آن بود . نیزه به زمین فرو رفته بود . دشمن هر چه کرد که آن را در آورد ، نتوانست .

رئیس قافله نزد امام سجاد (ع ) آمد و سبب این ماجرا و حکایت را پرسید . امام فرمود : یکی از بچه ها گم شد است تا او پیدا نشود ، نیزه حرکت نخواهد کرد !

حضرت زینب (س ) با شنیدن این سخن ، خود را از بالای شتر به روی زمین انداخت . ناله کنان به عقب برگشت تا گمشده را پیدا کند .

زینب (س ) به هر سو می دوید . ناگهان چشمش به یک سیاهی افتاد . جلو رفت تا به آن رسید در آنجا یک زن را دید که سر کودک گمشده را به دامن گرفته است رو به آن زن نمود و پرسید : شما کیستید ؟ !

فرمود : ((انا امک فاطمه الزهراء اظننت انی اغفل عن ایتام ولدی ))؛ من مادر تو ، فاطمه زهرا هستم . گمان می‌کنی من از یتیم های فرزندم غافلم !

زینب (س ) رقیه را گرفت و به کاروان رساند و قافله به راه افتاد.

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص123

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 26

تبادل لینک

جستجو

معرفی اساتید مرکز

معرفی مرکز تخصصی

مرکز تخصصی نرجس خاتون (س) در سال تحصیلی 1376 فعالیت خود را آغاز نمود. این مرکز در حال حاضر دارای 114 طلبه جاری در دوره حضوری و غیر حضوری در رشته تفسیر و تعداد 10نفر از اساتید مبرز و مهذب می باشد. شایان ذکر است این مرکز دارای رتبه اول المپیاد علمی آموزشی کشوری در سال 97-96 و نیز رتبه دوم المپیاد علمی آموزشی،کشوری در سال 96-95 و رتبه اول کشوری چهارمین دوره مسابقات پژوهشی رشد می باشد. شماره تماس: 03145349406

موتور جستجوی امین

موتور جستجوی امین

ابزار نظرسنجی

نظرسنجی

پر بیننده ترین مطالب

  • پیامبر اسلام از منظر امام صادق (ع) (5.00)
  • یاد تو... (5.00)
  • فضائل امام علی علیه السلام (5.00)
  • ​ای آشنای غربت جمعه (5.00)
  • (5.00)

السلام علیک

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

موضوعات

  • همه
  • آموزش
  • آیينه خدا
  • اخبار مرکز تخصصی
  • اهل بیت علیهم السلام
    • امام حسن علیه السلام
    • امام حسین علیه السلام
    • امام علی علیه السلام
    • امام مهدی عجل الله تعالی فرجه
    • امام کاظم علیه السلام
    • حضرت زهرا سلام الله علیها
  • بانوی کربلا
  • برتر از هزار ماه
  • برترین بانوی جهان
  • به قلم طلبه
  • تقویم تاریخ
  • تولید ملی
  • جمعه های دلتنگی
  • خانه ی کتاب
  • خانواده
  • در محضر استاد
  • رأفت
  • روایت
  • سبک زندگی
    • سبک زندگی عاشورایی
    • سبک زندگی فاطمی
  • شهر خوبان
  • عمومی
  • فضائل حضرت علی علیه السلام
  • كوچه باغ شعر
  • ماه شهادت
  • معرفت
  • من انقلابي ام
  • من یک دختر مسلمانم
  • نمونه سؤال
    • اصول مظفر
  • نوروز
  • هدایت
  • همگام با مشاور
    • ازدواج
    • تربیت فرزند
  • ياران ناب
  • پایان نامه ها
  • پژوهش
    • اخبار
    • پايان نامه

آخرین مطالب

  • از خداوند طلب فرزند صالح و سالم کنید.
  • دشمن تمام توانش را گذاشت تا در عرصه فرهنگی ما را زمین بزند
  • برگزاری مراسم جشن به مناسبت میلاد خجسته پیامبر اکرم(ص)
  • فوت مهسا امینی بهانه هدف گرفتن اصل حجاب، اسلام و انقلاب بود
  • هنگام مرگ همه اعمال قطع می شود به جز، سه عمل
  • همایش طلایه داران عفاف و حجاب
  • دحوالارض روزی خاص در ذی القعده
  • بنیانگذار مذهب شیعه
  • نهی از نزدیک شدن به فحشا و منکرات
  • نهی از بی مهری به فرزندان
  • منظور از واژه ی «اف» چیست؟
  • وجوب احسان به والدین
  • بیان حرمت شرک
  • اهمیت پژوهش در کلام مقام معظم رهبری
  • کارگاه تخصصی " مهارت ها، با تاکید بر کاهش تعارضات زناشویی
  • جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) سال 99
  • پنجمین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • چهارمین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • سومین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • دومین نشست جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی

آمار

  • امروز: 334
  • دیروز: 841
  • 7 روز قبل: 4322
  • 1 ماه قبل: 19677
  • کل بازدیدها: 877654

آرشیو مطالب

  • آبان 1401 (2)
  • مهر 1401 (3)
  • تیر 1400 (2)
  • خرداد 1400 (1)
  • فروردین 1400 (7)
  • بهمن 1399 (6)
  • دی 1399 (8)
  • آذر 1399 (1)
  • آبان 1399 (3)
  • مهر 1399 (4)
  • شهریور 1399 (3)
  • تیر 1399 (9)
  • بیشتر...

خانه ی کتاب

پیوند ها

  • شور شیرین
  • خادم الرضا
  • حضرت عشق
  • کجاست پسرفاطمه(عج)!؟
  • وبلاگ طلایی
  • وبلاگ مذهبی علمدار کربلا
  • ˙•▪●* وبلاگ اهل البیت (ع) *●▪•˙
  • بیت الشهدا
  • علیرضا قهرمان نیا(پژوهشگر رشد فردی و سازمانی)
  • مدرسه علمیه حضرت فاطمه سلام الله علیها تهران
  • نگاه خدا
  • زمینیانی همچون فرشته
  • چادری ها محبوب ترند
  • باران نور
  • پایگاه چهارده معصوم
  • مادران گمنام
  • سیده نفیسه خاتون
  • مدرسه علمیه الزهرا (س) گلدشت
  • الصلوة
  • قاصدک
  • دختر چادریا
  • آوای شاپرک ها
  • مرکز تحقیقاتی اسلام ناب
  • احیای دین و قرآن-شهدا و دفاع مقدس و نسل جوان متعهد
  • ما را مدافعان حرم آفریدند
  • عشق آسمانی
  • فروشگاه گلد داک
  • امانت های آسمانی
  • مدافعین حرم
  • بررسی مشکلات اجتماعی
  • کانون اهل قلم لرستان
  • وبلاگ شخصی سید موسوی
  • عاشقان حسین علیه السلام
  • مصباح الهدی
  • مدرسه علمیه امام جعفر صادق (ع)
  • فاطر
  • تماس