درخت بی بر
ابو هاشم جعفری می گوید: وقتی امام جواد عليه السلام چون ابوجعفر عليه السلام از نزد ماءمون برگشت به اتفاق امّالفضل راهى مدينه شد و در حالى كه مردم او را بدرقه مى كردند از راه باب كوفه گذشت و از بغداد بيرون رفت ، موقع غروب آفتاب به دار مسيب رسيد از مركب پياده شد و به داخل مسجد رفت ، در صحن مسجد درخت سدرى بود كه هرگز ميوه به بار نياورده بود، امام عليه السلام كوزه اى آب خواست ، و با آب آن در پاى درخت سدر وضو گرفت و برخاست . با مردم نماز مغرب را به جا آورد، در ركعت اول ، حمد و (( اذا جاء نصراللّه )) و در ركعت دوم ، (( حمد و قل هو اللّه احد )) را خواند و پيش از ركوع ركعت دوم ، قنوت خواند و ركعت سوم را به جا آورد و تشهد خواند و سلام داد سپس لحظه كوتاهى نشست در حالى كه ذكر خدا را مى گفت و بدون آن كه تعقيب بخواند بلند شد، چهار ركعت نافله به جا آورد و بعد از آن تعقيب خواند و دو سجده شكر به جا آورد. در بازگشت وقتى كه نزد آن درخت سدر رسيد، مردم ديدند ميوه نيكويى به بار آورده است ، تعجب كردند و از آن ميوه ها خوردند ديدند ميوه شيرينى است و هسته ندارد.
ديده شده توسط سليماني (نويسنده وبلاگ) در كتاب “درياي جود"ص41