دروغ كودكان
کلفَتی بود که بچه های خانواده اعیان و اشراف را مدرسه می برد، وقتی بچه از مدرسه می آمد، تا می گفت، امروز چند گرفتی؟ بچه می گفت: بیست گرفتم. کلفت به بچه می گفت: بارک اللَّه! همیشه بیست بگیری، روزی بچه امتحان داشت، از او پرسید چند گرفتی گفت: پانزده، شروع کرد بچه را تنبیه کردن که چرا پانزده، گرفتی؟ حق نداری کمتر از بیست بگیری، اگر کم بگیری پدرت را در می آورم، بچه هم فردا با ترس و لرز رفت سر کلاس و دوازده گرفت، در راه فکر کرد که اگر به این کلفته بگویم که امروز ما دوازده گرفتیم، کتک می خورم پدر و مادرم هم که مسافرتند، چه کنم؟ وقتی به خانه آمد، کلفت از او سؤال کرد، چند گرفتی؟ گفت: بیست گرفتم، گفت: بارک اللَّه، می فرمایند: اوّلین دورغ را بچه گفت، فردا هشت گرفت، گفت: چند گرفتی؟ گفت: بیست، گفت: بارک اللَّه، می نویسد: این بچه دروغگوی قهّار شد، همه این دروغ ها از یک جا شروع شد. بترسید که آغاز فساد اخلاقی بچه های مان از داخل خانه هایمان باشد! شما که به همسرت می گویی اگر مرا می خواهند بگو خانه نیستم این بچه دروغ را می آموزد، بعد تو می خواهی، فرزندت سلمان فارسی بشود، معلم دروغ بچه های تان نباشید. «و احفظوا السنتکم»؛ زبان هایتان را از دروغ حفظ کنید.
دیده شده توسط سليماني(نويسنده وبلاگ) در كتاب گناهان زبان ، همراه با حکایت های آموزنده، ص:97