دیدن صحنه دلخراش
زینب (س ) از کجاوه روی آورده سر برادرش را دید و به سختی پیشانی خود را به چوب جلو کجاوه زد ، تا اینکه دیدم خون از زیر مقنعه و روسری او بیرون میشد ، و تکه پارچه ای را به آن خون اشاره نمود ، یعنی تکه پارچه ای روی آن زخم نهاد .
ناگفته نماند : علیا حضرت زینب (س ) با آن همه صبر و شکیبایی که داشت چگونه و چرا با دیدن سر و مطهر برادر پیشانی اش را به چوب کجاوه زد،طوری که از آن خون جاری و روان گشت ؟ می توان گفت : از بسیاری مصایب و اندوه ها و صبر و شکیبایی و خودداری نمودن خون در قلب و همه جای بدن او فشار آورد که حتما بایستی حجامت (بادکش کردن و خون گرفتن از بدن به وسیله مکیدن باشاخ و جز آن و تیغ زدن به پوست بدن ) یا فصد (رگ زدن ) نمود ، تا خون از فشار باز ایستد و پیشامدی روی ندهد ، و چون وسیله حجامت و فصد نبود ، به اشاره سر بریده امام (ع ) سرش را به سختی به چوب کجاوه زده تا خون گرفته شده از فشار باز ایستد ، و می توان ((فنطحت جبینها)) به صیغه مجهول خواند ، یعنی علیا حضرت زینب (س ) چون روی آورد و سرش را از کجاوه بیرون نمود و سر برادرش را دید پیشانی به چوب جلو کجاوه زده شد ، و اینکه به جای ((نطح )) ، ((نطحت )) گفته ، برای آن است که جبین برای مذکر و مؤ نث استعمال شده و و به کار رفته مگر اینکه گفته شود : این سخن درست نیست برای اینکه جبین که برای مذکر و مؤ نث استعمال می شود به معنی جبان و ترسو است نه به معنی پیشانی ، ((والله العالم )) .
خلاصه علیا حضرت زینب (س ) در آن هنگام آغاز نموده و فرمود :
1-ای هلال و ماه نو (ماه شب اول ماه قمری ) که چون به حد و پایان کمال و آراستگی رسید (ماه شب چهارده شد) ، پس خسوف و ماه کرفتن آن فرا گرفت و غروب و ناپدید شدن را آشکار ساخت . (اینکه علیا حضرت زینب (س ) سر برادر را تشبیه به هلال و ماه نو نموده ، شاید برای آن بوده که اهل کوفه با دست هاشان به یکدیگراشاره به سر مقدس اباعبدالله الحسین (ع ) می کرده و می گفتند : این است سر امام حسین (ع ) چنان که مردم هنگام استهلال و جست و جوی ماه نو کردن ، به ویژه در شب اول ماه رمضان و شب اول ماه شوال و ذی الحجه ، با دست هاشان به یکدیگر هلال و ماه نو را که به شکل کمان دیده می شود ، اشاره نموده ، نشان می دهند) .
2- ای پاره دل من ! (این پیشامدها) گمان نمی بردم ، این کار تقدیر و نوشته شده بود (خدای تعالی حکم نموده و فرمان داده و خواسته است ) .
3- ای برادر ! با فاطمه خردسال سخن بگو که محققا نزدیک است دل او (از فراق و جدایی ) گداخته شود .
4- ای برادر ! دل تو بر ما مهربان بود ، چه شده است آن را که سخت و استوار گردیده (چرا به ما التفات نداشته و روی نمی آوری ) ؟
5- ای برادر ! کاش (زین العابدین ) علی (بن الحسین ) را هنگام اسیری و دستگیری و یتیمی و بی پدری می دیدی که به جا آوردن واجبات را به نحو کامل طاقت و توانایی ندارد و(و در برخی از نسخ و نوشته ((لا یطیق جوابا)) نوشته شده ، یعنی جواب و پاسخ دادن را طاقث ندارد و این انسب و شایسته تر است ) .
6- هر گاه او را به زدن (با تازیانه و جز آن ) به درد آورند با ذلت و خواری تو را صدا زند ، در حالی که اشک ریزان (از جشمانش ) جاری و روان سازد .
7- ای برادر ! او را به خود بچسبان و نزدیک گردان و دل ترسانش را تسکین داده و آرام نما .
9- چه بسیار یتیم و پدر مرده ذلیل و خواست است ، هنگامی که پدرش را فریاد نموده و بخواند و پاسخ دهنده ای او را نبیند .
منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص102