زینب (سلام الله علیها ) در سوگ عباس (علیه السلام )
هنگامی که زینب (س ) برادرش حسین (ع ) را دید که تنها از کنار نهر علقمه باز می گردد ، با خواهران دیگر با صدای جانسوز فریاد می زدند :
((وا اخاه ! وا عباساه ! وا قله ناصراه ! واضیعتاه ! من بعدک ))؛ وای برادرم ، وای عباس ، وای از کمی یاور و مصایب جانکاه ، وای از دیدن جای خالی تو !
زینب (س ) به امام حسین (ع ) عرض کرد : ((چرا برادرم عباس را با خود نیاوردی ؟ ))
امام (ع ) در پاسخ فرمود : ((خواهرم ! هر چه خواستم بدن برادرم را بیاورم ، دیدم به قدر اعضای بدنش پر اثر زخمها از همدیگر گسیخته که نتوانستم ، آن را حرکت دهم . ))
زینب (س ) گفتار فوق را به زبان می آورد و می گریست ، از جمله گفت :
((آه ! از کمی یاور و فقدان برادر ! ))
امام حسین (ع ) فرمود : ((آری ، آه از فقدان برادر و شکستن کمر ! )) .
منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص75