غروب جمعه
02 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر
هـــر جمعه به جاده آبي نگــــاه مي كنــــــم
و در انتظار قاصدكي مي نشينم كه قـــــرار است خبر گامـــهاي تو را براي من بياورد،
گامهاي استـــــــوار و دستهاي سبزت را.
اگر بيايي، چشمهايم را سنگفرش راهت خواهــــــــم كرد.
تو مي آيي و در هر قـــــــــدم،
شاخه اي از عاطفه خواهي كاشت و قاصـــــــدكي را آزاد خـــــــواهي كرد.