قاضی نورالله شوشتری
سید ضیاءالدین نورالله حسینی مرعشی شوشتری در سال 956 هجرى در شهر شوشتر از توابع خوزستان در خاندانى روحانى و صاحب نفوذ دينى به دنيا آمد. نسب شریفش به وجود مبارک حضرت امام سجاد علیه السلام میرسد. پدر او سيد شريف از علماى بزرگ اسلام و از شاگردان شيخ ابراهيم قطيفى بود. جد او سيد نور الله نيز از علماى شيعه و بزرگان سادات شوشتر و مورد احترام مردم بود. برادرانش مير اسماعيل، مير قطب الدين و مير محسن، هر سه از شاگردان پدر خود و متبحر در علوم عقلى و نقلى بودند. عالمانى كه مداومتشان بر ادعيه و مستحبات زبانزد همه بوده و در درك مطالب علمى، هر يك شهره زمان خويش بودهاند. علاوه بر اين، عموى قاضى نور الله و فرزندان او نيز از جمله عالمان وارسته دين بوده اند.
تحصيلات
قاضى نور الله شوشترى پس از طى مراحل ابتدايى تعليم و تربيت، براى كسب معارف و علوم عقلى و نقلى عازم ديار خراسان شد و در كنار مرقد شريف ثامن الحجج عليه السلام سال ها از دانش اساتيد بزرگوار آن ديار بهره برد.
شهرت وى آنچنان بالا گرفت كه سلطان هند محمد جلال الدين اكبر (سلطان اکبر شاه)از او دعوت نمود و وقتى فضل و علم او را ديد به او پيشنهاد قضاوت كرد. قاضى براى قبول اين منصب شرطى گذاشت و آن اينكه در امر قضاوت به فتواى هيچكس عمل نكند و به اجتهاد خودش عمل نمايد. اكبر شاه شرط قاضى را پذيرفت و بدين گونه لقب قاضى به ابتداى نام سيد نور الله شوشترى اضافه شد.
تأليفات
قاضى نور الله در مدت عمر 70 ساله خود تأليفات فراوانى داشته كه رقم آنها به 98 عنوان مىرسد. به لحاظ جامعيت وى در علوم عقلى و نقلى و ادبيات، تأليفات او نيز بسيار متنوع است. او در علوم مختلف از جمله: فقه، اصول، تفسير، كلام، مناظره و عرفان تأليف دارد و ديوان شعرى نيز از او به يادگار مانده است.
مهمترين تأليفات او عبارتند از:
إحقاق الحق،كه در رد كتاب «فضل بن روزبهان» نوشته است.
مجالس المؤمنين،كه شرح حال علماى شيعه است.
الصوارم المهرقة در رد الصواعق المحرقة ابن حجر مكى هيثمى.
مصائب النواصب (يا معائب النواصب) در رد كتاب نواقض الروافض است كه در رد شيعه نوشته شده بود و…
شهادت
پس از مرگ سلطان اكبر شاه، فرزند او جهانگير شاه به حكومت رسيد. او قاضى نور الله را بر مسند قضاوت ابقاء كرد. در اين ميان حسودان و علماى دربارى دائما نزد حاكم به سعايت پرداختند. پس از مدتى كه كينه آنها بيشتر شد و كلمات آنان در شاه تأثير گذاشت، جهانگير شاه در سال 1019 هجرى اجازه كشتن قاضى را به آنان داد و آنان با كمال قساوت آنقدر بر بدن نحيف اين عالم شيعه و پيرمرد 70 ساله شلاق زدند تا جان به جان آفرين تسليم كرد و به اجداد طاهرينش پيوست. میگويند بر بدن قاضي نورالله با چوب خاردار آنچنان زدند كه بدنش قطعه قطعه شد. پيكر او در آگرا (از ايالت اتو پرديش هند) مدفون گردید.