ماجراي غار ثور
چهارم ربيع الاول سالروز خارج شدن پيامبر از غار ثور
از آنسو رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابوبکر در غار آرمیده واز شکافی که وارد شده بودند بیابان و صحرا را می نگریستند وبر طبق روایات خدای تعالی برای گم شدن رد پای رسول خداصلی الله علیه و آله عنکبوتی را مامور کرده بود تا بر در غار تار به تند، و کبکهائی را فرستاد تا آنجا تخم بگذارند و بهر ترتیبی بودوقتی مشرکین به در غار رسیدند، ابو کرز و یا سراقة نگاه کرد دیدردپاها قطع شده از اینرو همانجا ایستاد و گفت:
- محمد و رفیقش از اینجا نگذشته و داخل این غار هم نشده اند زیرا اگر بدرون آن رفته بودند این تارها پاره می شد واین تخم کبک ها می شکست، دیگر نمیدانم در اینجا یا بزمین فرو رفته اند و یا به آسمان صعود کرده اند!
مشرکین دوباره در بیابان پراکنده شدند و هر کدام برای پیداکردن رسول خدا صلی الله علیه و آله بسوئی رفتند و برخی درحوالی غار بجستجو پرداختند. اینجا بود که ابوبکر ترسید ومضطرب شد و چنانچه خدای تعالی در سوره توبه (آیه 39) فرموده است: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای اطمینان خاطرش بدو فرمود: «لا تحزن ان الله معنا…» محزون مباش که خدا با ما است و در پاره ای از روایات است که با اینحال مطمئن نشد، در اینوقت یکی از مشرکین روبروی غار نشست تابول کند پیغمبر به ابوبکر فرمود: اگر اینها ما را میدیدند این مرداینگونه برابر غار برای بول کردن نمی نشست. و در روایت دیگری که اهل سنت نیز نقل کرده اند.آمده که چون دیدابوبکر آرام نمی شود بدو فرمود: بنگر - و از طریق اعجازدریائی و کشتی را بدو نشان داد که در یکسوی غار بود - و بدوفرمود: اگر اینها داخل غار شدند ما سوار بر این کشتی شده وخواهیم رفت.
باری رسول خدا صلی الله علیه و آله سه روز هم چنان در غاربود و در اینمدت چند نفر بودند که از محل اختفای رسول خدامطلع بودند و برای آن حضرت و ابوبکر غذا می آوردند و اخبارمکه را به اطلاع آن حضرت میرساندند، یکی علی علیه السلام بود که مطابق چند حدیث هر روزه بدانجا میآمد و سه شتر ودلیل راه بمنظور هجرت بمدینه برای آن حضرت و ابوبکر و غلام او تهیه کرد و دیگری غلام ابوبکر عامر بن فهیرة بود چنانچه درپاره ای از تواریخ آمده.
ديده شده توسط نويسنده وبلاگ در كتاب تبليغ