هنوز مدیون سروش غیبی استادم
سالروز رحلت مرجع عالی قدر شیعه
آیت الله العظمی حسین طباطبایی بروجردی
آیت الله جوادی آملی میگوید: روز اوّل طلبگی، پدرم دستم را گرفت و گفت: اوّلین درس را باید بزرگواری به شما بدهد كه خودش تزكیه شده باشد. رفتیم خدمت آیت الله فرسیو، ایشان هم اوّلین درس را فرمود: «اوّل العلم معرفة الجبّار و آخر العلم تفویض الامر الی اللّه». آنچنان این جمله را معنا كردند كه هنوز مدیون سروش غیبی آن استاد هستم.
* آیت الله جوادی آملی نقل می کنند: آیت الله شیخ محمّد تقی آملی در كنار مرقد مطهرۀ حضرت معصومه سلام الله علیها و قبور علمای مدفون در حرم میفرمود: اینجا بركت هست و میفرمود: شاگردان افلاطون هر وقت مسألهای علمی برایشان مشكل میشد، كنار قبر افلاطون می رفتند.
* عمر بن عبدالعزیز كودك بود. در كوچه با بچه ها بازی میكرد و طبق عادت همراه با كودكان به هر بهانه لعن برحضرت علی علیه السلام میكرد. استادش گذر میكرد. شنید، ولی چیزی نگفت. شاگرد رنجش خاطر استاد را فهمید. به سر كلاس آمد. استاد سؤال كرد، فرزندم از چه وقت بر تو معلوم شده كه اهل بدر مورد غضب خدا قرار گرفتهاند. شاگرد گفت: مگر علی اهل بدر بود؟. استاد گفت: آیا افتخارات بدر جز به علی علیه السلام به كسی دیگر هم تعلّق دارد؟. عمر قول داد دیگر این عمل را تكرار نكند. استاد گفت: قسم بخور. گفت: قسم میخورم و تا آخر عمر تكرار نكرد و از اولین خدماتش در زمان حكومت، لغو این سنت زشت بود.
* در درس آخوند خراسانی 1200 نفر شركت میكردند كه پانصد نفر آنان مجتهد بودند. در مقابل چنین استادی آیت الله بروجردی در سنین جوانی طرح اشكال كرد.
مرحوم آخوند گفت: یك بار دیگر بگو. آیت الله بروجردی حرف خویش را تكرار كرد. آخوند فهمید راست میگوید. گفت: الحمد لله نمُردم و از شاگرد خود استفاده كردم.
دیده شده توسط نویسنده وبلاگ در کتاب تبلیغ