وجوه اشتراک صلح و حقوق در ادله(کتاب)
علمای شیعه برای قاعده صلح دلائل چهارگانه ای راذکر کرده اند. حق این است که یک قاعده وحکم زمانی از دیدگاه اسلام معتبر خواهد بود که استناد به اراده تشریعی خداوند داشته باشد . اهمیت کتاب وسنت از آنجا ناشی می شود که هردو نشانه اراده تشریعی خداوند هستند وحجیت اجماع نیز ازآن جهت است که حکایت از سنت می کند وعقل نیز تا آن جا معتبر است که که بتواند به طور قطع اراده تشریعی الهی وحکم خدای تعالی را کشف کند. در مبحث زیر دلائل قاعده صلح رابه صورت جداگانه مورد بررسی قرار می دهیم.
کتاب
کتاب مهمترین منبع استنباط احکام شرعی در تمام زمینه ها برای همه انسانها در تمام مکانها وزمانها کتاب است. و دلیل بودن آن از این جهت است که دلالت هر لفظی برقصد گوینده از دو حال خارج نیست یا دلالت لفظ بر یک معنا چنان صریح است که احتمال خلاف درآن منتفی است که به آن دلالت نص گویند.یا اینکه دلالت لفظ بر یک معنا به گونه ای است که احتمال خلاف منتفی نیست که به آن دلالت ظهور گویند. شکی نیست که نص هم برای گوینده هم شنونده حجت است ولی ظواهر مفید ظن هستند. دلیل حجیت آن این است که بنا برروش عملی عقلا عقل مخالفت با ظاهر رابه صرف احتمال خلاف ظاهر روا نمی داند. شارع مقدس نیز به عنوان رئیس عقلا از این روش منع نکرده بلکه خود نیز برای تفهیم مطالبش همین روش را دنبال نموده است. پس قطع پیدا می کنیم که ظاهر نزد شارع مقدس حجت است.1
یکی ازدلائل قاعده صلح کتاب می باشد وآیاتی از قرآن کریم دلالت برصلح دارند. می توان از آیات سوره انفال /1، نساء/35و 114، حجرات /10و9 به عنوان دلیل نام برد. در عبارت زیر به شرح این آیات می پردازیم.
وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلاَحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً خَبِيراً النساء/ 35
درتفسيرالتبیان از توفیق میان دو نفر به اصلاح میان آن دو تعبیر شده است.2
در تفسيرقرآن روض الجنان و روح الجنان آمده است :
در روزگار امير المؤمنين على «عليه السّلام» مردى و زنى همراه با جماعتی آمدند و گفتند: يا امير المؤمنين! ميان این دو اختلافی است هست. امير المؤمنين: از اهل مرد حكم و از اهل زن حكمى قرار دهید آنگاه هر دو حکم را فرا خواند و فرمود: اگر صلاح در جمع آن دو باشد جمع كنى و اگر صلاح در جدایی باشد تفريق كنى. زن: راضى شدم به كتاب خدا به آنچه بر من حکم کند. مرد: جدا می شوم. امير المؤمنين «عليه السّلام»: تا هر دو به قول ايشان راضى نشوند حكمی نيست. حق تعالى: اگر ايشان طلب صلاح و اصلاح كنند من توفيق دهم.« إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً»، كه خداى تعالى دانا و خبير است از كارها». و «توفيق» لطفى باشد كه با بودن آن طاعت اتفاق می افتد.3
1.مجتبی، ملکی اصفهانی، فرهنگ اصطلاحات اصول، ص378
2.محمد بن حسن ،طوسى، التبيان فى تفسير القرآن ، تحقيق: احمد قصيرعاملى، ج3 ، چاپ اول دار احياء التراث العربى،بيروت ، ص192
3.ابوالفتوح رازى حسين بن على، تحقيق: محمد جعفر ياحقى و محمد مهدى ناصح،روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن ، ج5 ،چاپ اول ، مشهد بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى 1408 ق،صص 351 -352
برگرفته از پايان نامه خانم اعظم خطيري(طلبه مركز تخصصي تفسير و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها)