وسواس ممنوع
سالروز رحلت آیت الله سید محمد باقر درچه ای
علامه سيد محمد باقر درچه اي در سال ۱۲۲۷ هجري شمسي ديده به جهان گشود. و پس از طي تحصيلات مقدماتي در درچه و اصفهان و استفاده از درس اساتيدي چون ميرزا محمد باقر چهارسوقي،ابوالمعالي كلباسي وميرزا محمد حسن نجفي به عراق رفت . در نجف از محضر علماي بزرگي چون : ميرزاي شيرازي،سيد محمد حسين ترك و ميرزا حبيب الله رشتي مستفيض گشت و در سال ۱۳۰۳ ه.ق به اصفهان بازگشت و به تدريس فقه و اصول مشغول گرديد. وي به همراه آخوند ملا عبدالكريم گزي جلسه درسي خود را به طور عمده در مدرسه نيم آورد اصفهان برگزار مي نمود. طلاب از اطراف و اكناف و شهرهاي دور و نزديك به محضرش شتافته و از خرمن خردش خوشه ها مي چيدند. فضلا و محققين، صلحا و متعبدين فيض مجلس درس و صف جماعت او را غنيمت دانسته به خدمتش شرفياب مي- شدند.چندين سال بود كه در اصفهان در اصول فقه مدّرسي چون او نيامده بود و در عصر خويش از همه مدرسان اصفهان برتري يافته و در زهد و تقوا نيز بين علما امتيازي ويژه داشت. پس از درگذشت آيت الله سيد اسماعيل صدر در كاظمين به سال ۱۳۳۸ ه.ق مرجع تقليد اهالي اصفهان و برخي نقاط ايران گرديد .
وسواس ممنوع
يك روز به مرحوم دُرچه اى گفتند يكى از شاگردان در وضوسازى از خود وسواس نشان مىدهد. ايشان گفته بود: «آن فرد بيايد و وضو بگيرد بعد كه در حضور استاد وضو گرفته بود، آقا سيّد محمّدباقر دُرچهاى فرموده بود: حالا نمازت را بخوان ببينم! او هم نماز ظهر و عصرش را اقامه نموده بود. چون نمازش خاتمه يافت طلبهها گفتند: آقا ايشان مىرود وضويش را تكرار مىكند و نمازش را اعاده مىنمايد. آية اللّه دُرچهاى گفته بود: وى را در حجره نگه داريد تا آفتاب غروب كند و وسواس از سرش بيفتد.»
آقاى مرتضوى از مرحوم عمويش آيتاللّه سيّد محمدمهدى(و همچنين يكى ازعلماى اصفهان) نقل مىكند كه: »يك روز شخصى كه خود را خيلى به علامه نزديك مىدانست و خودش را خودمانى قلمداد مىكرد، در حضور آقا عرضه داشت كه من گندمهاى يك يتيم را، به دليل اين كه كيسه كافى در دسترس نبود، روى گندمهاى خودم ريختم، اندازه گندمها تقريباً معين و مشخص بود و بنا دارم آن را بعداً به طور تخمين جدا كنم، به نظر شما اشكالى كه ندارد؟ سخن آن شخص كه به اينجا رسيد، آقا بر خلاف انتظار طرف، يك مرتبه عصبانى شد و با حالت تغيّر و فرياد گفتند: چرا روى هم ريختى؟ چرا گندمها را مخلوط كردى؟ خلاف انجام دادى. و بعد دستور دادند سهم مزبور از اموال جدا شود.»
منبع:سایت تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد