گریه توجه و محبّت قلب
گریه، نشان دهنده ی حال و هوای دل می باشد گاهی از غم است گاهی از شوق؛ خواه «حبّ الله» باشد و خواه «حبّ الدنیا». خواه از خوف الله باشد یا از خوف دنیا، خواه از شوق او باشد یا شوق دنیا پس حتما ترغیب به غمگینی و حالتی منفی نیست
پس، گریه از «محبّت» است که پس از «معرفت و شناخت» حاصل میگردد و هر دلی محبوبی دارد؛ تفاوت فقط در محبوبهاست. چنان چه خداوند متعال در خصوص بندگانش فرمود:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ …»(البقره، 165)
ترجمه: و برخی از انسانها به جای خدا همانندهایی بر میگزینند، آنها را دوست دارند مانند دوست داشتن خدا، [اما] کسانی که ایمان آوردهاند، شدت (نقطه اوج و کمال) محبّت شانالله است.
اما گریه نیز مانند محبّتها و بغضها، حق و باطل دارد. گریه حق که از محبّت به حق نشأت میگیرد، آثاری دارد که از اهمّ آنها همان توجه عقلی و قلبی به حق و حقیقت است. این توجه و گریه، دل را صافتر و بیدار میکند – آینه دل زنگ زده از رسوبات توجه و محبت به دنیا را صیقل میزند تا حقیقت نماتر گردد. صیقل دل [که جایگاه حبّ و بغض است]، فقط یاد و ذکر محبوب است که اگر شدت یابد «گریه» میآورد. لذا به هنگام تلاوت قرآن، اقامه نماز، دعا، زیارت و … نیز گریه دست میدهد.
همین شدت توجه و محبّت سبب حرکت در خط محبوب و به سوی او میگردد. محبّت انگیزه و موتور حرکت است و انسان در هر حال و حالتی به سوی «محبوب» میرود و نه به سوی «معقول». به سوی کسی یا چیزی که دوستش دارد میرود و نه به سوی کسی یا چیزی که میشناسدش. هر چند که شناخت شرط لازم محبت است.
از این رو به پیامبرش فرمود به مردم بگو هر کس مرا دوست دارد، از تو تبعیت کند، نه هر کس مرا میشناسد؛ و البته اجر و پاداش او نیز محبت الله است و نه بهشت و قصر و حورش:
«قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» (آل عمران، 31)
ترجمه: بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد و خداوند آمرزنده مهربان است.
اَنَا قَتیلُ العَبَرات – من کشته اشکها هستم:
امام حسین (ع) در مورد شهادت جانگداز خود فرمودند «انا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمن الا استعبر» - یعنی: من کشته اشکها هستم، مؤمنی (نه هر کسی) به یاد من نمیافتد، مگر آن که اشک بریزد. (امالی صدوق، ص200 - مناقب ابن شهر آشوب، ج3ص239 - بحارالانوار: ج98 ص295 - روضةالواعظین، فتال نیشابوری،ص170)
یعنی کشته شدم تا دلها بیدار شوند، کشته شدم تا با توجه و یاد من، زنگارها از دلها زدوده شود و قلبها صیقل یابند – کشته شدم تا قلبها آیینه حقنما گردند، کشته شدم تا محبّت به اوج رسد و سبب حرکت در این مسیر و قرب الهی گردد.