آن ها که امام معصوم را تنها گذاشتند و به هنگام نیاز اسلام، به استراحت و خواب ناز فرو رفتند، قبل از آخرت و خذلان الهی در این دنیا شرمسار گشته و قبل از دیگران، خود به سرزنش خویش پرداختند.
این عبرتی است برای همه آن هایی که چشم بصیرت داشته و دارند و گذشته را چراغ راه آینده خویش قرار می دهند. امام مجتبی علیه السلام عده ای از این نادمان و پشیمان شدگان را که از اطاعت قرآن ناطق، امام علی علیه السلام سر باز زده بودند، نام می برد و در نامه ای به معاویه می نویسد: «اگر کسی بپرسد که آن پشیمان برخاسته و پشیمان نشسته کیست؟ گوییم: یکی از آن ها زبیر است که چون عهد شکنی نمود و در جنگ جمل حاضر شد، امیر مؤمنان علیه السلام اشتباه و باطل بودن زبیر را یادآور شد و روشن ساخت که آنچه زبیر به رسول گرامی اسلام نسبت می دهد نادرست است.
پس از آنکه زبیر از جنگ برگشت، اگر با توبه واقعی به بیعت پیشین خویش وفا می نمود، عهدشکنی اش مورد عفو و گذشت واقع می شد اما او در ظاهر اظهار ندامت می نمود و باطن را خدای دانا می داند.
دیگری عبد الله بن عمر است که هر گاه او را اندوهی فرا می گرفت، می گفت: هرگز بر چیزی همانند نجنگیدن در رکاب امام علی علیه السلام متأسف و غمگین نیستم و افسوس می خورم که چرا علیه گروه متجاوز به همراه امام مبارزه ننمودم.
دیگری عایشه است که هر گاه یادآور جنگش با امام علی علیه السلام می شد، می گفت: سوگند به خدا اگر از رسول خدا بیست پسر آورده بودم که هر یک همانند عبد الرحمن بن حارث بودند، و مرگ همگی آنان فرا می رسید یا دستخوش تیغ و تیر می شدند، بر من آسان تر بود از این که بر علی علیه السلام خروج کردم و شکایت آن را فقط به خدا می برم.
دیگری از آن شرمساران، سعد بن وقّاس است. چون به او خبر رسید که علی علیه السلام (در جنگ خوارج) ذو الثّریّة را کشته است ـچنان که پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داده است ـ بر کردار خویش اندوهگین شده، دچار اضطراب و نگرانی شد و گفت: «والله لو علمتُ انَّ ذلک کذلک لَمِشیتُ اِلیه وَ لَو حَبوا؛ به خدا سوگند اگر این روز را می دانستم، به سوی علی علیه السلام می شتافتم اگر چه با سر و سینه راه را می پیمودم.»(1)
1- ناسخ التواریخ، بخش امام حسن مجتبی ـ7ـ، ج 1، ص 222.