هم موشک، هم دیپلماسی
دلِ بی قرار
دل، بیقرار مزار بیزائر و بی شمع و چــراغ غریب مدینه،
حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) است . . .جهت خوشنودی قلب نازنینِ حضرت زهـــرا(سلام الله علیها) امشب روضهی حضرت قاسم(علیه السلام) را نجوا کنیم . . .
از حـسـن هر کس که در دل، ذره ای هم کینه داشت
نیزه ای پرتاب کرد و زخـم بر جسمم گذاشت
تیرباران شد پدر، من سنگ باران، ای عمو
وای از سـنـگیـنـیِ نعـلِ ســواران ای عمــو
مادرم را گو ببیند قاسمش رعنا شده
سیزده ساله یتیمش هم قدِ سقــا شــده
بند بند پیکر من ای عمو از هم گُسست
مفصلم از هم جدا شد، استخوان هایم شکست
عــده ای با نیزه و یک عـده با تیرم زدنــد
دوره ام کردند و راحت تیغ و شمشیرم زدند
می شنیدم یک نفــر فریــاد زد در همهمه :
می زنم ضربه به پهلویش ز بُغض «فاطمه»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام بر مــزار بی زائر عزیز زهــرا ، امام مظلوم حضرت حسن مجتبی(علیه السلام)
و سلام بر شهید سیزده ساله دشت کرب و بلا ، حضرت قاسم(علیه السلام)
تخیل یا واقع گرایی؟!
روز جهانی کتاب کودک
تخیل در ادبیات کودکان
تخیل، نقش بسیار مهم و به سزایی در ادبیات دارد و این به طور مستقیم به خاصیت وجودی انسان برمی گردد. کودک در اندازه گیری و تشخیص جهان، محدودیت خاص خود را دارد و به تدریج که با جهان انس می گیرد، باید بیشتر به مکان های دوردست سفر کند. او باید مناطق جغرافیایی مختلف را ببیند و بشناسد و پس از این ها، باز در گامی جلوتر، چیزهایی را که در این جهان به شکل مادی وجود ندارد، حس کند. یکی از وظایف مهم تصویرگران و نویسندگان، گشودن دریچه ها و پنجره هایی است که مخاطبانش را به سوی جهان تخیل و شگفتی هدایت کند و آنان را در این مسیر پر رمز و راز راهنما باشد.
واقع گرایی در ادبیات کودک
کودک از ده سالگی به بعد، دیگربا افسانه ها و داستان های غیر واقعی قانع نخواهد شد. در نتیجه، به تدریج سراغ داستان هایی می رود که بتواند روابط انسان ها را درک کند. در این مرحله است که مسئولیت خطیر داستان های واقعی، در راه سازندگی شخصیت کودک احساس می شود. واقع گرایی در داستان ها که جنبه های گوناگون زندگی را در برمی گیرد، باعث می شود که کودک، محیط و مردمان دوران گذشته و حال را بیشتر بشناسد و به خودشناسی برسد. کودک از راه داستان واقعی، در می یابد که نه تنها کودکان دیگری با عواطف مشابه او وجود دارند، بلکه بزرگ سالانی نیز هستند که مسایل هم سن و سالان او را درک می کنند و در نتیجه، او می تواند آسوده خاطر، مسایل را با بزرگ ترها در میان بگذارد و از آن ها چاره جویی کند.
مانعی ندارد!
دین مبین اسلام، با خرافه و اعتقاد به نحسی روز سیزده نوروز مخالف است؛ وگرنه، رفتن به دل طبیعت، جلابخش روح است و جان را مصفا می کند.
مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای، در کلامی ارزشمند، با اشاره به این مسأله می فرمایند:
«ما ایرانی ها، عید نوروز را دوست می داریم و آن را جشن می گیریم، اما جشن ما، یک جشن سالم است…؛ البته بعضی از مراسم هست که قابل اصلاح نیست. مثلاً اسلام درباره مراسم خرافی از روی آتش پریدن، حرفی ندارد و (آن را) تأیید نمی کند؛ اما هیچ اشکالی نمی بیند که مردم، فرض بفرمایید در مناسبتی از مناسبت های عید، به فضای باز بروند، با سبزه و طبیعت و صحرا دیداری تازه کنند، و طبیعت را با یکدیگر نزدیک کنند و لذت صحیح و سالم ببرند؛ (این ها) مانعی ندارد».
نیکی به والدین در سیره بزرگان
آیتالله العظمی بروجردی(ره)
در زندگی ایشان نوشتهاند که در سال 1314هـ .ق كه ایشان بیست و دومین بهار عمرش را پشت سر میگذاشت، پدرش نامهای به وی نوشت و او را از اصفهان به بروجرد احضار كرد.
آیتالله بروجردی گمان میكرد پدرش میخواهد او را برای ادامه تحصیل، به نجف اشرف، كه بزرگترین حوزه علمیه شیعه بود، بفرستد؛ ولی پس از دیدار پدر و بستگان، مشاهده میكند كه برخلاف انتظار وی، آنها مقدمات ازدواجش را فراهم كردهاند.
از این موضوع، اندوهگین میشود و چون پدرش علت اندوه و تأثر او را میپرسد، میگوید من با خاطر آسوده و جدیت بسیار، سرگرم دانشآموزی بودم، ولی اكنون بیم آن دارم كه تأهل، میان من و مقصودم فاصله اندازد و مرا از تعقیب مقصود و رسیدن به هدفم بازدارد.
پدر میگوید: فرزندم! این را بدان كه اگر به دستور پدرت عمل كنی، امید است كه خداوند به تو توفیق دهد تا به پیشرفتهای مهمی كه در نظر داری، برسی.
این احتمال را هم بده كه اگر به این آرزوی پدر ترتیب اثر ندهی؛ با همه جدیتی كه در تحصیل داری، به جایی نرسی! گفته پدر در وی اثر میبخشد و تردید او را برطرف میسازد. سرانجام پس از ازدواج، دوباره به اصفهان برمیگردد سالها به تحصیل و تدریس علوم و فنون مختلف اهتمام میورزد.
طبیعت در کلام مقام معظم رهبری
مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای، با اشاره به این که هر سال درختکاری می کنند و به کاشت درخت می پردازند، درباره اهمیت درخت، این سبزینه حیات می فرمایند: «درخت، مظهر حیات در طبیعتی است که ما آن را با نگاه عامیانه، بی جان می پنداریم». ایشان سپس ادامه می دهند: «درخت و گیاه، تا کنون تنها راهروهایی هستند که انسان از طریق آن ها، توانسته به منابع عظیم و متنوع غذایی در زیر خاک دسترسی پیدا کند. … اگر گیاه نباشد، انسان نیست. اگر گیاه نباشد، حیوان نیست. با توجه به چرخه پیچیده طبیعت و تأثیر متقابل آب و هوا و خاک و درخت بر روی یکدیگر، اگر گیاه نباشد، هوا هم نیست. گیاه، یک پایه اساسی وجود است».