دلم دوباره خبر میدهد ظهور تو را
بدون فاصله حس میکنم حضور تو را
به من مگو که نرفته چگونه باز آید؟
مسیر جاده خبر میدهد عبور تو را
یکی ازجمعه ها جان خواهد آمد
به درد عشق درمان خواهد آمد
غبار از خانه های دل بگیرید
که بر این خانه مهمان خواهد آمد
راحت همگی به راحتی تن دادیم
یک مشت شعار نامعین سر دادیم
هر هفته غروب جمعه ها ما تنها
آموزش منتظر نشستن دادیم
سر راهت در انتظارم
برده هجرت صبر و قرارم
جز ظهورت اي گل زهرا
به خدا حاجتي ندارم
تو هر زمان که بیایی بهار خواهد بود
مجال شادی بی اختیار خواهد بود
خوش آن زمان که برآید به یک کرشمه دو کار
یکی ظهور امام و یکی شروع بهار
انتظار و صبر و برد باری
تا کی شود این ها
هر بار گویم به خود
ای عزیز کن تحمل
آید این جمعه
اما ببینم
طلوع و غروب خورشید جمعه را
اما بازهم خبری زتو نیست مولا
تا کی کنیم صبر و انتظار
شده این صبر صبر ایوب
یک نیم نگاهی ز من
نیم نگاهی به دل من
یک روز می افتد ؛
آن اتفاق خوب را می گویم …
من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛
هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه …
چـه مـیـشد لااقــل یـک روز جمعه
مـیــان جـمـع مــا بد بـگـذرانی
کـدامـیـن روز از ایــــام هــفـتــه
مــیــان عـاشـقـانــت جـمـکــرانی؟
بی تو ای صاحب زمان
بی قرارم هر زمان
از غم هجر تو من دلخسته ام
همچو مرغی بال و پر بشکسته ام
دلم گرفته از اين جمعه هاي تكراري
دلم گرفته از اين انتظار اجباري
چه قدرندبه بخوانم! چرا نمي آيي؟
چه ديده اي كه از اين دل شكسته بيزاري؟!
نيا ! به درد خودم گريه مي كنم، باشد
شما كه از بدي حال من خبر داري
گرچه خسته ام ،گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگويمت هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته ام.
اى تو صاحب زمانِ، اى تو صاحب زمين، دل جدا ز ياد تو آشيانه اى خراب وبى صفاست ياد سبز وروح بخش تو ياد لطف بى نهايت خداست کوچه باغ سينه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست آنکه در پى تو نيست کيست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟
اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار يک نسيم روح بخش يک پيام آشنا ودلنواز سينه را گشوده اند. کوچه هاى ما هميشه عاشق تو بوده اند.
اى کبوتر دلم هوايى محبتت! سينه ام آشناى نعمت غم است گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سينه ام ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نيازمند مرهم است.
صبحگاه جمعه ها آفتاب ياد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتياق ونغمه اميد با دلى سفيد خواب رفته است روز را به شوق ديدنت شروع مى کند اى تو معنى اميد وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در ميان خنده ها وگريه هاى عاشقان پيش عصمت الهى ات خضوع مى کند.
اى بهانه اى براى زيستن! اشتياق همچو سبزه بهاره هر طرف دميده است. جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرين ما در انتظار مقدم توييم اى اميد آخرين!
اى عزيز دل پناه شيعيان اى فروغ جاودان! سايه بلند نام وياد تو از سر وسراى عاشقان بيقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.