آزادی دختر بیگناه
کرامت های کریمه اهل بیت علیه السلام
آزادی دختر بیگناه
کرامت بسيار مهّمي نگارنده سطور از اين معدن کرم مشاهده کرده ، که به دلائل مختلف ناگزير است بسيار فشرده و گذرا به آن اشاره کند :
دختري در چندين نقطه از مناطق مختلف کشور دست به اقدامهاي مسلّحانه زده بود ، توسط نيروي انتظامي از او فيلم تهيّه شده بود ، ولي هويّت او به دست نيامده بود .
اين فيلمها ظاهر شده بود ، و در همه شهرها در اختيار نيروي انتظامي قرار گرفته ، و تلاش فراواني براي شناسايي آن دختر انجام پذيرفته بود .
اين فيلمها در تبريز با دختري تشابه وصفي پيدا کرده بود که او از اقوام نزديک نگارنده بود .
نگارنده و ديگر اقوام وابسته ، که از بي گناهي او کاملاً آگاه بودند ، شديداً از اين ماجرا متاثّر بودند و تلاشها بي نتيجه بود ، زيرا فيلمها با آن فرد کمال انطباق را داشت .
يکي از شخصيّتهاي برجسته کشوري که از اين ماجرا آگاهي يافته بود به نگارنده پيغام فرستاد که امشب جمعي از مقامات قضايي منزل ما هستند ، شما در مورد اين حادثه شرحي براي من بنويسيد ، من سعي مي کنم که همين امشب اين شخص مورد نظر آزاد شود .
نگارنده به جهت تاثّر شديد از اين ماجرا ، شرح حادثه را نوشت و براي او فرستاد .
آن شخصيّت برجسته متّهم بود به اين که مورد عنايت حضرت زهرا _ سلام الله عليها _ نيست .
پس از آنکه آن نوشته را به منزل او فرستادم شديداً نادم شدم و گفتم اين چه اشتباهي بود ؟ اگر او موفّق نشود که اين محبّت را در حقّ اين شخص انجام دهد ، وظيفه انساني و اخلاقي ايجاب مي کند که من به خدمت او بروم و از محبّتهايش تشکّر کنم و در اين صورت خوفِ آن دارم که من نيز مورد بي مهري صدّيقه طاهره _ سلام الله عليها _ قرار بگيرم .
به حرم مطهّر مشرّف شدم و در يک حال انقطاع کامل به محضر مقدّس حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ عرض کردم : من کمترين غلام اين درگاه هستم و هميشه در کنار سفره شما متنعّم بودم ، شما راضي نشويد که مشکل من از طريق ديگري حل شود .
پس از توسّل فراوان نذري کردم و عرض داشتم : شما دختر باب الحوائج هستيد ، من از شما مي خواهم که اين شخص قبل از غروب آزاد شود ، تا براي اقدام آن آقا زمينه اي باقي نباشد .
در آن لحظه که من در حرم بودم و دستم در شبکه شرافت احتواي کريمه اهلبيت بود ، ساعت چهار و پانزده دقيقه بعداز ظهر روز پنجشنبه بود و درست سه ربع به اذان مغرب باقي بود .
از حرم بيرون آمدم و به منزل رفتم و پيش از اذان به منزل رسيدم ، چون به منزل رسيدم ، بچّه ها دويدند و بشارت دادند که از تبريز اطّلاع دادند که فلاني آزاد شده است .
با تبريز تماس گرفتم و از پدر دختر پرسيدم : چه وقت فلاني آزاد شد ؟ گفت: درست ساعت چهار و رُبع بعداز ظهر بود که تلفني به ما اطّلاع دادند و گفتند که فلاني آزاد است ، بياييد و ببريد .
بلافاصله با بيت آن شخصيّت برجسته تماس گرفتم و گفتم : به ايشان بگوييد در آن مورد اقدام نکنند ، که از فضل خدا آن شخص آزاد شده است .
کساني که با برنامه دادگاهها آشنايي دارند مي دانند که آزادي يک متّهم در بعد از ظهر روز پنجشنبه بيرون از روال عادي است ، ولي از کرامت کريمه اهلبيت ، درست در لحظه اي که دست توسّل به ضريح مطهّر اين بزرگوار در قم چنگ زده بود اين عنايت در تبريز به وقوع پيوست .
پس از آزادي او ، نگارنده براي وفا به نذر ، کتاب کريمه اهلبيت را به رشته تحرير در آورده ، به پيشگاه دختر باب الحوائج تقديم نمود .
دیده شده توسط (سلیمانی)نویسنده وبلاگ در کتاب کرامات معصومیه، ص30