بخشی از ویژگیهای جامعه مهدویت در زمان ظهور
بخشی از ویژگیهای جامعه مهدویت در زمان غیبت را ذكر نموديم اكنون بخشی از ویژگیهای جامعه مهدویت در زمان ظهور را بيان مي كنيم:
الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ
همانان كه اگر آنان را در زمين قدرت و تمكّن دهيم، نماز را برپا مى دارند، و زكات مى پردازند، و مردم را به كارهاى پسنديده وا مى دارند و از كارهاى زشت بازمى دارند؛ و عاقبت همه كارها فقط در اختيار خداست.
1. اقامه نماز
2. پرداختن زکات
3. امر به معروف
4. نهی از منکر
تفسیر
در بعضى از روايات اسلامى آيه فوق به حضرت مهدى ع و يارانش، يا آل محمد ص به طور عموم تفسير شده است، چنان كه از حديثى از امام باقر (ع) مى خوانيم كه در تفسير آيه” الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ …” فرمود: اين آيه تا آخر از آن” آل محمد و مهدى و ياران او” است
يملكهم اللَّه مشارق الارض و مغاربها، و يظهر الدين، و يميت اللَّه به و باصحابه البدع و الباطل، كما امات الشقاة الحق، حتى لا يرى اين الظلم، و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر [1]
” خداوند شرق و غرب زمين را در سيطره حكومت آنها قرار مىدهد، آئينش را آشكار مىسازد، و به وسيله مهدى ع و يارانش، بدعت و باطل را نابود مىكند آن چنان كه تبهكاران حق را نابود كرده بودند، و آن چنان مىشود كه بر صفحه زمين، اثرى از ظلم ديده نمىشود (چرا كه) آنها امر به معروف و نهى از منكر مىكنند”
اين آيه توصيف ديگرى است از مؤمنين كه در اول آيات نامشان را برد البته اين توصيف توصيف مجموع است از جهت مجموعيت و به عبارت سادهتر: توصيف نوع مؤمنين است و كار به فرد فرد آنان ندارد چون ممكن است فردى از آنان واجد اين اوصاف نباشد.
و مراد از” تمكين آنان در زمين” اين است كه ايشان را در زمين نيرومند كند، به طورى كه هر كارى را كه بخواهند بتوانند انجام دهند، و هيچ مانعى يا مزاحمى نتواند سد راه آنان شود.
در توصيف آنان مى فرمايد: يكى از صفات ايشان اين است كه اگر در زمين تمكنى پيدا كنند و در اختيار هر قسم زندگى كه بخواهند حريتى داده شوند، در ميان همه انواع و انحاء زندگى يك زندگى صالح را اختيار مىكنند و جامعهاى صالح به وجود مىآورند كه در آن جامعه نماز به پا داشته، و زكات داده مى شود، امر به معروف و نهى از منكر انجام مىگيرد.
و اگر از ميان همه جهات عبادى، نماز و از ميان همه جهات مالى، زكات را نام برد، بدين جهت است كه اين دو در باب خود (عبادات) عمده هستند.
و وقتى صفت مؤمنين مذكور در صدر آيات اين باشد، و مراد از اين صفت نيز آن باشد كه در صورت داشتن قدرت و اختيار، اجتماعى صالح به وجود مىآورند، و از سوى ديگر حكم جهاد هم مخصوص به يك طايفه معينى نباشد نتيجه مىگيريم كه پس مراد از” مؤمنين” عموم مؤمنين آن روز، بلكه عامه مسلمين تا روز قيامت است، و اين خصيصه و طبع هر مسلمانى است، هر چند كه قرنها بعد به وجود آيد. پس طبع مسلمان از آن جهت كه مسلمان است صلاح و سداد است هر چند كه احيانا بر خلاف طبعش كارى بر خلاف صلاح انجام دهد.
بنا بر اين، ديگر نبايد توهم كرد كه مراد از اين صفت، صفت خصوص مهاجرين زمان رسول خدا (ص) است، حال چه اين آيات را مكى بدانيم، و چه مدنى گو اينكه مساله اخراج از ديار و مظلوميت، مخصوص آنان است، زيرا مساله اخراج از وطن و مظلوميت، سوژه بحث است، و خلاصه، مورد مخصص نيست، چون مخصص بودن مورد با عموم موصوفين در صدر آيات و عموميت حكم جهاد منافات دارد.
علاوه بر اينكه، جامعه صالحى كه براى اولين بار در مدينه تشكيل شده و سپس تمامى شبه جزيره عربستان را گرفت، عالىترين جامعهاى بود كه در تاريخ اسلام تشكيل يافت، جامعهاى بود كه در عهد رسول خدا (ص) در آن جامعه نماز به پا مىشد، زكات داده مىشد، امر به معروف و نهى از منكر مىشد، و اين جامعه به طور قطع سمبل و مصداق بارز اين آيه است و حال آنكه مىدانيم كه در تشكيل چنين جامعهاى انصار عامل مهم بودند نه مهاجرين.
و در تاريخ اسلام در هيچ عهدى سابقه ندارد كه به دست مهاجرين چنين جامعهاى تشكيل يافته باشد، به طورى كه انصار هيچ دخالتى در آن نداشته باشند، مگر اينكه كسى بگويد مراد از اين مؤمنين، اشخاص و فرد فرد خلفاء راشدين، و يا فقط على (ع)- بنا به اختلافى كه در آراء شيعه و سنى هست- بوده باشد، كه در اين صورت معناى همه آيات مورد بحث به كلى فاسد خواهد شد.
از اين هم كه بگذريم، تاريخ از افراد مسلمانان صدر اول، و مخصوصا مهاجرين از ايشان، افعال زشتى ضبط كرده كه به هيچ وجه نمىتوانيم نام آن را احياى حق، و اماته باطل بگذاريم، حال چه اينكه بگوييم مجتهد بودهاند، و به رأى خود عمل مىكردهاند و مجتهد در رأى خود معذور است يا نگوييم. از اينجا مىفهميم كه پس توصيف در آيه توصيف از فرد فرد مسلمانان نبوده، بلكه وصف مجموع من حيث المجموع است.
و جمله” وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ” تاكيد وعده نصرتى است كه قبلا داده بود، و نيز چيره كردن مؤمنين است بر دشمنان دين كه به ايشان ظلم كرده بودند.[2]
[1] - تفسير الصافي / ج3 / 382 / [سورة الحج(22): آية 41]
تفسير نور الثقلين / ج3 / 506 / [سورة الحج(22): الآيات 41 الى 51]
تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب / ج9 / 110 / [سورة الحج(22): الآيات 40 الى 45]
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ: «الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ- أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ» وَ هَذِهِ الْآيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ ع إِلَى آخِرِ الْآيَةِ- وَ الْمَهْدِيُّ وَ أَصْحَابُهُ يُمَلِّكُهُمُ اللَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا- وَ يُظْهِرُ الدِّينَ- وَ يُمِيتُ اللَّهُ بِهِ وَ أَصْحَابِهِ الْبِدَعَ الْبَاطِلَ- كَمَا أَمَاتَ السَّفَهُ الْحَقَّ حَتَّى لَا يُرَى أَثَرٌ لِلظُّلْم - تفسير القمي، ج2، ص: 87
[2] - ترجمه تفسير الميزان ج14 547
حجت الاسلام دکتر علی حق شناس (استاد مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها)