تعریف فرهنگ
کلمه فرهنگ مرکب از دو جزء “فر” و ” هنگ” ،به معنی “کشیدن” ونیز"تعلیم و تربیت” است.در زبان انگلیسی و فرانسوی به معنای کشت و کار یا پرورش بوده است و در زبان های رومانیایی و انگلیسی ازآن معنای پرورش، به سازی، تذهیب یا پیشرفت اجتماعی را استنباط می کردند،اما امروزه فرهنگ از نظر تنوع و وسعت های معنانی و سیر تاریخی و برداشت ادبی چنان ابعاد گسترده ای یافته است که دیگر نمی توان آن را محدود به مفهوم"دانش و تربیت” دانست
عبارت فرهنگ در بُعد عمومی نشأت گرفته از همان اندیشه تایلر است که « فرهنگ را مجموعه ای از توانایی ها، شناخت، باورها، اشیا، فنون،و هنرها، و قوانین می دانند که هر انسانی از جامعه ای که در آن عضو است، دریافت می کند.»
مهمترين ويژگي تمايز بخش حيات انساني از حيات غيرانساني فرهنگ است، كه داراي عناصري همچون: هنجارها، باورها و ارزشها مي باشد. واژه فرهنگ در زبان فارسي از واژه هاي بسيار كهن است كه نه تنها در نخستين متن هاي نثر فارسي دري ؛ بلكه در نوشته هاي بازمانده از زمان پهلوي نيز به چشم مي خورد. از نظر لغوي، اغلب فرهنگ را به معني عقل و دانش به كار برده اند؛ اما به معاني مختلف ديگري نيز آمده است كه از آن جمله مي توان به نيكويي تربيت و پرورش، بزرگي و عظمت، فضيلت و كار، شكوهمندي، حكمت، هنر، معرفت و علم فقه اشاره كرد.
توسعه فرهنگی همان ارج نهادن به افکار ،آداب و رسوم ملی و بومی هر جامعه ای است . توسعه فرهنگی منجربه خود باوری جامعه شده است، و توانائی های بالقوه و خلاق انسان را در زمینه فرهنگی شکوفا می کند؛ و این مسئله خود در شکل گیری و هویت فرهنگی جامعه نقش مهمی را ایفاء می نماید. در واقع ترکیب توسعه و فرهنگ در جامعه و در بخشی از اندیشه های علوم انسانی، به دنبال این است که با توجه به فرایند مدرنیته و مدرنیزاسیون با یک رویکرد درونی و بومی و بهره مندی از پیامدهای موثر بیرونی توسعه، به شناخت عمیق باورها و ارزش های ملی و محلی جامعه خود بپردازد. توسعه فرهنگی در قالب اهمیت دادن به ارزش های محلی و ملی، باید بتواند از طریق برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی به نیازهای معنوی و مادی افراد جامعه خود پاسخ دهد، تا از این طریق ایده ها ، افکار، و آداب و رسوم ملی – بومی جامعه خود را در قالب ارتباطات نمادین فرهنگی و نشانه های ملی و بومی در عصر حاضر همپای سایر فرهنگ جوامع موثر در جهان اشاعه دهد.