داستان ولادت حضرت عباس(ع)
وقتى حضرت مولا أمیرالمؤمنین عــلــی(علیه السلام) بشارت تولد حضرت ابالفضل(علیه السلام) را [از غلام خود قنبر] شنید از خوشحالى صورتش گل انداخت و فرمود: اى قنبر،
این نوزاد مقام بزرگى نزد خداست ، و اسامى و القاب او زیاد است .
براى نامگذارى و كنیه او من خودم به منزل مى روم .
همان وقت حضرت برخاسته به منزل تشریف فرما شدند، بعد از ورود به منزل ،
دخترش زینب را صدا زد و فرمود: دخترم زینب ، پسرم را نزد من بیاور، زینب در حالىكه
برادر نوزادش را كه پیچیده در پارچه اى سفید بود روى دست داشت آمد.
وقتى نزدیك پدرش امیرالمؤ منین علیه السلام رسید تبریك گفت و نوزاد را به آن بزرگوار داد
(توجه به این نكته لازم است كه
سن مبارك زینب كبرى علیها السلام هنگام میلاد ابوالفضل علیه السلام بیست سال بود).
امیرالمؤ منین علیه السلام نوزاد را گرفت ، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او
اقامه گفت و نگاه طولانى به او مى فرمود، زینب كبرى علیهاالسلام بعد از فراغ پدرش
امیرالمؤ منین علیه السلام از مراسم سنت میلاد، رو به آن حضرت كرد و عرضه داشت :
اى پدر جان ، اسم و كنیه این نوزاد چیست ؟
فرمود: دخترم ، اسم و عباس و كنیه او ابوالفضل و اما القاب او زیاد است از جمله آنها
« قمر بنى هاشم » و « سقا » است . زینب علیهاالسلام بعد از شنیدن فرموده پدر
عرض كرد: پدر جان ،
اما اسم كه عباس است در این نوزاد هم علامت شجاعت و دلاورى مى باشد،
و اما كنیه اش كه ابوالفضل است در این مولود هم نشانه شهامت و برترى هست ،
و اما لقب او به قمر بنى هاشم ، علامت درخشندگى و جمال در او هست ،
ولى معناى سقا چیست ؟ آیا برادرم سقا است؟
امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب فرمود: دخترم ، نه آن طور كه تو فكر مى كنى كه سقایى شغل و حرفه او باشد، بلكه او اهل و عشیره خود را سقایت مى كند، او
«ساقى تشنگان كربلاست.»
هنگامى كه این فرموده را زینب كبرى علیها السلام شنید رنگ صورتش تغییر كرده
بغض گلوگیر او شده اشك چشم او بر صورتش جارى گشت .
حضرت فرمود: از گریه خوددارى كن ، برادرت را بگیر، او را با تو امرى مهم در پیش است . زینب علیها السلام نوزاد را در برگرفته به سوى مادرش برگرداند،
ام البنین علیهاالسلام در حالى كه از اسم و كنیه و لقب فرزند خود سوال مى كرد به استقبال حضرت زینب علیها السلام شتافت .
زینب علیهاالسلام به او فرمود:
اسم این نوزاد عباس و كنیه اش ابوالفضل و لقب او « قمر بنى هاشم » است .
وقتى ام البنین علیهاالسلام لقب *بنى هاشم* را شنید
فریاد شادى سر داد و از خوشحالى صورتش گل انداخت و گفت : الحمدلله رب العالمین ، الآن خواب من تاویل شد. زینب علیهاالسلام به او فرمود: آن رویا كه تاویل شد چه بود؟
ام البنین علیهاالسلام زینب علیهاالسلام را از خوابى كه
قبل از ازدواج با امیرالمؤمنین(علیه السلام) دیده بود خبر داد.
هنگامى كه زینب علیهاالسلام جریان خواب را از ام البنین علیهاالسلام شنید خوشحال شد و صورت برادرش عباس علیه السلام راغرق بوسه كرد و فرمود:
« به خدا عباس برتر از قمر است.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: کتاب مولد العباس بن علی(علیهماالسلام)