سیده زنان عالم و جهان در آیات قرآن کریم
سوره آل عمران(61):
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ
ترجمه:
پس هر كه با تو درباره او [عيسى] پس از آنكه بر تو [به واسطه وحى، نسبت به احوال وى] علم و آگاهى آمد، مجادله و ستيز كند، بگو: بياييد ما پسرانمان را و شما پسرانتان را، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت كنيم؛ سپس يكديگر را نفرين نماييم، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم
تفسیر:
وَ نِساءَنا: (زنان ما) همگى اتفاق دارند كه مراد فاطمه «ع» است بدليل اينكه جز او زنى در مباهله شركت نكرد و آيه نيز دليل بر فضيلت و برترى اوست بر همه زنان جهان و مؤيد آن خبر نبوى است كه: فاطمه پاره تن منست و خبر ديگر كه:
خداوند براى خشم فاطمه خشم ميكند و از خشنودى او خشنود ميگردد.
و حديث صحيح حذيفه است كه گويد: از پيامبر «ص» شنيدم كه ملكى آمد و مرا بشارت داد كه فاطمه سيد زنان جهان است.
و خبر ديگرى كه شعبى از مسروق از عايشه حديث ميكند كه پيغمبر بفاطمه چيزى سر بگوشى فرمود كه حضرت زهرا از آن خنديد از وى پرسيدم پيغمبر چه فرمود؟ گفت فرمود آيا خشنود نميشوى كه سيد زنان اين امت باشى لذا خنديدم.[1]
همکاری ایثار گرانه حضرت زهرا سلام الله علیها با علی علیه السلام
سوره حشر - 9
وَ الَّذينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ في صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون
ترجمه :
و [براى] كسانى [از انصار است] كه پيش از مهاجران در سراى هجرت و ايمان [يعنى مدينه] جاى گرفتند، [و] كسانى را كه به سوى آنان هجرت كردهاند دوست دارند، و در سينههاى خود نياز و چشمداشتى به آنچه به مهاجران داده شده است نمىيابند، و آنان را بر خود ترجيح مىدهند، گرچه خودشان را نياز شديدى [به مال و متاع] باشد. و كسانى را كه از بخل و حرصشان بازداشتهاند، اينان همان رستگارانند
تفسیر:
در امالى- روايت نموده شبى حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از نماز شام و خفتن فارغ شد، مردى ميان صفوف برخاست و گفت: اى مهاجر و انصار، مردى غريب هستم مرا طعامى دهيد. حضرت فرمود: ذكر غربت مكن كه مرا اندوهگين ساختى، بعد فرمود: غريبان چهارند: 1- مسجدى كه در ميان قومى باشد كه در آن نماز نكنند. 2- قرآنى كه در خانهاى باشد و از آن تلاوت نكنند. 3- عالمى كه در ميان جماعتى باشد و ايشان تفقد حال او نكنند و از مسائل دين اخذ ننمايند. 4- اسيرى از اهل اسلام در ميان كفار باشد.
پس فرمود: كيست كه مؤونه اين مرد را كفايت كند. امير المؤمنين عليه السّلام برخاست، دست سائل را بگرفت و به حجره طاهره حضرت زهرا عليها السّلام برد و گفت: اى دختر رسول، در كار اين مهمان نظرى كن.
گفت يابن عم طعامى اندك و حسنين عليهما السّلام گرسنه و تو روزهدارى.
فرمود: آن را حاضر نما. حضرت طعام پيش مهمان نهاد و با خود گفت: اگر طعام بخورم، مهمان را كفايت نكند، و اگر نخورم، سبب انفعال مهمان شود.
پس دست دراز و چنان نمود كه چراغ اصلاح كنم و آن را خاموش نمود. و حضرت فاطمه را گفت تعلل نما در تهيه چراغ، و خود دهان مبارك مىجنبانيد. چون فارغ شدند، فاطمه زهرا چراغ را آورد و طعام همچنان بر حال خود بود. حضرت فرمود: اى فقير چرا طعام نخورى؟ گفت: سير شدم. پس حضرت امير و فاطمه و حسنين عليهم السّلام و فضه و همسايگان از آن طعام خوردند و هنوز باقى بود.[2]
حجت الاسلام دكتر علي حق شناس(استاد مركز تخصصي تفسير و علوم قرآني نرجس خاتون سلام الله عليها)
1. ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن،ج4 ،ص102
2.تفسير اثنا عشرى،ج13،ص100