سیری در سیره اخلاقی ثامن الججج علی بن موسی الرضا علیه السلام
سیری در سیره اخلاقی ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام
مبارزه با اسراف
روزی غلامانش میوه ای را خوردند ولی آن را تمام نخوردند و مقداری مانده به دور انداختند، امام صلوات الله علیه بر آن ها برآشفت و فرمود: سبحان الله، اگر شما بی نیاز هستید دیگران بدان نیازمندند، به جای انداختن، به مستمندان انفاق کنید.«سبحان الله ان کنتم استغنیتم فان اُناساً لم یستغنوا اطعموه من یحناج الیه»(انوار البهیه ص107)
مساوات در سیره امام علیه السلام
مردی از اهل بلخ گوید: در سفر خراسان در خدمت امام رضا علیه السلام بودم. روزی طعام خواست، همه خدمتکاران از سیاهان و دیگران را کنار سفره جمع کرد، گفتم: فدایت شوم، بهتر آن است که آن ها در خوان دیگری بخورند. فرمود: آرام باش پروردگار همه، یکی است، مادرمان حوا و پدرمان آدم یکی است، مجازات بسته به اعمال است.«فقال: مه ان الرّبّ تبارک و تعالی واحد، والام واحده والاب واحد و الجزاء بالاعمال»(بحارالانوار/101/100/49
تواضع امام علیه السلام
زمانی که امام رضا علیه السلام به عنوان ولیعهد در خراسان بود آشکار است که تا چه اندازه موقعیت سیاسی داشت. ایشان به عنوان جانشین خلیفه وقت شناخته می شدند و طبیعی بود که مردم، سخت به آن حضرت احترام می گذاشتند…
اما همین امام بنا به روایتی که ابن شهرآشوب، نویسنده مشهور شیعه در قرن ششم به نقل از یعقوب بن اسحاق نوبختی روایت کرده است به گونه ای وارد حمام نیشابور شد که حاضران متوجه نشدند آن حضرت دارای چنان مقامی است. ابن شهرآشوب می نویسد: حضرت رضا علیه السلام وارد حمام شد. یکی از کسانی که حاضر بود- و ایشان را نمی شناخت- از آن حضرت خواست تا دلّاکی او را کرده و به اصطلاح امروزه، کیسه او را بکشد. حضرت درخواست او را پذیرفت و مشغول کار شد. برخی که امام را می شناختند، آن مرد را درباره امام رضا علیه السلام آگاه کردند و او مشغول عذرخواهی شد. با این حال امام به او آرامش داده و همچنان به دلّاکی او مشغول بود.(مناقب ابن شهرآشوب، ج2، ص412)
نماز اول وقت
به دستور مأمون در یکی از مجالس«عمران صابی» که از دانشمندان بزرگ بود، با امام رضا به مناظره پرداخت و در آن جلسه امام، سؤال های او را با حوصله، متانت، استدلال های قطعی و روشن پاسخ داده و او را به سوی توحید متمایل کرده بود. هنگامی که بحث و مناظره به اوج خود رسید و چیزی به تحوّل درونی آن دانشمند زبردست صابئین(1) نمانده بود حضرت رضا علیه السلام احساس کرد وقت اذان ظهر و هنگام نماز است. امام علیه السلام به مأمون فرمود:«وقت نماز فرا رسید.»
عمران صابی با التماس گفت:«آقای من! گفتگو و پاسخ های خویش را قطع نکن دل من آماده پذیرش سخنان شما است.» امّا حضرت رضا علیه السلام تحت تأثیر سخنان عاطفی و احساس برانگیز او قرار نگرفت و فرمود: عیبی ندارد نماز را می خوانیم و دوباره به گفتگو ادامه خواهیم داد.
در این حال امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند. حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفتگو ادامه داده و پاسخ های روشنگرانه خویش را ارائه نمود.(2)
1- صابئین گروهی هستند که خود را پیرو حضرت یحیی می دانند.
2- توحید صدوق، ص434؛ حیاه الامام رضا علیه السلام، ج1، ص110
منبع: هفته نامه ولایت، ایثار، شهادت حیات طیبه/جمعه7مهر1391/شماره66