شما بهتر است ازدواج نکنید!
جوانی که نسبت به مسائل خانوادگی احساس مسئولیت ندارد، هرچند از نظر جسمی، رشدفیزیکی، سن و سال و حتی تمکن مالی امکان ازدواج داشته باشد، بطور طبیعی وقت ازدواج این جوان نیست؛ زیرا روحیات کودکانه اش برای او مشکل می تراشد. بنابراین از مهمترین نکاتی که متولیان امر تربیت و تعلیم و خود جوانان نیز باید به آن توجه داشته باشند، رشد عقلی، روانی و اجتماعی است.
گاه در محیط های دانشگاهی شاهد دانشجویانی هستیم که روح مسئولیت پذیری و اجتماعی آنان همگام با توانمندی علمی و متناسب به سن و سال و رشد فیزیکی آنها پرورش نیافته است. بنابراین اگر دانشجویی با این ویژگیها در مورد ازدواجش مشاوره بخواهد، باید به او گفت : شما هنوز تا زمان ازدواج فاصله داری و رشد لازم را پیدا نکرده ای!
این گروه از جوانان باید برای رشد اجتماعی و روانی خود در عرصه های فعالیتهای اجتماعی وارد شوند و در خلال ارتباط های توأم با مسئولیت این حس را در خود تقویت نمایند. این گروه از جوانان که هنوز به احساس مسئولیت نرسیده اند و ذوقی در عرصه های اجتماعی از خود بروز نمی دهند، در ارتباط با خانواده ی خویش بی مسئولیتی خود را به نمایش می گذارند.
زمان ازدواج یک دختر زمانی فرا می رسد که او بتواند وظایف و امور یک مادر را بخوبی انجام دهد. مثلاً اگر مادر به سفر حج مشرف شده است، خلأ وجود مادر را با فعالیت و احساس مسئولیت خود چه از نظر عاطفی برای اهل خانه پر نماید. نباید علت تأخیر در ازدواج را با فرافکنی به دیگران نسبت دهیم و عیوب خود را فراموش کنیم. دختر خانم باید ببیند چقدر برای ازدواج خود فعالیت کرده و زمینه های ازدواج را در خود ایجاد کرده است. مقصود از این سخن پیدا کردن همسر نیست، بلکه فراهم کردن شرایط ازدواج از نظر روانی و توانمندی در اداره کانون یک خانواده است؛ زیرا مفهوم ازدواج تشکیل خانواده مستقل است.
گاهی از جوانان چه دختر و چه پسر می شنویم که می گویند شما اسباب ازدواج ما را فراهم کنید تا ببینید ما توانای اداره یک زندگی مستقل را داریم یا نه؟ دختر خانم می گوید بگذارید من شوهر کنم، به شما نشان می دهم چه کدبانویی هستم. آقا پسر هم می گوید بگذارید من زن بگیرم ، به شما نشان می دهم چه کدخدایی هستم.
باید به این دختر خانم و آقا پسر گفت: هرگز نسیه معامله نکن! شما باید کدبانو بودن و کدخدا بودن خود را همچنین بلند همتی و حس مسئولیتپذیری را قبل از ازدواج نشان بدهی.
ديده شده توسط سليماني (نويسنده وبلاگ) در كتاب “مطلع مهر"ص65