فرياد زينب (س ) در مجلس يزيد
وقتي اسيران را وارد مجلس يزيد (حرام زاده ) كردند، حضرت امام زين العابدين (ع ) خطاب به يزيد فرمود: اي يزيد، اگر جد ما، ما را به اين حالت ديده و از تو مي پرسيد كه عترت مرا چرا به اين حال به مجلس حاضر كرده اي ، چه در جواب مي گفتي ؟!
يزيد چون اين سخن بشنيد، امر كرد كه غل و قيدها را از پيكر او برداشتند و اذن داد كه زنان بنشينند و به روايتي سوهاني خواست و به دست خودش با آن سوهان آهني را كه بر گردن امام سجاد (ع ) بود بريد و گفت : مي خواهم كه كسي ديگر را بر تو منتي نباشد. سپس دستور داد تا طشت طلايي حاضر كردند و سر امام حسين (ع ) را در آن گذاشتند.
پس چون زينب (س ) يزيد را ديد كه چنين كرد، فرياد ((يا حسيناه ، يا حبيب رسول الله )) برآورد و گفت : يا اباعبدالله ، گران است بر ما كه تو را به اين حال ببينم و گران است بر تو كه ما را به اين حالت مشاهده نمايي .
پس از سخنان زينب (س ) دست دراز كرد و روپوش را از سر برداشت ، ناگاه نوري از آن ساطع شد و به آسمان بلند شد و همه حاضران را مدهوش ساخت . نيز به روايتي ، آن لبها حركت كرده و شروع به خواندن قرآن نمود و گويا اين آيه شريفه را خواند: ((و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون )).(1)
يزيد چون ديد رسوا مي شود و خواست امر را بر حضار مشتبه سازد، چوب خيزراني را كه در دست داشت بر لب و دندان امام حسين (ع ) زد.(2)
منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص135
(1)سوره شعرا، آيه 227
(2)تذكرة الشهداء، ملاحبيب كاشاني ، ص 417