• خانه 
  • ورود 
  • تماس  

دعای کمیل

15 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر


با دعای کمیل علی(علیه السلام) همه کم و بیش آشناییم، اگر کسی سابقه علی(علیه السلام)را نداند و نگاهی به دعای کمیل او داشته باشد، می بیند سراسر گریه و ناله و توبه و پشیمانی از گناه، و عذرخواهی از خداوند است: «الهی قد اتیتک بعد تقصیری و اسرافی علی نفسی معتذراً نادماً…؛ خدایا بعد از تقصیرم و اسراف بر نفسم به پیشگاهت آمده ام در حالی که عذرخواه، پشیمان، دل شکسته، آمرزش طلب بازگشت کننده، اقرار کننده(به گناه) و اعتراف(به تقصیر و گناه خویش) دارم.»

 

 نظر دهید »

فضائل امام علی علیه السلام

14 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر


سعد بن ابی وقاص می گوید:
روز جمعه ای با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را به جماعت خواندیم. آن گاه پیامبر رو به ما کرد و بر خداوند متعال درود فرستاد و فرمود:
« روز قیامت من می آیم در حالی که علی بن ابیطالب علیه السلام پیش روی من است و به دستش لوای حمد دارد. لوای حمد دو تکه است، تکه ای از سُندس (حریر و دیبا) و تکه‌ای از استبرق (حریر زربفت).»

در این هنگام مردی بادیه نشین با شتاب به طرف رسول خدا رفت و گفت:« در باره علی بن ابی طالب چه می گویی، زیرا درباره او اختلاف فراوانی وجود دارد.»
رسول خدا لبخندی زد و فرمود:« ای اعرابی، چرا درباره علی اختلاف فراوانی وجود دارد؟ علی رابطه اش با من مانند سرم برای بدنم است و مانند دکمه برای لباسم. » (رسول خدا می‌خواهد بگوید همان گونه که بدن بدون سر حیاتی ندارد و لباس بدون دکمه کاربردی ندارد، پیامبر منهای علی برای هیچ کس فایده ندارد؛ باید در کنار رسول خدا، علی را پذیرفت و به او مؤمن بود.)
آن عرب بادیه نشین با خشم به پیامبر گفت:« ای محمد، من نیرو و قدرتم از علی بیشتر است. آیا علی می تواند لوای حمد را حمل کند؟!»

پیامبر فرمود:« آرام بگیر، اعرابی! همانا خداوند روز قیامت به علی ویژگی های گوناگونی عنایت می کند: به او زیبایی یوسف می دهد و زهد یحیی و صبر ایوب و بخشش آدم و نیروی جبرئیل. لوای حمد به دست اوست، همه مردم در زیر این لواء هستند و گرداگرد او را امامان و تلاوت کنندگان قرآن و اذان گویان گرفته اند. و آنها کسانی هستند که در قبرها به بدنهایشان کرم نمی‌افتد.»

 1 نظر

صبر و حلم امام على علیه السلام

13 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر


ان عضك الدهر فانتظر فرجا فانه نازل بمنتظره او مسك الضر و ابتليت به فاصبر فان الرخاء فى اثره “على عليه السلام”
صبر و حلم از صفات فاضله نفسانى است و از نظر علم النفس معرف علو همت و بلندى نظر و غلبه بر اميال درونى است و تسكين دردها و آلام روحى بوسيله صبر و شكيبائى انجام ميگيرد.
صبر، تحمل شدايد و نا ملايمات است و يا شكيبائى در انجام واجبات و يا تحمل بر خوردارى از ارتكاب معاصى و محرمات است و در هر حال اين صفت زينت آدمى است و هر كسى بايد خود را بزيور صبر آراسته نمايد.
على عليه السلام از هر جهت صبور و شكيبا و حليم بود زيرا رفتار او خود مبين حالات او بود حتى در جنگها نيز صبر و بردبارى ميكرد تا دشمن ابتداء بيشرمى و تجاوز را آشكار مينمود.
على عليه السلام در حلم و بردبارى بحد كمال بود و تا حريم دين و شرافت انسانى را در معرض تهاجم و تجاوز نميديد صبر و حوصله بخرج ميداد ولى در مقابل دفاع از حقيقت از هيچ حادثه اى رو گردان نبود. معاويه را نيز بحلم ستوده اند اما حلم معاويه تصنعى و ساختگى بوده و از روى سياست و حيله گرى و براى حفظ منافع مادى بود در حاليكه حلم على عليه السلام فضيلت اخلاقى محسوب شده و براى احياء حق و پيشرفت دين و هدايت گمراهان بود.
در تمام غزوات پيغمبر صلى الله عليه و آله رنج و مشقت كارزار را تحمل نمود و از آن بزرگوار حمايت كرد و هر گونه سختى و ناراحتى را درباره اشاعه و ترويج دين با كمال خوشروئى پذيرفت.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله از فتنه هائى كه پس از رحلتش در امر خلافت بوجود آمد او را آگاه كرده بصبر و تحمل توصيه فرمود، على عليه السلام نيز مصلحة براى حفظ ظاهر اسلام مدت 25 سال در نهايت سختى صبر نمود چنانكه فرمايد: فصبرت و فى العين قذى و فى الحلق شجى. يعنى من مانند كسى صبر كردم كه گوئى خارى در چشمش خليده و استخوانى در گلويش گير كرده باشد.
على عليه السلام براى استرداد حق خويش قدرت داشت ولى براى حفظ دين مأمور بصبر بود و اين بزرگترين مصيبت و مظلوميتى است كه هيچكس را جز خود او ياراى تحمل آن نيست! ميفرمايد “بارها تصميم گرفتم كه يكتنه با اين قوم ستمگر بجنگ برخيزم و حق خود باز ستانم ولى بخاطر وصيت پيغمبر صلى الله عليه و آله و براى حفظ دين از حق خود صرف نظر كردم. ” چه صبرى بالاتر از اين كه اراذلى چند مانند مغيرة بن شعبه و خالد بن وليد بخانه اش بريزند و بزور و اجبار او را براى بيعت با ابو بكر بمسجد برند در حاليكه اگر دست بقبضه شمشير ميبرد مخالفى را در جزيرة العرب باقى نميگذاشت! گويند وقتى حضرت امير عليه السلام را كشان كشان براى بيعت با ابو بكر بمسجد مى بردند يك مرد يهودى كه آن وضع و حال را ديد بى اختيار لب بتهليل و شهادت گشوده و مسلمان شد و چون علت آنرا پرسيدند گفت من اين شخص را ميشناسم و اين همان كسى است كه وقتى در ميدانهاى جنگ ظاهر ميشد دل رزمجويان را ذوب كرده و لرزه بر اندامشان ميافكند و همان كسى است كه قلعه هاى مستحكم خيبر را گشود و در آهنين آنرا كه بوسيله چندين نفرباز و بسته ميشد با يك تكان از جايگاهش كند و بزمين انداخت اما حالا كه در برابر جنجال يكمشت آشوبگر سكوت كرده است بى حكمت نيست و سكوت او براى حفظ دين اوست و اگر اين دين حقيقت نداشت او در برابر اين اهانتها صبر و تحمل نميكرد اينست كه حق بودن اسلام بر من ثابت شد و مسلمان شدم.
باز چه مظلوميتى بزرگتر از اين كه از لشگريان بيوفاى خود بارها نقض عهد ميديد و آنها را نصيحت ميكرد اما بقول سعدى “دم گرمش در آهن سرد آنها مؤثر واقع نميشد” و چنانكه گفته شد آرزوى مرگ ميكرد تا از ديدار كوفيهاى سست عنصر و لا قيد رهائى يابد.
على عليه السلام پس از رحلت پيغمبر صلى الله عليه و آله دائما در شكنجه روحى بود و جز صبر و تحمل چاره اى نداشت بنقل ابن ابى الحديد آنحضرت صداى كسى را شنيد كه ناله ميكرد و ميگفت من مظلوم شده ام فرمود: هلم فلنصرخ معا فانى ما زلت مظلوما. يعنى بيا با هم ناله كنيم كه من هميشه مظلوم بوده ام!
او چون شتر سركش و چموشى بود كه مهار از پره بينى اش عبور كرده و شتر سوار را بحيرت افكند كه اگر زمام ناقه را سخت كشد بينى اش پاره و مجروح شود و اگر رها ساخته و بحال خود گذارد شتر سوار را به پرتگاه هلاكت اندازد، سوگند بخدا مردم در زمان او دچار اشتباه شده و از راه راست بيرون رفتند من هم “براى بار دوم” در طول اينمدت با سختى محنت و اندوه صبر كردم تا اينكه “عمر نيز” براه خود رفت و خلافت را در ميان جمعى كه گمان كرد من هم “در رتبه و منزلت” مانند يكى از آنها هستم قرار داد.
خدايا كمكى فرماى و در اين شورا نظرى كن، چگونه اين مردم مرا با اولى “ابو بكر” برابر دانسته و درباره من بشك افتادند تا امروز در رديف اين اشخاص قرار گرفتم و لكن باز هم “بمصلحت دين” صبر كردم و در فراز و نشيب با آنها هماهنگ شدم “سابقا گفته شد كه اعضاء شورا شش نفر بودند” پس مردى “سعد وقاص” بسابقه حقد و كينه اى كه داشت از راه حق منحرف شد و قدم در جاده باطل نهاد و مرد ديگرى “عبد الرحمن بن عوف” بعلت اينكه داماد عثمان بود از من اعراض كرده و متمايل باو شد و دو نفر ديگر “طلحه و زبير كه از پستى آنها” زشت است نامشان برده شود. بدين ترتيب سيمى “عثمان” در حاليكه “مانند چهار پايان از كثرت خوردن” دو پهلويش باد كرده بود زمام امور را در دست گرفت و فرزندان پدرش “بنى اميه” نيز با او همدست شده و مانند شترى كه با حرص و ولع گياهان سبز بهارى را خورد، مشغول خوردن مال خدا گرديدند تا اينكه طنابى كه بافته بود باز شد “مردم بيعتش را شكستند” و كردارش موجب قتل او گرديد.
چيزى مرا “پس از قتل عثمان” بترس و وحشت نينداخت مگر اينكه مردم مانند يال كفتار بسوى من هجوم آورده و از همه طرف در ميانم گرفتند بطوريكه از ازدحام و فشار آنان حسنين در زير دست و پا مانده و دو طرف جامه ام پاره گرديد.
مردم چون گله گوسفندى كه در جاى خود گرد آيند “براى بيعت” دور من جمع شدند و چون بيعت آنان را پذيرفتم گروهى “مانند طلحه و زبير” بيعت خود را شكستند و گروه ديگرى “خوارج” از زير بار بيعت من بيرون رفتند و برخى نيز “معاويه و طرفدارانش” بسوى جور و باطل گرائيدند مثل اينكه آنان كلام خدا را نشنيدند كه فرمايد: ما سراى آخرت را براى كسانى قرار ميدهيم كه در روى زمين اراده سركشى و فساد نداشته باشند و حسن عاقبت مخصوص پرهيزكاران است.
بلى بخدا سوگند اين آيه را يقينا شنيده و حفظ كردند و لكن دنيا در نظر آنان جلوه كرد و زينت هايش آنها را فريب داد.
بدانيد سوگند بدان خدائى كه دانه را “در زير زمين براى روئيدن” بشكافت و بشر را آفريد اگر حضور آن جمعيت انبوه و قيام حجت بوسيله يارى كنندگان نبود و پيمانى كه خداوند از علماء براى قرار نگرفتن آنان در برابر تسلط ستمگر و خوارى ستمديده گرفته است وجود نداشت هر آينه مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته و رها ميكردم و از آن صرف نظر مى نمودم و شما در مى يافتيد كه اين دنياى شما “با تمام زرق و برقش” در نزد من بى ارزشتر از آب بينى بز است [ نهج البلاغه خطبه. 3. ]
على عليه السلام در اين خطبه در اثر هيجان ضمير و فرط اندوه شمه اى از صبرو تحمل خود را درباره مظلوميتش اظهار داشته و بر همه روشن نموده است كه تحمل چنين مظلوميتى چقدر سخت و طاقت فرسا است زيرا آنجناب كه مستجمع تمام صفات حميده و سجاياى عاليه اخلاقى بود در مقابل سعد وقاص و معاويه و امثال آنها قرار گرفته بود كه تقابل آنها از نظر منطق درست تقابل ضدين است چنانكه خود آنحضرت فرمايد روزگار مرا بپايه اى تنزل داد كه معاويه هم خود را همانند من ميداند! تحمل اينهمه نا ملائمات در راه دين بود و بهمين جهت وقتى ضربت خورد فرمود فزت و رب الكعبة.

 نظر دهید »

جمع ‏آورى کتاب وحی

12 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر


جمع ‏آورى على بن ابى طالب(ع)

دوره نگارش قرآن پس از رحلت را از اهتمام شخصيتى چون على بن ابى‏طالب(علیه السلام) بدين كار، آغاز مى‏كنيم. على(علیه السلام) كه بزرگ‏ترين شخصيت پس از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم) و در همه صحنه‏ ها پيشتاز و پيشگام بود و از آغاز نزول وحى سايه به سايه در خدمت پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) كتابت وحى را نيز به طور مداوم بر عهده داشت، در واپسين روزهاى حيات پربركت رسول گرامى اسلام، از جانب آن حضرت مامور به جمع‏آورى قرآن گرديد.

ابن مسعود، كه خود صحابى بزرگ پيامبر بود، گفت: «احدى را چون على بن ابى‏طالب(علیه السلام) آشناتر به قراءت قرآن نديدم.» (1)

ابوبكر حضرمى از امام صادق(علیه السلام) روايت كرده است كه پيامبر به على(علیه السلام) فرمود:

يا علي، القرآن خلف فراشي في المصحف والقراطيس، فخذوه واجمعوه ولاتضيعوه كما ضيعت اليهود التوراة;

اى على! اين قرآن در كنار بستر من، ميان صحيفه‏ ها و حرير و كاغذها قرار دارد، قرآن را جمع كنيد و آن را آن‏گونه كه يهوديان، تورات خود را از بين بردند، ضايع نكنيد (2) .

و اين‏گونه بود كه على بن ابى‏طالب پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) مهم‏ترين وظيفه خويش را جمع ‏آورى قرآن قرار داد.

پس از رحلت پيغمبر اكرم، على(علیه السلام)كه به نص قطعى و تصديق پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله وسلم) از همه مردم به قرآن مجيد آشناتر بود، در خانه خود به انزوا پرداخته، قرآن مجيد را به ترتيب نزول در يك مصحف جمع فرمود و هنوز شش‏ ماه از رحلت نگذشته بود كه فراغت‏يافت و مصحفى را كه نوشته بود به شترى بار كرده نزد مردم آورد و به آنان نشان داد (3) .

از ابن عباس در ذيل آيه لاتحرك به لسانك لتعجل به ان علينا جمعه وقرآنه نقل‏شده كه على بن ابى طالب پس از مرگ پيامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) قرآن را به مدت شش‏ ماه جمع‏آورى نمود (4) .

ابن سيرين گفته است:

على فرمود: «وقتى پيامبر رحلت كرد، سوگند خوردم كه ردايم را جز براى نماز جمعه بر دوش نگيرم تا آن كه قرآن را جمع نمايم.» (5)

در خبرهاى ابورافع آمده است كه: على به خاطر توصيه پيامبر در زمينه جمع‏آورى قرآن، قرآن را در جامه‏اى پيچيد و به منزل خويش برد. پس از آن كه پيامبر رحلت نمود، در خانه نشست و قرآن را، همان گونه كه خدا نازل كرده بود، تاليف نمود. على به اين كار، آگاه بود (6) .

محمد بن سيرين از عكرمه نقل كرده است كه: پس از بيعت مردم با ابوبكر، على‏بن ابى طالب در خانه نشست. به ابوبكر گزارش دادند كه او از بيعت‏با تو كراهت دارد; ابوبكر آن حضرت را خواست و به او گفت: از بيعت‏با من سر باز زدى؟ على(علیه السلام) فرمود: «نه به خدا سوگند، ديدم در كتاب خدا چيزهايى افزوده مى‏شود. پس با خود گفتم كه جز براى نماز ردا بر دوش نگيرم، تا آن كه قرآن را جمع نمايم.» ابوبكر گفت: چه كار شايسته‏اى!

محمد بن سيرين مى‏گويد: از عكرمه پرسيدم آيا ديگران قرآن را به ترتيب نزول تاليف نمودند؟ وى پاسخ داد: «اگر جن و انس جمع گردند تا تاليفى مانند تاليف على ابن ابى طالب داشته باشند، توانايى آن را نخواهند داشت.» (7)

1. بحار الانوار، ج‏89، ص‏53.

2. همان، ص‏48; زنجانى، تاريخ القرآن، ص‏44.

3. قرآن در اسلام، ص‏191.

4. بحار الانوار، ج‏89، ص‏51.

5. الاتقان، ج‏1، ص‏183.

6. بحار الانوار، ج‏89، ص‏52.

7. الاتقان، ج‏1، ص‏183، نوع 18; زنجانى، تاريخ القرآن، ص‏48; و ر.ك: بحار الانوار، ج‏89، ص‏40.

 نظر دهید »

زهد علی علیه السلام

11 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر



اگر نظری به زهد علی علیه السلام بیفکنیم دچار حیرت و واماندگی خواهیم شد.مردی که سرزمینهایی همچون عراق، فارس، حجاز، یمن و مصر، البته به جز شام، در زیر حکومت اوست.همچون فقرا لباس خشن در بر می کند، غذای ناگوار می خورد و می گوید: ای دنیا! دیگران را فریب ده….

او پس از مرگ جز هفتصد درهم از خود به جای نگذاشت که آن را برای خرید خدمتکاری برای خانواده اش کنار گذاشته بود.اموالی را که در بیت المال بود تقسیم می کرد و آن گاه دستور می داد تا آنجا را بروبند.و سپس در همان مکان نماز می گزارد، به این امید که آن مکان فردای قیامت در پیشگاه خداوند شاهد و گواه او باشد.در طول زندگیش هرگز غذای سیری نخورد.در زهد به چنان مرتبه ای رسیده بود که دنیا در نظر او کم بهاتر از برگ کوچکی در دهان ملخی جلوه می کرد.چنانکه ابن عباس در موقع حرکت به بصره گفت: فرمانروایی بر دنیا اسلام برای او کمتر از کفشی که بیش از سه درهم نمی ارزید، بها نداشت.جز آنکه وی می خواست حقی را اقامه کند و باطلی را از بین ببرد.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

 1 نظر

شجاعت علی علیه السلام

10 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر


انا وضعت فى الصغير بكلاكل العرب و كسرت نواجم قرون و ربيعة و مضر.
“نهج البلاغه خطبه قاصعه”

صفت شجاعت يكى از اركان اصلى فضائل نفسانى است و عبارت است از عدم تزلزل نفس در امور خطيره و هولناك، و مظهر تام و مصداق حقيقى آن وجود على عليه السلام بود.
اگر چه در فصول پيشين ضمن شرح خدمات نظامى آنجناب چه در غزوات رسول اكرم صلى الله عليه و آله و چه در جنگهاى دوران خلافتش “جنگهاى جمل و صفين و نهروان” شمه اى از هيبت و شجاعت او نگارش گرديد ليكن هر چه در اينمورد گفته و نوشته شود اندكى از بسيار و يكى از هزار بيشتر نخواهد بود.
بنا بنقل مورخين رنگ على “عليه السلام” گندمگون، چشمان مباركش درشت و جذاب، ابروانش پيوسته و پر پشت، دندانهايش محكم و سفيد و چون مرواريد بود. دست و بازو و ساعد بى نهايت قوى و گوشت آن پيچيده و محكم و در تمام عرب بسطبرى بازو و محكمى عضلات مشهور بود چنانكه گوئى گوشت و پوست و استخوان آنرا كوبيده و آنگاه دست بازو و ساعد ساخته اند.
على عليه السلام متوسط القامه بود و تمام گوشت بدن او ورزيده و محكم و چون آهن صلب بنظر ميآمد و بطور كلى آنحضرت در اعتدال مزاج و رشد جسمانى و در نهايت نيرومندى بود. مورخين عموما معتقدند كه شجاعت و زورمندى على عليه السلام در تمام عرب منحصر بفرد بود، پدرش ابو طالب او را با جوانان عرب بكشتى وا ميداشت و آنحضرت با اينكه از جهت سن خيلى كوچكتر از آنان بود ولى با سرعت عجيبى آنها را بر زمين ميزد. از زبير بن عوام نقل كرده اند كه قسم ياد كرد و گفت در هيچيك از جنگها از هيچ شجاعى نترسيدم مگر در مقابل على عليه السلام كه از شدت وحشت خود را گم ميكردم. و اين تنها زبير نبود كه از مقابله با او وحشت مينمود بلكه تمام قهرمانان نيرومند و مردان رزم از تصور مقابله با او بوحشت افتاده و در برابرش عرض اندام نميكردند چه خوب گفته شاعر:


• اغمد السيف متى قابله كل من جرد سيفا و ش
• هركل من جرد سيفا و ش كل من جرد سيفا و شهر
[ تمام مردان شمشيركش هنگام برخورد با او شمشير خود را غلاف ميكردند. ]

 3 نظر

پدران امت

09 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

 

قال رسول الله صَلّی الله عَلیه و‌َ آله:
یا علی انا و انت اَبَوا هذه الاُمّه. فمن عقنا، فلعنه الله علیه.
ای علی من و تو دو پدر این امت هستیم، هر کس ما را نا فرمانی کند خدا او را لعنت کند.

به اعتراف کتب اهل سنت:
موصلی ابن حسنویه حنفی در “دُرّ ” بحر المناقب ص۸۷
ينابيع المودة : ص146- 147

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16

تبادل لینک

جستجو

معرفی اساتید مرکز

معرفی مرکز تخصصی

مرکز تخصصی نرجس خاتون (س) در سال تحصیلی 1376 فعالیت خود را آغاز نمود. این مرکز در حال حاضر دارای 114 طلبه جاری در دوره حضوری و غیر حضوری در رشته تفسیر و تعداد 10نفر از اساتید مبرز و مهذب می باشد. شایان ذکر است این مرکز دارای رتبه اول المپیاد علمی آموزشی کشوری در سال 97-96 و نیز رتبه دوم المپیاد علمی آموزشی،کشوری در سال 96-95 و رتبه اول کشوری چهارمین دوره مسابقات پژوهشی رشد می باشد. شماره تماس: 03145349406

موتور جستجوی امین

موتور جستجوی امین

ابزار نظرسنجی

نظرسنجی

پر بیننده ترین مطالب

  • امتحان آتشین (5.00)
  • احیای ایام غدیریه (5.00)
  • گناه و معصیت از ازموانع سعادت (5.00)
  • گام های ارتباط سالم با نوجوان (5.00)
  • معنای لغوی و اصطلاحی خانواده (5.00)

السلام علیک

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

موضوعات

  • همه
  • آموزش
  • آیينه خدا
  • اخبار مرکز تخصصی
  • اهل بیت علیهم السلام
    • امام حسن علیه السلام
    • امام حسین علیه السلام
    • امام علی علیه السلام
    • امام مهدی عجل الله تعالی فرجه
    • امام کاظم علیه السلام
    • حضرت زهرا سلام الله علیها
  • بانوی کربلا
  • برتر از هزار ماه
  • برترین بانوی جهان
  • به قلم طلبه
  • تقویم تاریخ
  • تولید ملی
  • جمعه های دلتنگی
  • خانه ی کتاب
  • خانواده
  • در محضر استاد
  • رأفت
  • روایت
  • سبک زندگی
    • سبک زندگی عاشورایی
    • سبک زندگی فاطمی
  • شهر خوبان
  • عمومی
  • فضائل حضرت علی علیه السلام
  • كوچه باغ شعر
  • ماه شهادت
  • معرفت
  • من انقلابي ام
  • من یک دختر مسلمانم
  • نمونه سؤال
    • اصول مظفر
  • نوروز
  • هدایت
  • همگام با مشاور
    • ازدواج
    • تربیت فرزند
  • ياران ناب
  • پایان نامه ها
  • پژوهش
    • اخبار
    • پايان نامه

آخرین مطالب

  • از خداوند طلب فرزند صالح و سالم کنید.
  • دشمن تمام توانش را گذاشت تا در عرصه فرهنگی ما را زمین بزند
  • برگزاری مراسم جشن به مناسبت میلاد خجسته پیامبر اکرم(ص)
  • فوت مهسا امینی بهانه هدف گرفتن اصل حجاب، اسلام و انقلاب بود
  • هنگام مرگ همه اعمال قطع می شود به جز، سه عمل
  • همایش طلایه داران عفاف و حجاب
  • دحوالارض روزی خاص در ذی القعده
  • بنیانگذار مذهب شیعه
  • نهی از نزدیک شدن به فحشا و منکرات
  • نهی از بی مهری به فرزندان
  • منظور از واژه ی «اف» چیست؟
  • وجوب احسان به والدین
  • بیان حرمت شرک
  • اهمیت پژوهش در کلام مقام معظم رهبری
  • کارگاه تخصصی " مهارت ها، با تاکید بر کاهش تعارضات زناشویی
  • جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) سال 99
  • پنجمین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • چهارمین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • سومین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • دومین نشست جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی

آمار

  • امروز: 140
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 3814
  • 1 ماه قبل: 19332
  • کل بازدیدها: 878568

آرشیو مطالب

  • آبان 1401 (2)
  • مهر 1401 (3)
  • تیر 1400 (2)
  • خرداد 1400 (1)
  • فروردین 1400 (7)
  • بهمن 1399 (6)
  • دی 1399 (8)
  • آذر 1399 (1)
  • آبان 1399 (3)
  • مهر 1399 (4)
  • شهریور 1399 (3)
  • تیر 1399 (9)
  • بیشتر...

خانه ی کتاب

پیوند ها

  • شور شیرین
  • خادم الرضا
  • حضرت عشق
  • کجاست پسرفاطمه(عج)!؟
  • وبلاگ طلایی
  • وبلاگ مذهبی علمدار کربلا
  • ˙•▪●* وبلاگ اهل البیت (ع) *●▪•˙
  • بیت الشهدا
  • علیرضا قهرمان نیا(پژوهشگر رشد فردی و سازمانی)
  • مدرسه علمیه حضرت فاطمه سلام الله علیها تهران
  • نگاه خدا
  • زمینیانی همچون فرشته
  • چادری ها محبوب ترند
  • باران نور
  • پایگاه چهارده معصوم
  • مادران گمنام
  • سیده نفیسه خاتون
  • مدرسه علمیه الزهرا (س) گلدشت
  • الصلوة
  • قاصدک
  • دختر چادریا
  • آوای شاپرک ها
  • مرکز تحقیقاتی اسلام ناب
  • احیای دین و قرآن-شهدا و دفاع مقدس و نسل جوان متعهد
  • ما را مدافعان حرم آفریدند
  • عشق آسمانی
  • فروشگاه گلد داک
  • امانت های آسمانی
  • مدافعین حرم
  • بررسی مشکلات اجتماعی
  • کانون اهل قلم لرستان
  • وبلاگ شخصی سید موسوی
  • عاشقان حسین علیه السلام
  • مصباح الهدی
  • مدرسه علمیه امام جعفر صادق (ع)
  • فاطر
  • تماس