محدّث قمى
3- اخلاص او. محدّث اعلى اللَّه مقامه، به مرتبه عالى يقين و اخلاص واصل شده بود و در اين موضوع، حكايتهايى نقل شده است، از جمله مطلبى كه مرحوم دكتر شهابى در مقدّمه كتاب “الفوائد الرضويه محدّث قمى” نقل كرده است، هرچند كه در بعضى از چاپهاى آن كتاب، مقدّمه مزبور اسقاط گرديده است. در هر حال ايشان مىگويند: “ماه رمضان فرارسيد، طلاب و مؤمنين از وى درخواست مىكنند كه در مسجد گوهرشاد اقامه نماز جماعت كنند. او هم پذيرفت و در آن مسجد حضور مىيافت و اقامه جماعت مىكرد و جمعيّتى انبوه در آن جماعت شركت مىكردند. يك روز پس از پايان نماز ظهر برمى خيزد و مى گويد: “من نمى توانم نماز عصر بخوانم” و بيرون مى رود و ديگر به كلّى آن جماعت را ترك مى كند و بعد كه علّت را از او مىپرسند، مى گويد: در ركوع ركعت چهارم بودم كه همچنان صداى “يااللَّه” و “انّ اللَّه مع الصّابرين” از اقتداكنندگان به گوشم رسيد و به ذهنم آمد كه جمعيّت بسيارى در نماز شركت كرده اند و نوعى انبساط برايم دست داد و من كه اينچنين باشم، شايستگى اقامه جماعت ندارم و از اين رو آن جماعت را ترك كردم.
داستان ديگرى را فرزند برومند آن بزرگوار، خطيب و واعظ پاك و پرهيزگار، مرحوم آقاى حاج ميرزاعلى آقا محدّثزاده رضواناللَّهعليه نقل كرده است و طبق آنچه در دفتر يادداشتهايم آمده و با يك واسطه نقل كردهام اين است: ايشان از پدرشان - محدّث قمى - نقل كرده اند كه مرحوم كربلايى محمدرضا - پدر محدّث قمى - روزى در صحن شريف حضرت معصومه عليهاالسّلام، پاى منبر مرحوم شيخ عبدالرّزاق نشسته بوده و از او احاديثى را از روى كتاب منازل الاخره مى خوانده است كه بسيار براى ايشان جالب بوده و تحت تأثير مطالب و روايات آن كتاب كه پيرامون قبر و قيامت است واقع مى شود و نمى دانسته كه كتاب منازل الاخره يكى از تأليفات فرزند خودش حاج شيخ عبّاس است و چون به خانه مى آيد و مى بيند فرزندش محدّث قمى مشغول نوشتن است به او مى گويد:… مثل آقا شيخ عبدالرّزاق هم نشدى، چه روايتهايى از كتال منازل الاخره مى خواند! محدّث قمى فرموده اند: من آمدم بگويم كه اين كتاب، نوشته و تأليف من است، ولى ديدم كه اگر بگويم اوّلاً شايد منافات با اخلاص داشته باشد و ثانياً ممكن است موجب شرمندگى پدرم بشود و از اظهار اين موضوع خوددارى كردم!
4- او شدت احترام به كتب اخبار و نيز براى علماى اعلام قائل بوده است.
مرحوم آقاى حاج ميرزا على آقا فرزند آن بزرگوار نقل كرده اند كه: شبى در تهران در منبر، آن حديث را خواند كه امام صادق عليه السّلام شبانه غذا براى گروهى از مستمندان مىبرد كه در مكانى خوابيده بودند و شخصى كه همراه حضرت بوده پرسيده است كه آيا اينها از دوستان شمايند؟ حضرت فرموده: اگر از مواليان ما بودند لواسيناهم بالدقّة، در نمك طعام هم به آنان مساوات مى كرديم.
و چون مرحوم مجلسى با كسر دال ضبط كرده (الدِقة) من گفتم: مجلسى اشتباه كرده و اين كلمه مضموم است به معنى ” نمک” .
مجلس تمام شد و من به منزل رفته و استراحت كردم، همان شب در عالم رؤيا ديدم پدرم را كه به من فرمود: پسرك به تو چه كه مجلسى اشتباه كرده؟! او در صدر علماى اسلام است، زود برو و از او عذر بخواه! من بيدار شدم و صبر كردم تا صبح فردا رسيد و فقط به مادرم گفتم: من رفتم و زود حركت كردم و به اصفهان آمدم و سر قبر علامه مجلسى رفته و از سخن خود اعتذار جستم.
بارى مرحوم محدّث قمى در اواخر عمر، مشهد را به قصد عتبات عاليات ترك كرد و در نجف اشرف مقيم شد و در شب 23 ذى الحجة سال 1359 هجرى قمرى از دنيا رفت و مرحوم آيتاللَّه العظمى آقاىسيدابوالحسن اصفهانى قدّس سره بر او نمازخواند و در كناراستادش حاجى نورى دفن گرديد.
دیده شده توسط نویسنده وبلاگ(سليماني) در کتاب بانوی ملکوت،ص186
صفحات: 1· 2