مگر خانه نداریم ، مگر بابا نداریم
در میان ناله و اندوه بانوان رها شده از زنجیر ستم ، اطفالی بودند که همراه آنها در خرابه شام اسکان داده شده بودند ، آنها شاهد ناله های جانکاه بزرگ بانوان بودند ، عصرها که می شد آن اطفال خردسال یتیم کنار درب خرابه صف می کشیدند و می دیدند که مردم شام دست کودکان خود را گرفته آب و نان فراهم کرده و به خانه ها می روند ولی اینها خسته ، مانند مرغان پرشکسته دامن عمه را می گرفتند و می گفتند : همه ! مگر ما خانه نداریم ، مگر ما بابا نداریم ؟
زینب (س ) می فرمود : ((چرا ، نور دیدگان ، خانه های شما در مدینه است و بابای شما به سفر رقته ))
نقل کرده اند که از آن اطفال یتیم ، نه تن در خرابه از دنیا رفتند ، که نهمین آنها حضرت رقیه (س ) دختر سه ساله حضرت امام حسین (ع ) بود .
منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص146