هر چه باشد تو علی (علیه السلام) را دختری
یکی از شاعران بنام عُمان سامانی گفتگوی جان گداز حضرت زینب سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام را از زبان شعر بیان می کند:
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
سیل اشکش بست بر شه راه را
دود آهش کرد حیران شاه را
در قفای شاه رفتی هر زمان
بانگ مهلاً مهلاًاش بر آسمان
کای سوار سرگران کم کن شتاب
جان من لختی سبکتر زن رکاب
تا ببوسم آن رُخ دلجوی تو
تا ببوسم آن شکنج مُوی تو
شه سراپا گرم شوق و مست ناز
گوشه چشمی به آن سو کرد باز
دید مشکین موئی از جنس زنان
بر فلک دستی و دوستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بِنْتُ الجَلال اُخْتُ الوَقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو دست خدا در آستین
باز دل بر عقل میگیرد عنان
اهل دل را آتش اندر جان زنان
میدراند پرده اهل راز را
میزند با ما مخالف ساز را
پنجه اندر جامه جان می برد
صبر و طاقت را گریبان می درد
هر زمان هنگامه ای سر می کند
گر کنم منعش فزونتر می کند
اندر این مطلب عنان از من گرفت
من از او گوش او زبان از من گرفت
پس ز جان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد الف را دال کرد
همچو جان خود در آغوشش کشید
این سخن آهسته در گوشش کشید
کای عنانگیر من آیا زینبی
یا که آه دردمندان در شبی
پیش پای شوق زنجیری مکن
راه عشق است این عنانگیری مکن
با تو هستم جان خواهر همسفر
تو بپا این راه کوبی من بسر
خانه سوزان را تو صاحبخانه باش
با زنان در همرهی مردانه باش
جان خواهر در غمم زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
معجر از سر پرده از رخ وامکن
آفتاب و ماه را رسوا مکن
هست بر من ناگوار و ناپسند
از تو زینب گر صدا گردد بلند
هر چه باشد تو علی را دختری
ماده شیرا کی کم از شیر نری
با زبان زینبی شاه آنچه گفت
با حسینی گوش زینب می شنفت
منبع: علی غزالی اصفهانی،"دانستنی های حضرت زینب و حضرت رقیه سلام الله علیهما"،1387، ص14