یااباصالح
13 مهر 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر
هرچه بد تا می کنم با من مدارا می کنی
از سر لطف و کرم با بی حیا تا می کنی
حاجتم را می دهی تا من تقاضا می کنم
دردهایم را خودت فوراً مداوا میکنی
پیش چشمان همه داری بزرگم می کنی
آبرویت را دوباره خرجِ رسوا می کنی
سعی کردم تا گناهم را نبیند عابری
غافل از اینکه مرا داری تماشا می کنی
دوستانِ من همه کرب و بلا را دیده اند
نوبت من که شده، امروز و فردا می کنی
کربلا میخواهم آقا التماست می کنم
گریه دارم می کنم… داری تماشا می کنی؟!
.
آخرش هم ضامنم سلطان مشهد می شود
بعد از آن برگِ براتم را تو امضا می کنی
اللهم عجل لولیک الفرج