این مساله یکی از علل مهم جعل حدیث است که آن را تحت چند عنوان میتوان بیان نمود؛
الف) در باب خلافت و جانشینی پیامبر J؛ که روایاتی در این زمینه جعل و نقل گردید تا آنچه پس از رحلت حضرت رسول J در سقیفه واقع شد را توجیه نماید، از جمله حدیثی از حضرت J نقل شده که خداوند نبوت و وصایت را در خاندان بنیهاشم جمع نساخته است (!) هم چنین روایاتی در شان خلفای دیگر که همگی برای مقابله با فضائل و مناقبِ ذکر شده برای حضرت امیر g ساخته شدند. که در صفحات قبل به چند مورد از آنها اشاره نمودیم و در این قسمت تنها به ذکر یک مورد بسنده مینمایم. جاعلان در مقابل حدیث معروف و مشهور: انا مدینة الحکمة و علی بابُها فَمَن أرادَ الحِکمة فَلیَأت الباب. فرمودند: أنا مدینة العلم و ابوبکر اساسُها و عُمر حیطانُها و عثمان سَقفُها و علیٌ بابُها. یعنی که حضرت J فرموده باشند؛ من شهر دانش هستم، ابوبکر پایه و اساس آن است و عمر دیوارهای آن و عثمان سقف آن و علی g در آن میباشد. در نقد این حدیث ذکر همین جمله کافی است که شهر میتواند دیوار و در داشته باشد اما سقف داشتن آن پدیدهای غیر معقول است.[1]
قسمتی از پایان نامه خانم شهبازی طلبه مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها
[1]- مرتضی، عسگری، نقش ائمه در احیاء دین، همان، ج 1، ص422- احمد، امین، همان کتاب، ص212- قاسم، البیضائی، همان کتاب، ص42