از غروب ها
در ذهن خاک خورده ی این چارچوب ها
دل بسته ام به آمدنت از غروب ها
کو زورقی که عطر تو را هدیه آورَد؟
با موج ها نیامد جز پاره چوب ها
مهدی فرجی
در ذهن خاک خورده ی این چارچوب ها
دل بسته ام به آمدنت از غروب ها
کو زورقی که عطر تو را هدیه آورَد؟
با موج ها نیامد جز پاره چوب ها
مهدی فرجی
شناخت ولي امر زمان در اسلام از چنان جايگاهي برخوردار است كه بنا به فرموده رسول گرامي خدا صل الله عليه و آله اگر كسي بميرد و امام زمان خود را نشناسد همانند كسي است كه به مرگ جاهليت قبل از اسلام مرده است (البحار 23/ 94 الغدير 10/ 360 اثبات الهداه 1/ 126 تفسير ابي الفتوح 1/ 508 - الحكم الزاهره با ترجمه انصاري ص 108)
لذا شناخت خود ولي امر مسلمين در اين زمان راهكار اصلي و مهمي است كه مي تواند انسان را به بصيرت برساند.
در اينجا لازم به ذكر است كه بر اساس مباني اعتقادي شيعه هر كسي لياقت قرار گرفتن در رأس حكومت را ندارد ، بلكه آن كسي شايستگي قرار گرفتن در راس حكومت را دارد كه بدون انگيزه هاي فردي و دنيايي و با پشتوانه الهي در مسير پياده نمودن احكام خدا قدم بردارد لذا اين مسئوليت در مرتبه اول بر عهده پيامبران ، سپس ائمه اطهار(عليهم السلام ) و در دوران غيبت بر عهده ولي فقيه گذاشته شده است .
1ـ بدان كه على بشر است، اما چگونه بشرى است؟ بشرى است كه آثار قدرت پروردگارش در وجود او آشكار و نمايان شده است.
2 ـ آنحضرت علت غائى آفرينش است كه اگر او نبود براى عالم واقعيت و اثرى نبود. “خداوند بخاطر او عالم را بوجود آورده است”
3 ـ و آنچه را كه تو از عالم عقول و نفوس و صور “عوالم سه گانه خلقت كه در طول هم قرار گرفته و عبارتند از عالم عقل و مثال و ماده” تعقل و انديشه كنى براى وجود او ابداع شده اند.
4 ـ فلكى است در داخل فلكى و داراى ستارگان است و صدفى است در داخل صدفى و داراى گوهرهاى درخشانى است “آنحضرت محاط در اوصاف پيغمبر اكرم است و ائمه ديگر هم از وجود او پديد آمده اند".
5 ـ تيرى نينداخت جز اينكه آن تير براى هلاك دشمن كافى شد و بجنگى وارد نشد جز اينكه از آن پيروز در آمد.
6 ـ تمام شمشير كشان موقع مقابله با او “براى اينكه عرض اندام نكنند از ترس وى” شمشير خود را غلاف ميكردند.
7 ـ موقعيكه حمله ميكرد و صيحه ميزد شير خدا بود و در موقع بخشش و احسان پدر يتيمان بود.
8 ـ محبت و دوستى آنحضرت سر چشمه بهشت و نعمتهاى بهشت است و دشمنى او منشاء آتش دوزخ و جهنم است.
9 ـ او در تمام عالم پيشواى همه پس از رسول اكرم صلى الله عليه و آله است ابو بكر و عمر كيستند كه با او لاف برابرى زنند؟
10 ـ كسى كه يكروز هم مرتكب گناه شود شايسته امامت نيست پس چگونه شايسته آنمقام باشد كسى كه يك عمر در شرك و كفر بوده است “امام بايد معصوم و منتخب از جانب خدا باشد".
11 ـ هر كسى كه مرد و او را نشناخت مرگ او مانند مرگ خر و گاو است “مانند زمان جاهليت مرده و اين سخن اشاره است بحديث من مات و لم يعرف امام زمانه…. “.
12 ـ دشمن آنحضرت مبغوض خدا است اگر چه خدا را ستايش كند و ثنا گويد و سپاسگزار باشد.
13 ـ دوست و محب او را از خداوند مژده بهشت داده اگر چه شرب خمر كرده و آواز خوانده و مرتكب فجور باشد. “البته اين مطلب احتياج بتوضيح دارد و چنين نيست كه هر كسى بهواى دوستى آنحضرت هر گونه فسق و فجورى را مرتكب شود و بعد هم در انتظار بهشت باشد، دوستى بايد دو جانبه باشد كسى كه على عليه السلام را دوست دارد بايد ديد آيا آنجناب هم او را دوست دارد يا نه و مسلما على عليه السلام كسى را كه بر خلاف احكام خدا رفتار كند دوست نخواهد داشت بنا بر اين محب حقيقى آنحضرت مرتكب فسق و فجور نشود و اگر هم در اثر نادانى چنين اعمالى را انجام دهد خداوند توفيق توبه باو ميدهد و در نتيجه از كرده خود نادم و تائب گردد و خداوند غفور و رحيم نيز او را مورد آمرزش قرار دهد. “
14 ـ جز على كيست كه زوجه اى چون زهرا عليها السلام يا فرزندانى مانند حسين عليهما السلام داشته باشد؟
15 ـ ديوان علوم و حكمتها از آنحضرت است و طومار موعظه ها و پندها در نزد اوست.
16 ـ آنجناب خاك نشين بود و “اعتنائى بدنيا نداشت بطوريكه” گنجهاى عالم “شمش هاى طلا” در نزد او بمنزله سفال و كلوخ بود.
17 ـ و او نور خالص است و اما شركاى خلافت او مانند ظلمت و دود و شرر ميباشند.
18 ـ ايكه مخالف امامت او هستى بياد آر، سند آن روايتى را “در غدير خم” كه متن آن بنابروايات و اخبار شما هم صحيح است.
19 ـ موقعيكه در غدير خم پيغمبر صلى الله عليه و آله على را آورد بر جهاز شتران “عوض منبر” بالا رفت. ـ و فرمود من بر هر كس از نفس او اولى بتصرف هستم اين على بر او اولى بتصرف و پناهگاه است.
21 ـ هيچ پيغمبرى را ديده اى كه پيش از تعيين وصى و جانشين وفات يابد و يا هجرت كند؟
22 ـ كسى كه در شأن او نص ها و روايات مخصوصى آمده باشد آيا ميتوان با اجماع مشتى عوام الناس منكر او شد؟
23 ـ على عليه السلام آيت عظماى خدا است آيا انكار كرده ميشود كسى كه خداوند براى او آيه ها و سوره هائى اختصاص داده است؟
24 ـ دوستى آنحضرت واجب ترين امرى است كه در قرآن آمده و خداوند او را بما واجب فرموده است.
25 ـ كسيكه ادعاى دوستى آنحضرت و مخالفين او را دارد مانند كسى است كه حقى را انكار كند و هم بدان اقرار نمايد.
چند داستان در مورد زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها
اصل پوشش ظاهر(حجاب) و دارا بودن صفت کمالی عفاف برای زن مؤمنه یکی از وظایف دینی و انسانی به شمار می رود که زنان مسلمان جهت حفظ تقوی و کسب رضایت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابراز بندگی خدا از طرفی، و جهت حفظ امنیت اخلاقی اجتماع از سوی دیگر باید ملتزم به آن باشند.
یکی از پیام های صریح زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها اهمیت دادن آن بانوی گرامی به حجاب و پوشش در حد فوق العاده می باشد که در این مختصر به ذکر دو روایت کفایت می کنیم.
1. از امام کاظم علیه السلام روایت است که علی علیه السلام فرمود: نابینائی اجازه خواست و بر فاطمه سلام الله علیها وارد شد پس حضرت زهرا خود را از او پوشاند، رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی فرمود: برای چه خود را از او می پوشانی در حالی که تو را نمی بیند؟ فاطمه سلام الله علیها عرض کرد: اگر او مرا نمی بیند همانا من او را می بینم و وی بوی مرا استشمام می کند. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: گواهی می دهم که بی شک تو پارة تن منی.[1] از این روایت علاوه بر پوشاندن بدن، لزوم پوشش بوی عطر زنان هم از مردان نامحرم فهمیده می شود.
2. و نیز علی علیه السلام می فرمایند: خدمت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بودیم، آن حضرت پرسید چه چیزی برای زنان نیکو و رواست؟ حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «خیر للنساء أن لا یرین الرجال و لا یراهنّ الرجال.»[2] آنچه برای زنان نیکوست اینکه بدون ضرورت مردان نامحرم را نبینند و نامحرمان نیز او را ننگرند.
حضرت زهرا سلام الله علیها در عبادت و عصمت به حدّی رسیده بود که در حدیث متفق میان شیعه و اهل سنت آمده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در رابطه با عصمت و عبادت آن حضرت فرمودند: «إن الله یغضب لغضبک فاطمة و یرضا لرضاک» ای فاطمه سلام الله علیها: خداوند با خشم تو خشم می کند و با رضای تو راضی می شود.[3] آن حضرت گاهی تا صبح مشغول عبادت می شد، حضرت امام حسن علیه السلام می فرمایند: شب جمعه ای دیدم که مادرم همواره در رکوع و سجود بود تا اینکه صبح شد و می شنیدم که برای مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و نام می برد ولی برای خود دعا نکرد. گفتم: ای مادر چرا برای خویش دعا نمی کنی همانگونه که برای دیگران دعا می کنی؟ فرمود: پسرم اوّل همسایه بعد خانه.[4]
این روایات علاوه بر اینکه تأکید بر شب زنده داری ها و عبادتهای آن حضرت دارد می رساند که حضرت زهراء نسبت به اطرافیان و همسایگان خویش بی تفاوت نبودند و همواره در حقّ بندگان خوب خدا خیرخواه و برای رفع حوائج آنان دعا می کردند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد دخت گرامیش می فرمود: فاطمه حوریه ای انسانی است، هرگاه در محراب در مقابل خداوند خویش می ایستد. نور او برای ملائکه آسمان همچون نور ستاره ها برای اهل زمین می درخشد، خداوند عزوجل می فرماید: ای فرشتگان من بنگرید به بندة من فاطمه، سرور بندگانم، که در مقابل من ایستاده و بند بند بدن او از خوف من می لرزد و با خشوع قلب خود به عبادت من روی آورده است، شما را گواه می گیرم که شیعیان او را از آتش جهنم امان دادم.[5]
حسن بصری با اینکه از طرفداران اهل بیت علیهم السلام نیست می گوید: در این امت کسی عابدتر از فاطمه سلام الله علیها نبود، آنقدر به عبادت می ایستاد که قدمهایش وَرم می نمود.[6]
حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظات آخر عمر خویش همچون ایام گذشته مشغول عبادت و راز و نیاز با حضرت احدیت بود و شیعیان و پیروان اسلام و نیز در حقّ گنهکاران و خطا پیشه گان امت اسلامی دعا می کرد و طلب مغفرت برای آنان از بارگاه خداوند متعال داشت. اسماء همسر جعفر طیار نقل می کند که در لحظه های آخر عمر حضرت زهراء سلام الله علیها متوجه آن بزرگ بانوی عالم بودم، ابتداء غسل کرد و لباسهایش را عوض نمود و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شد. جلو رفتم، فاطمه سلام الله علیها را دیدم که رو به قبله نشسته و دستها را به سوی آسمان بلند کرده و چنین دعا می کند: «إلهی و سیدی أسئلک بالّذین اصطفیتهم و ببکاء ولدی فی مفارقتی أن تغفر لعصاة شیعتی و شیعة ذریتی. پروردگارا، بزرگوارا، بحقّ پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه های فرزندانم در فراق من، از تو می خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشائی».[7]
و اینها خود بزرگترین درس از زندگی سرشار از ایمان آن حضرت می باشند که می توانند تحولّی عمیق در دلهای خفته و پژمرده از غفلت و نادانی انسانها در تمامی قرون و بالاخص در عصر حاضر ایجاد کنند. امید است با پیروی از ائمه اطهار علیهم السلام بتوانیم زندگی پر از معنویت و ایمان برای خود و جامعه خود بسازیم. در پایان حدیثی از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در رابطه با حضرت زهراء سلام الله علیها ذکر می کنیم. انشاءالله که بتوانیم در زمرة محبان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام قرار گیریم.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «من أحب فاطمه ابنتی فهو فی الجنة معی و من أبغضها فهو فی النار. یا سلمان، حبّ فاطمه ینفع مائة من المواطن: رسول خدا صلی الله علیه و آله به سلمان فرمودند: ای سلمان، هر کس دخترم را دوست بدارد او بامن در بهشت است و هر کس او را دشمن بدارد او در آتش است. ای سلمان، حبّ فاطمه سلام الله علیها در صد جایگاه سود می دهد، آسانترین آن جایگاه ها مرگ و قبر و میزان و صراط و محاسبه است. هر کس از او، دخترم راضی باشد من از او راضیم و هر کس من از او راضی باشم خدا از او راضی باشد و هر که بر او خشم کند من بر او خشم کنم و هر کس بر او خشم نمایم خدا بر او خشم کند. ای سلمان، وای بر کسی که به او و شوهرش ستم کند. وای بر کسی که به ذرّیة او ستم کند.»[8]
1.قزوینی، سید محمدکاظم، فاطمة الزهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه علی کرمی، انتشارات نشر مرتضی، چاپ چهارم، 1382ش، ص330
2.نیلی پور، مهدی، فرهنگ فاطمیه، اصفهان، انتشارات مرکز فرهنگی شهید مدرس، چاپ سوم، 1382ش، ص250.
3. شیخ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری با علام الهدی، مؤسسه آل البیت، لإحیاء التراث، چاپ اول، 1417ق، ج1، ص294.
4. علامه مجلسی، تاریخ چهارده معصوم(ع)، چاپ نهم، انتشارات سرور، 1382ش، ص193.
5. قزوینی، سیدمحمدکاظم، فاطمة الزهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه علی کرمی، انتشارات نشر مرتضی. چاپ چهارم، 1382ش، ص301.
6. همان.
7. فرهنگ فاطمیه، همان، ص15.
8. همان، ص13.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه
27 بهمن 1362- عملیات والفجر 5 با رمز “یا زهرا (سلام الله علیها) ” در منطقه کوهستانی چنگوله حد فاصل شهرهای مهران و دهلران به مرحله اجرا در آمد.
سالروز شهادت شیخ راغب حرب
شيخ راغب به خاطر حضور دائم بين مردم روستاهاي مختلف لبنان و رابطه تنگاتنگ با آنان كاملا با زبان و فضاي مخاطبان خود آشنا بود و براي همين رفتارها و برخوردهايش كاملا با حال و هواي آنان تناسب داشت و در عين حال بسيار آدم صاف و راحت و بي تكلفي بود. يكبار به منزل كسي رفته بود كه خانمش در انظار عمومی بي حجاب بود و وقتي وارد شد ديد همسر او به خاطر وی روسري پوشيده است و بدون مقدمه و خيلي صريح به او گفت: چه خبر است؟ حالا كه من آمده ام برايم نمايش بازي مي كني؟ حجابت را بردار و مثل هميشه باش، حجاب حكم خداست نه حكم من كه ملاحظه من را مي كني!»
آن زن خيلي از برخورد شيخ تعجب كرد و حجابش را برداشت ولي همين شخص بعد از شهادت شيخ ر اغب محجبه شد.
يك بار ديگر شيخ راغب به جايي رفت كه چند نفر داشتند پاسور بازي مي كردند. تا ايشان را ديدند خواستند ورق ها را جمع كنند ولي ايشان گفت: «بازي كنيد تا تمام شود، من صبر مي كنم!»
گفتند: ممكن است طول بكشد.
فرمود: «باشد، صبر مي كنم» و مدتي طولاني انتظار كشيد تا بازي شان تمام شود.
و بعد از آن با مهرباني و صميميت خاص خود گفت: «لطفا كارت ها را به من بدهيد!» افراد با تعجب كارت ها را به شيخ دادند. كارت ها را كه گرفت به آنها گفت: «من براي شما چه قدر ارزش دارم؟»
گفتند: اختيار داريد.
حاج آقا فرمود: «نه، جدي مي گويم، براي من چه قدر حساب باز مي كنيد؟
پاسخ دادند: اين چه سؤالي است، شما به اندازه دنيا براي ما ارزش داريد.
اين جواب را كه شنيد رو به آنان كرد و كارت ها را بين آنها تقسيم كرد و گفت: پس حالا به خاطر من هر كسي ورق هاي خودش را پاره كند!
و به اين ترتيب با رفتاري دوستانه باعث شد خودشان ورق ها را پاره كنند و بعد هم شروع كرد با همان زبان و منطق با آنها صحبت كردن و با آنها قهوه اي خورد و به دنبال كار خود رفت.
و اما چه می شد اگر همه اینگونه رفتار می کردند…
منبع: تبیان