بقای فرزندان
يكي از دوستان اهل دل فرمود : در زمانهاي قديم كه اوايل طلبگي من بود ، دختر عمويي داشتم كه ساكن < خرم دره > بود ، چندين بار خداوند به او اولاد عنايت فرموده بود ولي در چند ماهگي تلف شده بودند و هرگز فرزندي براي ايشان باقي نمانده بود .
براي آستان بوسي حضرت معصومه _ سلام الله عليها _ به قم مشرف شده بودند . من در آن ايام در مدرسه دار الشّفا حجره اي داشتم و در آنجا مشغول تحصيل بودم .
دختر عمويم وضع خودش را براي من تعريف كرد و بسيار گريه نمود .
من گفتم : شما الآن در قم هستيد ، اينجا حرم اهلبيت است و اين بزرگوار كريمه اهلبيت است ، به اين دختر باب الحوائج متوسل شويد و از حضرتش بخواهيد كه بعد از اين فرزندانتان باقي بماند .
او پرسيد : چگونه متوسل شوم ؟
در آن ايام كه اوايل طلبگي من بود ، چيز ديگري به نظرم نرسيد ، جز اين كه به او گفتم : شما يك روز روزه بگيريد و پيش از آن كه افطار كنيد با دهان روزه به حرم مطهر مشرف شويد و با توجه كامل حاجت خود را از دختر باب الحوائج بخواهيد . او نيز روزه گرفت و پيش از افطار به حرم مطهر مشرف شد و تا صبح در حرم مشغول گريه و دعا و مناجات گرديد .
در اواخر شب ، نزديك اذان صبح ، در اثر شدت گريه و توسل بي حال در گوشه اي مي نشيند و خوابش مي برد .
در عالم رويا بانوي مجلّله اي را مي بيند كه تشريف فرما مي شوند و قندانه بچه اي را كه بر روي دست مباركشان بود به او عنايت ميفرمايند .
چون از خواب بيدار مي شود شادمان به منزل بر مي گردد و به محلّ اقامت خود مراجعت مي كند .
بعد از اين توسل خداوند متعال سه فرزند به ايشان عنايت فرموده است كه هر سه باقي مانده اند و بزرگ شده اند ، و خود آن بانو الآن زنده است و در <خرّم دره> سكونت دارد .
دیده شده توسط سلیمانی(نویسنده وبلاگ) در کتاب كرامات معصوميه،ص40