سه داستان کوتاه از شهید مدرس
11 آذر 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر
پیشنهاد رضاشاه
در دورهی هفتم مجلس که نگذاشتند مدرّس و یارانش وکیل شوند، تیمورتاش از طرف رضاشاه نزد مدرّس آمد و پیشنهاد کرد که تولیت آستانقدس رضوی را بپذیرد.
مدرّس قبول نکرد و گفت: اوّلاً، رضاخان میخواهد که من در تهران نباشم. ثانیاً، میخواهد به دیگران بگوید: مدرّس که اعتنا به دنیا نداشت، تولیّت خراسان را قبول کرد.
راه اصلاح کشور
روزی مشیرالدّوله به منزل مدرّس آمد و به وی گفت: آقا! وضع این مملکت کی درست میشود؟
مدرّس پاسخ داد: روزی که تو بروی نایین و مشغول زراعت شوی و من هم بروم اصفهان، دنبال کار طلبگی خودم.
جیب رضاشاه ته ندارد
یک روز رضاشاه از روی مزاح و شوخی در مجلس، دست روی جیب مدرّس گذاشت و گفت: آقا! جیب شما خیلی بزرگ است.
مدرّس جواب داد: بزرگ است ولی ته دارد، جیب شماست که ته ندارد.