شفای یافته
سیدی بود در زمان مرحوم آیت اللَّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری قدس سره به نام حاج آقا جمال هژبر که فلج شده بود و او را به دوش می گرفتند و در مجلس روضه ای که از طرف مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری قدس سره در دهه عاشورا در مدرسه فیضیه منعقد می شد شرکت می کرد. او را به دوش می کشیدند و از اینجا به آنجا می برند. آقای سیّد علی سیف، خادم مرحوم حاج شیخ قدس سره که مردی خدوم و صریح اللهجه ای بود روزی در مجلس روضه به آن سیّد (آقا جمال) گفت: ای سیّد اگر راست می گویی و تو سیّد هستی چرا مردم را اذیت می کنی؟ از حضرت معصومه علیها السلام بخواه تو را شفا بدهد. این حرف به سیّد اثر کرد و غیظش گرفته و به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف گردید. و شال (عمامه) خود را از سرش باز کرد و به ضریح مقدّس بست و عرض کرد: پا نمی شوم تا شفا بگیرم.
خوابش برد. در خواب او را شفا دادند و کاغذی کف دستش گذاردند و به او گفتند: این کاغذ را به حاج سیّد حسین آقا علوی بده. وقتی که از خواب بیدار شد کاغذ را در دستش دید، جرأت نمی کرد کاغذ را از مشتش بردارد. گفته بود به حاج شیخ عبدالکریم قدس سره هم نمی دهم، به هیچ کس نمی دهم و جرأت هم نمی کرد باز کند و نگاه کند، کاغذ در مشتش بود و می گفت: تا به حاج سیّد حسین آقا ندهم به کس دیگری نمی دهم (حتی به حاج شیخ عبدالکریم نشان نداد) معلوم نیست در آن کاغذ چه نوشته شده بود.
دیده شده توسط سلیمانی(نویسنده وبلاگ) در کتاب “عمه سادات زندگی حضرت معصومه سلام الله علیها"،ص62