• خانه 
  • ورود 
  • تماس  

5خاطره از شهید خرازی

08 اسفند 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

سالروز شهادت حاج حسین خرازی


1)می ترسیدیم، ولی باید این کار را می کردیم. با زبان خوش بهش گفتیم جای فرمانده لشکر این جا نیست، گوش نکرد. محکم گرفتیمش ، به زور بردیم ترک موتور سوارش کردیم. داد زدم «یالا دیگه . راه بیفت.» موتور از جا کنده شد. مثل برق راه افتاد.خیالمان راحت شد. داشتیم بر می گشتیم ، دیدیم از پشت موتور خودش را انداخت زمین، بلند شد دوید طرف ما. فرار کردیم.

2) وسط معبر،کف زمین،سنگر کمین زده بودند؛ نمی دیدمشان . بچه ها تیر می خوردند. می افتادند. حاجی از روی خاک ریز آمد پایین . دوربین را پرت کرد توی سنگر .گفت « دیدمشون. میدونم باهاشون چی کار کنم.» سن و سالی نداشت . خیلی، شانزده یا هفده.حاج حسین دست گذاشت روی شانه اش. گفت« می تونی ؟ خیلی خطرناکه ها.» گفت « واسه ی همین کارا اومدیم حاج آقا!» سوار شد. پشت فرمان بلدوزر گم می شد. بیل بلدوزر را تا جلوی صورتش آورد بالا . حاج حسین داد زد « گاز بده برو جلو. هر وقت گفتم . بیل رو بیار پایین، سنگر شونو زیرو رو کن. باید خیلی تند بری.» یک دفعه دیدیم بلدوزر ایستاد .حاج حسین از روی خاکریز پرید آن طرف . داد زد « بچه ها بدوین.» دویدیم دنبالش ، بدون اسلحه . خودش نشسته بود پشت فرمان ، با همان یک دست . گاز می داد ، سنگر عراقی ها را زیر و رو می کرد.

3)قرار بود خط را به بچه های لشکر هفده تحویل بدهیم ، بکشیم عقب. گفت « برو فرمانده های گردان رو توجیه کن، چه طور جابه جا بشن.» رفت توی سنگر. نیم ساعت خوابیدم. فقط نیم ساعت. بیدار که شدم هر کس یک طرف نشسته بود، گریه می کرد. هنوز هم فکر می کنم خواب دیده ام حاجی شهید شده.

4)بی سیم چی حاجی بودم . یک وقت هایی خبر های خوب از خط می رسید و به حاجی می گفتم. بر می گشتم میدیدم توی سجده است. شکر می کرد توی سجده اش. هرچه خبر بهتر، سجده اش طولانی تر. گاهی هم دو رکعت نماز می خواند.

5)جای کابل ها روی پشتم می سوخت. داشتم فکر می کردم « عیب نداره. بالاخره بر می گردی. میری اصفهان . میری حاج حسین رو می بینی. سرت رو می گیره لای دستش. توی چشم هات نگاه می کنه می خنده، همه ی این غصه ها یادت می ره …» در را باز کردند، هلش دادند تو . خورد زمین ؛ زود بلند شد. حتی برنگشت عراقی ها را نگاه کند . صاف آمد پیش من نشست . زانوهایش را گرفت توی بغلش. زد زیر گریه. گفتم« مگه دفعه اولته که کتک می خوری؟ » نگاهم کرد. گفت « بزن و بگوشونو که دیدم.» گفتم «خب ؟»گفت «حاج حسین شهید شده.»

منبع: سایت شهید آوینی

 

 

 1 نظر

والفجر5

27 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

27 بهمن 1362- عملیات والفجر 5 با رمز “یا زهرا (سلام الله علیها) ” در منطقه کوهستانی چنگوله حد فاصل شهرهای مهران و دهلران به مرحله اجرا در آمد.


 نظر دهید »

شیخ راغب حرب

27 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

 

سالروز شهادت شیخ راغب حرب


شيخ راغب به خاطر حضور دائم بين مردم روستاهاي مختلف لبنان و رابطه تنگاتنگ با آنان كاملا با زبان و فضاي مخاطبان خود آشنا بود و براي همين رفتارها و برخوردهايش كاملا با حال و هواي آنان تناسب داشت و در عين حال بسيار آدم صاف و راحت و بي تكلفي بود. يكبار به منزل كسي رفته بود كه خانمش در انظار عمومی بي حجاب بود و وقتي وارد شد ديد همسر او به خاطر وی روسري پوشيده است و بدون مقدمه و خيلي صريح به او گفت: چه خبر است؟ حالا كه من آمده ام برايم نمايش بازي مي كني؟ حجابت را بردار و مثل هميشه باش، حجاب حكم خداست نه حكم من كه ملاحظه من را مي كني!»

آن زن خيلي از برخورد شيخ تعجب كرد و حجابش را برداشت ولي همين شخص بعد از شهادت شيخ ر اغب محجبه شد.

يك بار ديگر شيخ راغب به جايي رفت كه چند نفر داشتند پاسور بازي مي كردند. تا ايشان را ديدند خواستند ورق ها را جمع كنند ولي ايشان گفت: «بازي كنيد تا تمام شود، من صبر مي كنم!»

گفتند: ممكن است طول بكشد.

فرمود: «باشد، صبر مي كنم» و مدتي طولاني انتظار كشيد تا بازي شان تمام شود.

و بعد از آن با مهرباني و صميميت خاص خود گفت: «لطفا كارت ها را به من بدهيد!» افراد با تعجب كارت ها را به شيخ دادند. كارت ها را كه گرفت به آنها گفت: «من براي شما چه قدر ارزش دارم؟»

گفتند: اختيار داريد.

حاج آقا فرمود: «نه، جدي مي گويم، براي من چه قدر حساب باز مي كنيد؟

پاسخ دادند: اين چه سؤالي است، شما به اندازه دنيا براي ما ارزش داريد.

اين جواب را كه شنيد رو به آنان كرد و كارت ها را بين آنها تقسيم كرد و گفت: پس حالا به خاطر من هر كسي ورق هاي خودش را پاره كند!

و به اين ترتيب با رفتاري دوستانه باعث شد خودشان ورق ها را پاره كنند و بعد هم شروع كرد با همان زبان و منطق با آنها صحبت كردن و با آنها قهوه اي خورد و به دنبال كار خود رفت.

و اما چه می شد اگر همه اینگونه رفتار می کردند…

منبع: تبیان


 نظر دهید »

شهید انقلاب مهدی عمرو

21 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر


نام : مهدی عمرو 
نام پدر : رضا
تاریخ تولد : ۱۳۳۸
محل تولد : اصفهان
تاریخ شهادت : ۱۳۵۷
محل شهادت : تکیه گلزار اصفهان مقابل پاسگاه انتظامی تخت فولاد
شهرستان : اصفهان
گلزار : تخته فولاد اصفهان

زندگینامه از زبان برادر شهید:
زمان انقلاب بود که ایشان کارهایش را آگاهانه و با هدف مشخص انجام می داد و دنبال هدف مشخصی می رفت در محله جلسه می گذاشت و برنامه ریزی برای تظاهرات می کرد و با دوستانش این کارها را انجام می دادند تا این که با دوستانش رفتند به میدان انقلاب و مجسمه شاه را سرنگون کردند تا اینکه آنها را شناسایی کردند مخصوصا برادرم را و در یکی از همان روزها تیری به قلب آن زدند و ایشان را از پای درآوردند و به شهادت رسید تا 2 روز مخفی بود. دوستانش بدنش را در محله مهرآباد درون حمام مخفی کرده بودند حتی برای خاک سپردنش هم دچار مشکل شده بودیم و جرأت اینکه ایشان را به خاک بسپاریم نداشتیم چون گفته بودند حق هیچ گونه شعاری به دنبال جنازه ندارید بدهید.
محل شهادت:
تکیه گلزار اصفهان مقابل پاسگاه انتظامی تخت فولاد
خصوصیات شهید:
اخلاق بسیار خوب و شوخ تبعی داشت ، اهل نماز اول وقت و خواندن زیارت عاشورا و مقید به مسائل مذهبی و دینی
با دوستان و فامیل خیلی خوب بودند افراد فامیل و دوستان را خیلی شاد می کردند. با روحانیون خیلی خوب بودند. دارای مدرک دیپلم بودند.

 1 نظر

شهید انقلاب صادق باباشاهی کوهانستانی

20 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر


نام : باباشاهی کوهانستانی / صادق
نام پدر : احمد
تاریخ تولد : ۱۳۲۴
محل تولد : اصفهان
تاریخ شهادت : ۱۳۵۷
محل شهادت : اصفهان
شهرستان : اصفهان
گلزار : تخته فولاد اصفهان

در سال 1327 شمسی دیده به جهان گشود پدر او کشاورز بود و درآمد خوبی نداشت و به سختی می توانست زندگی خود و خانواده اش را تأمین کند صادق سه برادر و دو خواهر دارد و خود اولین فرزند خانواده بود و بع علت نداشتن سرمایه کافی پدر نتوانست او را به مدرسه بگذارد و هیچ کدام از برادر و خواهرانش موفق به درس خواندن نشدند صادق از کودکی به پدر خود در امر کشاورزی کمک می کرد 10 ساله بود که پدر خود را از دست داد و بیشتر بار سنگین زندگی به دوش او افتاد و او می بایست فشار بیشتری را بر خود تحمل کند چون او کوچک بود و نمی توانست کشاورزی کند دایی او را به کفاشی فرستاد او مشغول کار شد و اوائل حقوق کمی می گرفت و این پول آنقدر کم بود که نمی توانستند خود را اداره کنند تا اینکه مادرش به عنوان کارگر در حمام مشغول کار شد.
خانواده صادق خانه نداشتند فقط یک اتاق بود که ارث پدری بود که در آن زندگی می کردند این اتاق آنقدر کوچک بود که برای خوابیدن دچار مشکل می شدند زیرا اتاق یک اتاق 3 متر در 5/3 متر بود زندگی صادق با همه دشواریها گذشت تا اینکه بزرگ شد و به همت دیگر برادرانش 200 متر زمین خریدند و یک خانه گلی به پا داشتند در سال 1345 صادق ازدواج کرد قبل از ازدواج کارفرمای او به او گفته صادق تو هر چه احتیاج داری بنویس و به من بده من برایت تهیه می کنم او به خانه آمد و گفت مادر استاد من چنین گفته ولی وقتی صورت اجناس را تهیه کرده بود و رفته بود که به کارفرمای خود بدهد تا برایش تهیه کند. آن روز کارفرما در مغازه خود نیامده بود ناامید به خانه آمد و گفت امروز که بنا بود به من کمک کند سر کار نیامده پس از ناامیدی از استاد کار خود مبلغی پول برای او قرض کردیم و به زندگی او سامان دادیم.
در مدت زندگی زناشویی صاحب سه فرزند شد که دو پسر و یک دختر می باشند اولی پسر است که در سال 1351 دیده به جهان گشود و نام او احمد است فرزند دوم در سال 1354 بدنیا آمد و نام او مریم است و سومی در سال 1357 پا به عرصه وجود گذاشت و نامش غلامرضا است احمد به مدرسه می رود و در کلاس چهارم ابتدایی تحصیل می کند و مریم اول ابتدایی را می خواند صادق در طول زندگی خود دو بار به مسافرت به قصد زیارت امام هشتم رفت یک بار قبل از ازدواج بار دوم موقعی که ازدواج کرد او همیشه می گفت فرزند ملاک نیست اصل تربیت فرزند است پدر و مادر شدن آسان است پدر بودن و مادربودن مشکل است. در مدت 1-2 سال زندگی مشترک هیچ گونه اختلافی بین او و همسرش نبود.
همسرش می گفت روز شنبه اول محرم 1357 بود که چون موتورش خراب بود چرخ موتور را باز کرد و از خانه بیرون رفت موقعی که برگشت گریه می کرد گفتم چه شده چرا گریه می کنی گفت عکس های شهدا را در مسجد را زده بودند دل انسان را به درد می آورد به او گفتم زنها می توانند بروند ، ببینند گفت بله. به من گفت بچه ها را پیش مادرت بگذار و برو ببین ، مادرش به او گفت شلوغ بود در جواب گفت توی شهر بوی خون می آید ما متوجه نشدیم منظورش چیست بعدا به من گفت برو برای من نان بیاور من در آن موقع غلامرضا فرزند کوچکمان را که 48 روز بیشتر نداشت شیرمی دادم خودش بلند شد و رفت مقداری پنیر با یک نان برداشت و رفت و صورت بچه های برادر خود را بوسید و دستی بر سر مریم دخترش کشید و رفت از خانه بیرون هنوز چند ساعتی نگذشته بود که صدای تیراندازی بلند شد آنروز مردم در خیابان کهندژ مشغول راهپیمایی و تظاهرات علیه رژیم جنایت کار پهلوی بودند که صادق هم جزء آنها بود در همان حالیکه تظاهر کنندگان از محله به طرف خیابان نزدیک می شدند چند نفر رفتند که ببینند آیا نیروهای مزدور رژیم باز هم به آنجا آمده اند یا نه رفتند و تظاهرکنندگان منتظر خبر آنها بودند که آمدند و گفتند خبری نیست و کسی نیامده و مردم به طرف خیابان به راه افتادند وقتی که تمام مردم به این طرف خیابان رسیدند در خیابان چند دقیقه ای شروع به شعار دادن کردند و به طرف محله روبرو حرکت کردند در همین حال بود که نیروهای مزدور رژیم از راه رسیدند و تا چشمشان به مردم تظاهر کننده افتاد شروع به تیراندازی کرد و صادق هم در این گیرودار بود که ناگهان دید یک بچه ای در وسط خیابان است به طرف او دوید که او را نجات دهد که مزدوران او را هدف گلوله های خود قرار داده و او را به شهادت رساندند و چند دقیقه ای در آنجا درگیری بین مردم و نیروهای مزدور رژیم با سنگ و با شعار مرگ بر شاه گذشت و بعد از تیر خوردن صادق از ترس این که رژیم به دنبال جنازه بیاید و بخواهد که او را ببرد چند نفری رفتند و او را آوردند و در همان حال شروع به دویدن کردند و به دنبال وسیله ای بودند که صادق را با آن به بیمارستان ببرند و بالاخره پس از لحظاتی با یک ماشین به طرف بیمارستان به راه افتادند آن هم با ترس و لرز از مزدوران رژیم ، لحظات حساس و درد آوری بود. هر کدام از برادرها به گونه ای درصدد بودند که از ریزش خون از بدن شریف او جلوگیری کنند ولی اثری نمی بخشید.
از طرف دیگر در بیمارستان ها عده ای به خاطر وابستگی به رژیم و عده ای به علت ترس از رژِم از پذیرفتن مجروح خودداری می کنند. تا بالاخره پس از ساعتی سرگردانی جسم او را به بیمارستان آیة الله کاشانی انتقال داده و پس از لحظاتی به دیدار معشوق واقعی خود شتافت.
شهید صادق با شهادت خود چنان موجی در منطقه غرب اصفهان (ماربین) ایجاد نمود که تا 40 روز در تمامی محله های اطراف به یاد او مجالسی برگزار می شد و به برکت این مجالس بود که مردم مستضعف و محروم از جنایات رژیم شاهنشاهی آگاه شده و در براندازی آن رژیم جنایتکار مصمم تر شدند. چرا که اولین شهید انقلاب اسلامی در منطقه بود.

 نظر دهید »

شهید انقلاب اکبر پورمحمدی نجف آبادی

20 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر


نام و نام خانوادگی شهید : اکبر پورمحمدی

نام پدر : محمد

تاریخ تولد : 1334/06/01

تاریخ شهادت : 1357/10/20

عملیات شهادت : انقلاب اسلامی

محل شهادت : نجف آباد،اصفهان


شهید اکبر پورمحمدی نجف آبادی،در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. پدرش محمد، گرمابه دار بود و مادرش طاهره نام داشت. تا خواندن و نوشتن درس خواند. آهنگر و جوشکار بود. سال1357 ازدواج کرد و صاحب يك دختر شد. بيستم دي 1357، در نجف آباد بر اثر اصابت گلوله توسط عوامل رژيم شاهنشاهي شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است

 نظر دهید »

شهید انقلاب علیرضا حاجی باقریان

20 بهمن 1394 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

نام : حاجی باقریان / علیرضا
نام پدر : عباس
تاریخ تولد : ۱۳۴۲
محل تولد : اصفهان
تاریخ شهادت : ۱۳۵۷
محل شهادت : خیابان کمال اسماعیل اصفهان
شهرستان : اصفهان
تحصیلات : دیپلم
گلزار : تکیه حاج آقا میرزا مهدی- اول تخت فولاد

شهید علیرضا حاجی باقریان جوانی مؤمن ، انقلابی ، رشید و بسیار مهربان و مؤدب بود. علیرضا سال های آخر عمرش را از مادر خواسته بود تا اجازه دهد تمام کارهای مادرش را انجام دهد و به خواهرهایش کاری نداشته باشد. سال آخر تحصیل یعنی کلاس هشتم که بود شبانه درس می خواند و روزها به سر کار می رفت. حضور فعالانه در تظاهرات و پخش اعلامیه های امام داشت. از زمانیکه در اصفهان اعلام حکومت نظامی شد از زمان شروع حکومت نظامی همراه دوستانش به خیابان ها رفته و شعار می دادند و مشغول پاره کردن عکس های شاه بودند. در خانه هایی که حرف از شاه و خانواده اش بود نمی گذاشت. شبها ساعت 12 منزل می آمد با دستها و لباس خونی و می گفت این ها خون برادران ماست.
علیرضا از زمان شهادتش مطلع بود بطوریکه چند روز قبل از شهادت به منزل خواهرش رفته و خواهش کرده بود که نزد مادر بیاید. به او گفته بود که روز عاشورا تکلیف من روشن می شود. صبح روز عاشورا هم مادر را بوسیده و به ایشان می گوید امروز سرانجام من معلوم می گردد. از صبح روز عاشورا مشغول پایین آوردن مجسمه میدان قیام علیرضا می گوید برویم دم سی و سه پل و با دوستانش به سمت خیابان کمال اسماعیل می روند و چون دم ساواک مأموران زیادی بوده علیرضا از در ساواک بالا رفته تا مجسمه شاه را پایین بیاورد که توسط یکی از مأموران تیر می خورند و او را به بیمارستان می برند. خانواده او بعد از هشت روز جستجو جسد او را در سردخانه بیمارستان کاشانی می یابند و متوجه می شوند علیرضا ساعت 7 روز عاشورا به شهادت رسیده است.
علیرغم گفته پزشکان که گفته بودند جسد را بی سروصدا و به عنوان تصادفی از بیمارستان خارج کنید ، تابوت محمد را با الله اکبر و شعار تشییع کرده و سپس در تکیه حاج آقا میرزا مهدی اول تخته پولاد به خاک سپردیم.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11

تبادل لینک

جستجو

معرفی اساتید مرکز

معرفی مرکز تخصصی

مرکز تخصصی نرجس خاتون (س) در سال تحصیلی 1376 فعالیت خود را آغاز نمود. این مرکز در حال حاضر دارای 114 طلبه جاری در دوره حضوری و غیر حضوری در رشته تفسیر و تعداد 10نفر از اساتید مبرز و مهذب می باشد. شایان ذکر است این مرکز دارای رتبه اول المپیاد علمی آموزشی کشوری در سال 97-96 و نیز رتبه دوم المپیاد علمی آموزشی،کشوری در سال 96-95 و رتبه اول کشوری چهارمین دوره مسابقات پژوهشی رشد می باشد. شماره تماس: 03145349406

موتور جستجوی امین

موتور جستجوی امین

ابزار نظرسنجی

نظرسنجی

پر بیننده ترین مطالب

  • زودباوری در جنگهای روانی (5.00)
  • تکبر و تطبیق آن با فضای مجازی (5.00)
  • جوانان مؤمن و انقلابی را بسیار دوست دارم و از آنان پشتیبانی میکنم (5.00)
  • سه عامل مهم برای تاخیر در ظهور (5.00)
  • انقلاب اسلامی و جایگاه زنان (5.00)

السلام علیک

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

موضوعات

  • همه
  • آموزش
  • آیينه خدا
  • اخبار مرکز تخصصی
  • اهل بیت علیهم السلام
    • امام حسن علیه السلام
    • امام حسین علیه السلام
    • امام علی علیه السلام
    • امام مهدی عجل الله تعالی فرجه
    • امام کاظم علیه السلام
    • حضرت زهرا سلام الله علیها
  • بانوی کربلا
  • برتر از هزار ماه
  • برترین بانوی جهان
  • به قلم طلبه
  • تقویم تاریخ
  • تولید ملی
  • جمعه های دلتنگی
  • خانه ی کتاب
  • خانواده
  • در محضر استاد
  • رأفت
  • روایت
  • سبک زندگی
    • سبک زندگی عاشورایی
    • سبک زندگی فاطمی
  • شهر خوبان
  • عمومی
  • فضائل حضرت علی علیه السلام
  • كوچه باغ شعر
  • ماه شهادت
  • معرفت
  • من انقلابي ام
  • من یک دختر مسلمانم
  • نمونه سؤال
    • اصول مظفر
  • نوروز
  • هدایت
  • همگام با مشاور
    • ازدواج
    • تربیت فرزند
  • ياران ناب
  • پایان نامه ها
  • پژوهش
    • اخبار
    • پايان نامه

آخرین مطالب

  • از خداوند طلب فرزند صالح و سالم کنید.
  • دشمن تمام توانش را گذاشت تا در عرصه فرهنگی ما را زمین بزند
  • برگزاری مراسم جشن به مناسبت میلاد خجسته پیامبر اکرم(ص)
  • فوت مهسا امینی بهانه هدف گرفتن اصل حجاب، اسلام و انقلاب بود
  • هنگام مرگ همه اعمال قطع می شود به جز، سه عمل
  • همایش طلایه داران عفاف و حجاب
  • دحوالارض روزی خاص در ذی القعده
  • بنیانگذار مذهب شیعه
  • نهی از نزدیک شدن به فحشا و منکرات
  • نهی از بی مهری به فرزندان
  • منظور از واژه ی «اف» چیست؟
  • وجوب احسان به والدین
  • بیان حرمت شرک
  • اهمیت پژوهش در کلام مقام معظم رهبری
  • کارگاه تخصصی " مهارت ها، با تاکید بر کاهش تعارضات زناشویی
  • جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) سال 99
  • پنجمین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • چهارمین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • سومین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • دومین نشست جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی

آمار

  • امروز: 909
  • دیروز: 841
  • 7 روز قبل: 4322
  • 1 ماه قبل: 19677
  • کل بازدیدها: 877654

آرشیو مطالب

  • آبان 1401 (2)
  • مهر 1401 (3)
  • تیر 1400 (2)
  • خرداد 1400 (1)
  • فروردین 1400 (7)
  • بهمن 1399 (6)
  • دی 1399 (8)
  • آذر 1399 (1)
  • آبان 1399 (3)
  • مهر 1399 (4)
  • شهریور 1399 (3)
  • تیر 1399 (9)
  • بیشتر...

خانه ی کتاب

پیوند ها

  • شور شیرین
  • خادم الرضا
  • حضرت عشق
  • کجاست پسرفاطمه(عج)!؟
  • وبلاگ طلایی
  • وبلاگ مذهبی علمدار کربلا
  • ˙•▪●* وبلاگ اهل البیت (ع) *●▪•˙
  • بیت الشهدا
  • علیرضا قهرمان نیا(پژوهشگر رشد فردی و سازمانی)
  • مدرسه علمیه حضرت فاطمه سلام الله علیها تهران
  • نگاه خدا
  • زمینیانی همچون فرشته
  • چادری ها محبوب ترند
  • باران نور
  • پایگاه چهارده معصوم
  • مادران گمنام
  • سیده نفیسه خاتون
  • مدرسه علمیه الزهرا (س) گلدشت
  • الصلوة
  • قاصدک
  • دختر چادریا
  • آوای شاپرک ها
  • مرکز تحقیقاتی اسلام ناب
  • احیای دین و قرآن-شهدا و دفاع مقدس و نسل جوان متعهد
  • ما را مدافعان حرم آفریدند
  • عشق آسمانی
  • فروشگاه گلد داک
  • امانت های آسمانی
  • مدافعین حرم
  • بررسی مشکلات اجتماعی
  • کانون اهل قلم لرستان
  • وبلاگ شخصی سید موسوی
  • عاشقان حسین علیه السلام
  • مصباح الهدی
  • مدرسه علمیه امام جعفر صادق (ع)
  • فاطر
  • تماس