عمربن عبدالعزیز که بود؟
24 رجب سالروز درگذشت عمربن عبدالعزیز(اعدل بنی مروان)
برای شناخت این خلیفه و سیاستی که او در جامعه اسلامی در پیش گرفت- صرف نظر از اینکه آیا در کردار خویش انگیزه سیاسی داشته یا دینی- می توان به یک نکته مهم توجه داشت و آن اینکه عمر بن عبد العزیز کوشید تا وضع متعادلی در جامعه ایجاد کرده و حکومت خویش را نه بر پایه فشار و استبداد، بلکه بر اساس این تعادل قرار دهد. سمت اصلی این تعادل توجه داشتن به ارزشهای مقبول در جامعه اسلامی است. رعایت احکام و سنن دینی، حفظ حرمت شخصیتهای محبوب- لااقل برای برخی از گروهها- واداشتن عمال به دست کشیدن از ظلم و اجحاف به مردم و ارائه یک تصویر مذهبی از خلافت خود. به احتمال عمر بن عبد العزیز بر این باور بود که وضع موجود به رعت سبب نابودی امویان خواهد شد و تنها یک اصلاح اساسی است که می تواند اوضاع را به نفع امویان تثبیت کند. به هر روی بهتر است مروری بر برخوردهای او با گروهها داشته باشیم. در اینجا می کوشیم تا این برخورد را در ابعاد مختلفش نشان دهیم.
مواجه با شیعیان، مقدم داشتن عنوان فوق بر عناوین دیگر بدین معنا نیست که عمر بن عبد العزیز تمایل بیشتری به رفتار مناسب با شیعیان داشت. در عین حال گفتنی است که برخی از منابع متمایل به شیعه کوشیده اند تا این تمایل او را احتمالا تا سرحد اعتقاد اصیل او به امام علی (ع) نشان دهند. شاید هم در ذکر این برخوردها قصد آن داشته اند تا نشان دهند خلفای دیگر به حقوقی که عمر بن عبد العزیز برای اهل بیت می شناخته، بی توجهی کرده اند. از جمله اقدامات عمر دوم، حذف سنت زشتی بود که خلفای اموی، از معاویه (1) به بعد، آن را ترویج می کردند و آن دشنام دادن به امام علی (ع) بود که در خطبه ها به صورت رسمی و عمومی صورت می گرفت. گفته شده او نیز در اوان زندگی خویش چنین عملی را انجام می داد. اما پس از چندی متوجه خطای خویش شد و پس از آن همیشه از امام علی (ع) به نیکی یاد می کرد. (2) او با به دست گرفتن خلافت نه تنها خود این سنت را ترک کرد، بلکه به همه عمال خویش نوشت که چنین کاری را ترک نمایند. (3) در هر حال طبق مصادر تاریخی در اینکه عمر بن عبد العزیز چنین کاری را صورت داده تردیدی وجود ندارد. (4) در این باره شاعر شیعی، کثیر عزه، اشعاری در مدح عمر بن عبد العزیز و در حضور او خواند و از جمله گفت:
ولیت فلم تشتم علیا و لم تخف
بریا و لم تتبع مقالة مجرم
تکلمت بالحق المبین و انما
تبین آیات الهدی بالتکلم (5)
کار حکومت را به دست گرفتی و علی را دشنام ندادی، از هیچ چیز نهراسیده و گفتار هیچ مجرمی را در پی نگرفتی. تو آشکارا، به حق سخن گفتی و آیات خدا با این سخن گفتن روشن گردید.
آنچه در برخی از نقلها آمده، نشان می دهد که او بتدریج شناختش در حق امام علی (ع) فزونی یافته است، بخصوص اینکه او در خزائن شام نامه های امام علی (ع) را نیز یافته و آنها را برای مردم ظاهر کرده است. (6) از او نقل شده که می گفت: «ازهد الناس فی الدنیا علی » . (7) در اینکه آیا واقعا جرات ابراز این برخورد را، در حالی که در میان امویان بوده و با کمک آنها بر سر کار آمده، داشته است یا نه، نمی توان قضاوت صریح کرد. هر چند اگر همه نقلها در این باب کنار هم گذاشته شود، احتمال صحت در آن وجود خواهد داشت. این برخوردها در حالی است که ولید بن عبد الملک بر روی منبر در برابر حدیث منزلت از رسول خدا (ص) ، نقل می کرد که به علی (ع) فرمود: منزلت تو نسبت به من، همانند قارون نسبت به موسی است! (8) روایتی دیگر از احترام وی به امام باقر (ع) حکایت می کند. (9)
مورد دیگر مساله باز گرداندن فدک به فاطمیان بود. فدک از جمله غنائمی بود که بدون جنگ به دست آمد و به صورت خالصه رسول الله (ص) شد و حضرت آن را به فاطمه- علیها السلام- دادند. اما بعدها به دلایل واهی از او گرفته شد. بازگرداندن فدک به علویان نشانه ای بر بطلان رای خلفای اول و دوم بود. این در حالی است که عمر بن عبد العزیز خود را پایبند فقهی می کرد که بخش عمده آن سیره خلیفه دوم بود. چنین حرکتی از سوی او توسط بعضی از محققین این گونه تعبیر شده که او چنانکه گفته شده، تابع خلیفه دوم نبوده، بلکه از خود نیز آرایی داشته است. (10) ابن اثیر کوشیده با بی توجهی و حتی ایجاد گمراهی در اینکه فدک در عصر خلفای راشدین در دست چه کسی بوده، انحراف را از زمان معاویه مطرح کند که او فدک را به مروان بن حکم بخشید!در حالی که طبق نقلهای صریح دیگری این عمل از سوی عثمان سر زد. چنان که در آوردن آن از دست اهل بیت از همان ابتدای خلافت خلیفه اول بود. در عین حال ابن اثیر می نویسد: زمانی که عمر بن عبد العزیز بر سر کار آمد، آن را به دست اولاد فاطمه (ع) داد که بعدها باز از آنها گرفته شد، گرچه مامون به آنها بازپس داد. (11)
عنایت او به فرزندان فاطمه (ع) از اخبار دیگری نیز به دست می آید. زمانی به والی خویش در مدینه نوشت تا ده هزار دینار را در بین اولاد علی بن ابی طالب (ع) تقسیم کند. والی در پاسخ نوشت که او در میان قبایل مختلفی فرزند دارد. خلیفه به او نوشت تا پول را در میان اولاد علی (ع) از فاطمه تقسیم کند. (12)
منبع:پایگاه اطلاع رسانی حوزه
1. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 56
2. سیر اعلام النبلاء، ج 5، ص 117
3. الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 42، در پاورقی کتاب تاریخ الدولة العربیة، از ولهاوزن آمده که یکی از محققان در این مساله تردید کرده، گرچه وجهی برای این تردید ذکر نکرده است. نک: ص 299
4. نک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 56، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 305، مروج الذهب، ، ج 3، ص 184
5. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 4، ص 147، الاغانی، ج 9، صص 258، 259، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 305، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 42، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 59
6. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 6، ص 72
7. الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 401
8. مختصر تاریخ دمشق، ج 6، ص 278
9. مختصر تاریخ دمشق، ج 13، صص 78- 77
10. تاریخ الدولة العربیه، ص 287 (و معنی هذا انه لم یکن یتبعهما اتباعا تاما)
11. الکامل فی التاریخ، ج 2، صص 225- 224 و نک: ج 3، ص 63
12. مروج الذهب، ج 3، ص 184