قاعده صلح
قاعده صلح
قاعده صلح یکی از قواعد مشهور در فقه می باشد که دو تعریف ازآن ارائه شده است که عبارتنداز:
تعریف اعم.: «الصلح جایز بین المسلمین»
تعریف اخص: «الصلح عقد شرع لقطع التجاذب» لکن شرط تحقق صلح، خصومت وتنازع در قبل و حتی احتمال تنازع در آینده نمی باشد. وهم چنین صلح منحصرًا با عقد ایجاد نمی شود. تعریف اخص شامل صلحی می گردد که نزاع و مخاصمه در آن مطرح است و با تعریف اعم منافاتی ندارند زیرا قید تنازع حکمت تشریع صلح را بیان می کند ودر صدد بیان علت نمی باشد و اصل شرعی لازم نیست در همه افراد ثابت باشد. همین طور که در قواعد حکمتیه شیوع آن در همه افراد مساوی نیست.
مثلاً حکمت نماز قصر در سفر وجود مشقت می باشد ولی وجود مشقت در بسیاری از افراد ثابت نیست. علاوه بر این موجب اثبات صلح و شرعی بودن آن دو دلیل فوق است که دلیل اول صلح بر رفع تنازع دلالت دارد بدون اینکه منحصر در آن باشد و دلیل دوم اطلاق برجواز صلح دارد. در این هنگام جایز است اصل شرعی و مرجع اصلی تعریف اخص باشد که با دلیل «روایت» به غیر تجاوز میکند.
می توان گفت مرجع در اثبات حکم شرعی، دلیلی است که برآن دلالت می کند نه حکمتی که به خاطرآن حکم تشریع شده است که در این صورت صلح اعم از مورد نزاع خواهد بود.
نقد وبررسی: تعریف اول در واقع حکم استحباب صلح می باشد و فرقی نمی کند صلح به چه صورتی اتفاق بیافتد با نزاع سابق یا بدون آن، دارای عنوان باشد یا نباشد. در حالیکه تعریف دوم بیانگر حکمت تشریع ایجاد صلح می باشد که همان سابقه نزاع است. در متن انشاءالله به این دو مقوله خواهیم پرداخت.
برگرفته از پایان نامه خانم اعظم خطیری(طلبه مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها و استاد مدارس علمیه)