• خانه 
  • ورود 
  • تماس  

​تطميع مردم به پول، مقام، جايزه

10 آذر 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

سومين عاملي كه باعث شد تا مردم براي رفتن به كربلا و مقابله و رويارويي با امام حسين انگيزه پيدا كنند، پول‏ها و وعده پست‏ها و مقام هايي بود كه از سوي عبيدالله به مردم ـ به ويژه اعيان و شخصيت‏هاي كوفه ـ داده شد. آن پول‏ها، آن قدر مردم را شتاب زده كرد كه براي دريافت آن بر يك ديگر پيشي م ي‏گرفتند!! هم چنين براي دريافت آن پست ‏ها به گونه‏ اي مست و «لايعقل» گرديده بودند كه آزادي فكر و انديشه از عواقب امر را از آن‏ها گرفته بود. بدين جهت اين وعده ‏ها بسيار كارساز بود؛ اگرچه براي بسياري از آن‏ها جز ضرر و زيان، سود ديگري نداشت.
از جمله افرادي كه سخت شيفته قدرت و مقام شد عمر بن سعد بود. وي به خاطر از دست ندادن حكومت «ري» آماده چنين كاري شد.
مجلسي مي‏نويسد: عبيدالله بن زياد ـ كه از نامه امام حسين به شدت خشمگين شده بود ـ نگاهي به عمر انداخته و به او دستور داد تا به جنگ امام حسين(علیه السلام) بيرون رود و اين در حالي بود كه ولايت «ري» را به او واگذار كرده بود، ولي عمر بن سعد عذر آورد. ابن زياد گفت: پس فرمان حكومت «ري» را به ما برگردان.
عمر سعد، درخواست مهلت كرده روز ديگر از ترس اين كه مبادا ولايت ري از دستش گرفته شود، رفتن به كربلا را پذيرفت.

هم چنين شمر بن ذي الجوشن و آن ده نفري كه بدن امام حسين را زير سم اسب گرفتند در انتظار جايزه از عبيدالله بن زياد و يزيد بن معاويه بودند.

 نظر دهید »

​دست‏گيري هواداران امام حسين(علیه السلام)

10 آذر 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

 با فروكش كردن قيام مردم كوفه، عبيدالله دستور داد تا سران شورش و تمام هواداران امام حسين(علیه السلام) را تحت تعقيب قرار دهند. از آن عده افرادي كه تا ديروز به خاطر مصالح خود در كنارانقلابيون بوده و امروز در كنار عبيدالله قرار گرفته بودند كمال استفاده را برده و با كمك مزدوران عبيدالله خانه به خانه براي دستگيري انقلابيون بشتابند.
عبيدالله با چنين اقدامي بر بيشتر انقلابيون و هواداران دست يافته و راهي سياه چال‏ها نمود.
قرشي مي‏نويسد: عبيدالله به بازداشت‏هاي وسيعي دست زد كه براساس نقل مورخين، وي دوازده هزار نفر را دستگير كرد، از جمله سليمان بن صرد خزاعي، مختار بن يوسف ثقفي و چهارصد نفر از چهره‏هاي سرشناس كوفه.

اگر اين آمار درست باشد بايد گفت كه عبيدالله تقريبا بر دو سوم بيعت كنندگان با مسلم ـ كه از هواداران امام حسين(علیه السلام) بودند ـ دسته يافته و آنها را راهي زندان‏ها و شكنجه ‏گاه ‏ها كرد كه اگر آن‏ها به زندان نمي‏ افتادند، چه بسا كوفه در موقع حضور امام حسين(علیه السلام) شكل ديگري به خود مي‏گرفت و يا لااقل براي امام ياران بيشتري از كوفه بسيج مي‏شدند.

 نظر دهید »

​ايجاد رعب و وحشت

10 آذر 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

 عبيدالله با كشتن افراد بي‏گناه و كشيدن آن‏ها در كوچه و بازار و هم چنين با دار زدن افراد و آويزان كردن آنها در اماكن عمومي و يا انداختن افراد از بالاي قصر دارالاماره، سخت مردم را به وحشت انداخت؛ مثلاً با كشتن مسلم بن عقيل (نماينده امام حسين علیه السلام) و هاني بن عروه و كشاندن اين دو چهره بزرگ و انقلابي در كوچه و بازار كوفه و هم چنين انداختن نماينده ديگر امام حسين(علیه السلام) به نام قيس بن مسهر صيداوي، اين جوّ خفقان‏آميز را در كوفه به وجود آورد.

مسعودي مي‏نويسد: هاني بن عروه را ـ كه چهار هزار نفر شمشير زن تحت امر او بودند ـ از زندان بيرون آورده و دست بسته براي گردن زدن به طرف بازار مي‏بردند. او آن چنان فرياد مي‏زد و بزرگان قبايل را به نام ياد مي‏كرد و وامذحجاه مي‏گفت و آنها را به ياري مي‏طلبيد، امّا هيچ يك به حمايت او برنخاستند و به نداي او لبيك نگفتند… از اين رو، ترس و وحشت مردم به جايي رسيده بود كه كسي حاضر به دفاع از او نشد و به دستور عبيدالله در انظار عمومي درسن 89 سالگي گردنش را زدند و وي را به شهادت رساندند.

عبيدالله در راستاي اجرا كردن اهداف شوم و نامقدس بني ‏اميه، آنقدر به اين كشتارهاي وحشيانه مردم ادامه داد كه تقديرنامه ‏اي از يزيد بن معاويه دريافت كرد. اين بار يزيد ضمن تقدير از عبيدالله براي او نوشت: شنيده ‏ام كه حسين(علیه السلام) متوجه عراق گرديده است، بايد راه‏ها را سخت به كنترل درآوري و در ظفر يافتن به او تلاش سختي بنمايي و مردم را به بهانه ‏هاي گوناگون به قتل برساني.

او نيز با ايجاد اين رعب و وحشت در بين مردم توانست به موقع از اين حربه استفاده نمايد و مردم را ـ پس از ورود امام حسين(علیه السلام) به كربلا ـ جهت جنگ با امام حسين (علیه السلام) بسيج كند.

نتيجه اين كار اين شد كه افراد ضعيف‏ النفس و بي ‏اراده و يا مزدوراني كه از ديگران پيروي مي‏كردند و از خود هيچ اراده‏ اي نداشتند، راهي جز رفتن به كربلا و جنگيدن با امام حسين نداشته باشند، زيرا نه مي ‏توانستند در كوفه بمانند و نه مي‏ توانستند اراده‏ اي از خود نشان داده پا به فرار بگذارند.

 نظر دهید »

برخی صفات کوفیان

09 آذر 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

1) تناقض آشكار در سيره و گفت

2)پيمان شكني

3) زودباوري در جنگ‏هاي رواني 

4)نداشتن آزادي عمل و استقلال فكري

(5) سنگدلی وقساوت قلب

(6) حُب دنیا و طمع

(7) نادانی و جهل

8) ايجاد رعب و وحشت

9) دست‏گيري هواداران امام حسين(علیه السلام)

10. تطميع مردم به پول، مقام، جايزه 

[11]عوامل رشد روحية كوفي‌گري و عبرت از كوفيان

 نظر دهید »

توسل به حضرت زینب (سلام الله عليها )

27 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

سید جلیل و فاضل نبیل ، جناب آقای سید حسن برقعی واعظ ، ساکن قم ، چنین مرقوم داشته اند :

آقای قاسم عبدالحسینی ، پلیس موزه آستانه مقدسه حضرت معصومه (س ) و در حال حاضر ، یعنی سنه 1348 ، به خدمت مشغول است و منزل شخصی او در خیابان تهران ، کوچه آقابقال برای این جانب حکایت کرد که در زمانی که متفقین محمولات خود را از راه جنوب به شوروی می بردند و در ایران بودند من در راه آهن خدمت می کردم . در اثر تصادف با کامیون سنگ کشی یک پای من زیر چرخ کامیون رفت و مرا به بیمارستان فاطمی شهرستان قم بردند و زیر نظر دکتر مدرسی که اکنون زنده است و دکتر سیفی معالجه می نمودم ، پایم ورم کرده بود به اندازه یک متکا بزرگ شده بود و مدت بنجاه شبانه روز از شدت درد حتی یک لحظه خواب به چشمم نرفت و دایما از شدت درد ناله و فریاد می‌کردم . امکان دانشت کسی دست به پایم بگذارد؛ زیرا آن چنان درد می گرفت که بی اختیار می شدم و تمام اطاق و سالن را صدای فریادم فرا می گرفت و در خلال این مدت به حضرت زهرا و حضرت زینب و حضرت معصومه (س ) متوسل بودم و مادرم بسیاری از اوقات در حرم حضرت معصومه می رفت و توسل پیدا می کرد و یک بچه که در حدود سیزده الی چهارده سال داشت و پدرش کارگری بود در تهران در اثر اصابت گلوله ای مثل من روی تختخواب پهلوی من در طرف راست بستری بود و فاصله او با من در حدود یک متر بود و در اثر جراحات و فرو رفتن گلوله ، زخم تبدیل به خوره و جذام شده بود و دکترها از او ماءیوس بودند و چند روز در حال احتضار بود و گاهی صدای خیلی ضعیفی از او شنیده می شد و هر وقت پرستارها می آمدند می پرسیدند تمام نکرده است ؟ و هر لحظه انتظار مرگ او را داشتند .

شب پنجاهم بود . مقداری مواد سمی برای خود کشی تهیه کردم و زیر متکای خود گذاشتم و تصمیم گرفتم که اگر امشب بهبود نیافتم خود کشی کنم ؛

چون طاقتم تمام شده بود .

مادرم برای دیدن من آمد ، به او گفتم : اگر امشب شفای مرا از حضرت معصومه گرفتی فبها ، و الا صبح جنازه مرا روی تختخواب خواهی دید و این جمله را جدی گفتم ، تصمیم قطعی بود . مادر مغروب به طرف حرم مطهر رفت همان شب مختصری چشمانم را خواب گرفت ، در عالم رؤ یا دیدم سه زن مجلله از درب باغ (نه درب سالن ) وارد اطاق من که همابچه هم پهلوی من روی تخت خوابیده بود آمدند یکی از زنها پیدا بود شخصیت او بیشتر است و فهمیدم که اولی حضرت زهرا و دومی حضرت زینب و سومی حضرت معصومه سلامالله علیهم اجمعین - هستند حضرت زهرا جلو ، حضرت زینب پشت سر و حضرت معصومه ردیف سوم می آمدند مستقیم به طرف تخت همان بچه آمدند و هر سه پهلوی هم جلو تخت ایستادند حضرت زهرا (س ) به آن بچه فرمودند : بلند شو . بچه گفت : نمی توانم فرمودند : بلند شو . گفت : نمی توانم فرمودند : تو خوب شدی . در عالم خواب دیدم بچه بلند شد و نشست من انتظار داشتم به من هم توجهی بفرمایند ، ولی بر خلاف انتظار حتی به سوی تحت من توجهی نفرمودند ، در این اثناء از خواب پریدم و با خود فکر کردم معلوم می شود آن بانوان مجلله به من عنایتی نداشتند .

دست کردم زیر متکا و سمی که تهیه کرده بود بر دارم و بخورم ، با خود فکر کردم ممکن است چون در اتاق ما قدم نهاده اند از برکت قدوم آنها من هم شفا یافته ام ، دستم را روی پایم نهادم دیدم درد نمی کند ، آهسته پایم را حرکت دادم دیدم حرکث می کند ، فهمیدم من هم مورد توجه قرار گرفته ام ، صپح شد پرستارها آمدند و گفتند : بچه در چه حال است به این خیال که مرده است ، گفتم : بچه خوب شد ، گفتند چه می گویی ؟ ! گفتم حتما خوب شده ، بچه خواب بود ، گفتم بیدارش نکنید تا اینکه بیدار شد ، دکترها آمدند هیچ اثری از زخم در پایش نبود گویا ابدا زخمی نداشته اما هنوز از جریان کار من خبر ندارند .

پرستار آمد باند و پنبه را طبق معمول از روی پای من بردارد و تجدید پانسمان کند چون ورم پایم تمام شده بود ، فاصله ای بین پنبه ها و پایم بود ، گویا اصلا زخمی و جراحتی نداشته .

مادرم از حرم آمد ، چشمانش از زیادی گریه ورم کرده بود ، پرسید : حالت چطور است ؟ نخواستم به او بگویم شفا یافتم ؛ زیرا از فرح زیاد ممکن بود سکته کند ، گفتم : بهتر هستم رو عصایی بیاور برویم منزل . با عصا (البته مصنوعی بود) به طرف منزل رفتم و بعدا جریان را نقل کردم .

و اما در بیمارستان ، پس از شفا یافتن من و بچه ، غوغایی از جمعیت و پرستارها و دکترها بود ، زبان از شرح آن عاجز است ، صدای گریه و صلوات ، تمام فضای اطاق و سالن را پر کرده بود .

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص171

 10 نظر

نفرین حضرت زینب (سلام الله عليها)

27 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

زینب (س ) گفت : کنار خیمه ایستاده بودم ، ناگاه مردی کبود چشم به سوی خیمه آمد (و آن خولی بود) و آنچه در خیمه یافت ، ربود . امام سجاد (ع ) روی فرش پوستی خوابیده بود ، آن نامرد آن پوست را آن چنان کشید که امام سجاد (ع ) روی خاک زمین افتاد ، سپس او به من متوجه شد و مقنعه ام را کشید و گوشواره ام را از گوشم بیرون آورد که گوشم پاره شد ، و در عین حال گریه می کرد . گفتم : غارت می کنی در عین حال گریه می کنی ؟ گفت : برای مصایبی که بر شمااهل بیت پیامبر (ص ) وارد شده گریه می کنم . گفتم : خداوند دستها و پاهایت را قطع کند و در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند .

هنگامی کهمختار روی کار آمد و به دستور او خولی رادستگیر کرده و نزدش آوردند ، مختار به او گفت : تو در کربلا چه کردی ؟ چواب داد : به خیمه علی بن الحسین امام سجاد (ع ) رفتم ، روسری و گوشواره زینب (س ) را کشیدم و ربودم . مختار گریه کرد و گفت : در این هنگام زینب (س ) چه گفت : خولی جواب داد : گفت خدا دستها و پاهایت را قطع کند و تو را در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند ، مختار گفت : سوگند به خدا ، خواسته او را بر می آوردم ، آن گاه دستور داد دستها و پاهای خولی را بریدند و او را آتش زدند .

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص168

 1 نظر

مسلمان شدن طبیب یهودی

27 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر

یزید پس از شهادت امام حسین (ع ) پیش از آنکه به عذاب آخرت مبتلا شود ، در دنیا به درد بی درمانی معذب کردید . یکی از اطبای یهودی را برای معالجه طلب کرد . طبیب نگاهی به یزید کرد و از روی تعجب انگشت حیرت به دندان گزید . سپس با تدبیر ویژه ای چند عقرب از گلوی او بیرون کشید و گفت : ما در کتب آسمانی دیده ایم و از علما شنیده ایم که هیچ کس به این بیماری مبتلا نمی شود مگر آنکه قاتل پسر پیغمبر باشد ، بگو چه گناهی را کرده ای که به این بیماری گرفتار شده ای ؟ !

یزید از خجالت سر را به زیر افکند و پس از لحظاتی گفت : من حسین بن علی را کشته ام یهودی انگشت سبابه خود را بلند کرد و گفت : ((اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله )) .

طبیب مسلمان شد و از جای برخاست و به منزل خود رفت برادر خود را به دین اسلام دعوت کرد ، قبول نکرد ، ولی همسر او و خویشانش پذیرفتند . همسر برادرش نیز اسلام را قبول کرد و اسلامش را از شوهر مخفی داشت .

در همسایگی آنها ، یکی از شیعیان خالص بود که اکثر روزها مجلس تعزیه داری حضرت سیدالشهداء (ع ) بر پا می کرد ، آن زن تازه مسلمان در آن مجلس شرکت می نمود و بر مصایب اهل بیت عصمت و طهارت می گریست . بعضی از یهودیان جریان زن را به شوهرش اطلاع دادند ، یهودی گقت : امروز او را امتحان می کنم ، لذا به خانه رفت و به همسرش گفت : امشب هفتاد نفر یهودی مهمان ماخواهند بود ، شرایط میزبانی را آماده و انواع خوردنی ها را جهت پذیرایی مهیا کن !

بانوی تازه مسلمان خواست مشغول غذا پختن شود ، صدای ذکر مصیبت حضرت سیدالشهداء (ع ) را شنید ، فورا به مجلس عزا رفت و در عزای آن حضرت گریه زیادی کرد . وقتی به خود آمد ، سخن شوهر به یادش آمد ، ولی وقت تنگ شده بود . متوسل به فاطمه (س ) شد و به سوی خانه آمد ، وقتی به خانه رسید دید بانوانی سیاه پوش جمع شده و هر یک با چشم گریان مشغول خدمت می باشند و لحظه ای استراحت ندارند !

در میان بانوان خانم بلند بالایی را دید در مطبخ مشغول پختن غذاست و بانوی مجلله ای را دید که پیراهن خون آلودی در کنارش گذاشته است ! زن تازه مسلمان عرض کرد : ای بانوی گرامی ! شما کیستید که با قدوم خود این کاشانه را مزین فرموده و لوازم مهیمانی را مهیا کرده اید ؟

آن بانوی مجلله فرمود : چون تو عزاداری فرزند غریب و شهیدم را بر کار خانه ات مقدم داشتی ، بر فاطمه لازم شد که تو را یاری کند ، تا با نکوهش شوهر خود رو به رو نگردی و پس از این بیشتر به عزا خانه فرزندم بروی .

بانوی تازه مسلمان عرض کرد : ای بانو ! خانمی را در مطبخ می بینم که مشغول غذا بختن و بیش از همه بی قرار است ، او کیست ؟

فرمود : نزد او برو و از خودش بپرس . بانوی تازه مسلمان رفت و پای او را بوسه داد و نامش را از او سؤ ال کرد ؟

فرمود : من زینب خواهر امام حسینم .

در همین زمان زنان یهودی با هفتاد مهمان وارد شدند . وقتی که یهودیها خانه را در کمال آراستگی و نورافشانی دیدند و بی خوش غذاها به مشام شان رسید و در جریان واقعه قرار گرفتند همه مسلمان شدند .

منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص165

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 17

تبادل لینک

جستجو

معرفی اساتید مرکز

معرفی مرکز تخصصی

مرکز تخصصی نرجس خاتون (س) در سال تحصیلی 1376 فعالیت خود را آغاز نمود. این مرکز در حال حاضر دارای 114 طلبه جاری در دوره حضوری و غیر حضوری در رشته تفسیر و تعداد 10نفر از اساتید مبرز و مهذب می باشد. شایان ذکر است این مرکز دارای رتبه اول المپیاد علمی آموزشی کشوری در سال 97-96 و نیز رتبه دوم المپیاد علمی آموزشی،کشوری در سال 96-95 و رتبه اول کشوری چهارمین دوره مسابقات پژوهشی رشد می باشد. شماره تماس: 03145349406

موتور جستجوی امین

موتور جستجوی امین

ابزار نظرسنجی

نظرسنجی

پر بیننده ترین مطالب

  • تكيه گاه (5.00)
  • هدایت (5.00)
  • غایب امروز (5.00)
  • مردی و غیرت (5.00)
  • ​ولادت حضرت علی اکبر علیه السلام (5.00)

السلام علیک

السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

موضوعات

  • همه
  • آموزش
  • آیينه خدا
  • اخبار مرکز تخصصی
  • اهل بیت علیهم السلام
    • امام حسن علیه السلام
    • امام حسین علیه السلام
    • امام علی علیه السلام
    • امام مهدی عجل الله تعالی فرجه
    • امام کاظم علیه السلام
    • حضرت زهرا سلام الله علیها
  • بانوی کربلا
  • برتر از هزار ماه
  • برترین بانوی جهان
  • به قلم طلبه
  • تقویم تاریخ
  • تولید ملی
  • جمعه های دلتنگی
  • خانه ی کتاب
  • خانواده
  • در محضر استاد
  • رأفت
  • روایت
  • سبک زندگی
    • سبک زندگی عاشورایی
    • سبک زندگی فاطمی
  • شهر خوبان
  • عمومی
  • فضائل حضرت علی علیه السلام
  • كوچه باغ شعر
  • ماه شهادت
  • معرفت
  • من انقلابي ام
  • من یک دختر مسلمانم
  • نمونه سؤال
    • اصول مظفر
  • نوروز
  • هدایت
  • همگام با مشاور
    • ازدواج
    • تربیت فرزند
  • ياران ناب
  • پایان نامه ها
  • پژوهش
    • اخبار
    • پايان نامه

آخرین مطالب

  • از خداوند طلب فرزند صالح و سالم کنید.
  • دشمن تمام توانش را گذاشت تا در عرصه فرهنگی ما را زمین بزند
  • برگزاری مراسم جشن به مناسبت میلاد خجسته پیامبر اکرم(ص)
  • فوت مهسا امینی بهانه هدف گرفتن اصل حجاب، اسلام و انقلاب بود
  • هنگام مرگ همه اعمال قطع می شود به جز، سه عمل
  • همایش طلایه داران عفاف و حجاب
  • دحوالارض روزی خاص در ذی القعده
  • بنیانگذار مذهب شیعه
  • نهی از نزدیک شدن به فحشا و منکرات
  • نهی از بی مهری به فرزندان
  • منظور از واژه ی «اف» چیست؟
  • وجوب احسان به والدین
  • بیان حرمت شرک
  • اهمیت پژوهش در کلام مقام معظم رهبری
  • کارگاه تخصصی " مهارت ها، با تاکید بر کاهش تعارضات زناشویی
  • جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) سال 99
  • پنجمین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • چهارمین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • سومین نشست "جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی"
  • دومین نشست جریان شناسی منافقین در سیره ی فاطمی

آمار

  • امروز: 820
  • دیروز: 841
  • 7 روز قبل: 4322
  • 1 ماه قبل: 19677
  • کل بازدیدها: 877654

آرشیو مطالب

  • آبان 1401 (2)
  • مهر 1401 (3)
  • تیر 1400 (2)
  • خرداد 1400 (1)
  • فروردین 1400 (7)
  • بهمن 1399 (6)
  • دی 1399 (8)
  • آذر 1399 (1)
  • آبان 1399 (3)
  • مهر 1399 (4)
  • شهریور 1399 (3)
  • تیر 1399 (9)
  • بیشتر...

خانه ی کتاب

پیوند ها

  • شور شیرین
  • خادم الرضا
  • حضرت عشق
  • کجاست پسرفاطمه(عج)!؟
  • وبلاگ طلایی
  • وبلاگ مذهبی علمدار کربلا
  • ˙•▪●* وبلاگ اهل البیت (ع) *●▪•˙
  • بیت الشهدا
  • علیرضا قهرمان نیا(پژوهشگر رشد فردی و سازمانی)
  • مدرسه علمیه حضرت فاطمه سلام الله علیها تهران
  • نگاه خدا
  • زمینیانی همچون فرشته
  • چادری ها محبوب ترند
  • باران نور
  • پایگاه چهارده معصوم
  • مادران گمنام
  • سیده نفیسه خاتون
  • مدرسه علمیه الزهرا (س) گلدشت
  • الصلوة
  • قاصدک
  • دختر چادریا
  • آوای شاپرک ها
  • مرکز تحقیقاتی اسلام ناب
  • احیای دین و قرآن-شهدا و دفاع مقدس و نسل جوان متعهد
  • ما را مدافعان حرم آفریدند
  • عشق آسمانی
  • فروشگاه گلد داک
  • امانت های آسمانی
  • مدافعین حرم
  • بررسی مشکلات اجتماعی
  • کانون اهل قلم لرستان
  • وبلاگ شخصی سید موسوی
  • عاشقان حسین علیه السلام
  • مصباح الهدی
  • مدرسه علمیه امام جعفر صادق (ع)
  • فاطر
  • تماس