نیِ جان
باز این چه شورش است که در خلق آدم است
موسم حزن و اندوه فرا رسیده ناله ها در سینه ها سنگینی می کند، بغض ها راه گلو را بسته است و آسمان چشم، بارانی و در انتظار باریدنند.
همه جامه ی عزا بر تن کرده اند و همه جا سیاهپوش شده و با پرچم های سبز و سرخ تزیین شده است که مبادا گمان کنی این سیاهپوشی و این حزن و اندوه نشان مردن است و دفن کردن،نه، نشان جوش و خروشی دیگر است و خبر از پیوندی دوباره و برائتی دیگر می دهد.
و گویی رستخیز دیگری است همه به پا خواسته اند، به پا خواسته اند تا اندوهی عظیم را به سوگ بنشینند و ابرهای های سنگین دلشان را به باران اشک تبدیل کنند.
نوای ناله از کوی و برزن بلند می شود و حلقه های اشک رونق می گیرد یُبشرُ بین یدیه رحمةً که هر قطره این باران رحمتی است و هر نم آن قیمتی دارد. پس باید نی جان به صدا در آید و با سوز دل و آب دیدگان واقعه ای دوسویه و جانگداز ترسیم شده و به تصویر کشیده شود که یک سوی آن ظلم است و تیرگی و سوی دیگر آن عشق است و آزادگی، ظلمت و تیرگی به طول تاریخ قد علم کرده تا بلندای ملکوتی عشق و آزادگی را خم کند، جهل و ضلالت تیره تراز همیشه جلوه گری می کند و تیغ بر کف گرفته تا یاران حق و عدالت را از میان بر دارد. آزادگی را گردن می زند، دستان وفا را قطع می کند و فرقش را می شکافد ، عطوفت را تیر سه شعبه می زند و عشق و دلداگی را تازیانه اسارت می زند.
تا جدال نوع بشر را نمایان تر از همیشه به نمایش درآورد فالهما فجورها و تقویها می خواهد با تمام انوار حق را خاموش کند ولی مگر می تواند.
يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
اما گویا دست تقدیر باید این گونه رقم بخورد که مدت زمانی، یولج النهار فی الیل شود و ظلمت جلوه گری می کند تا با تمام وجود تلخی اش را بچشی و از تیرگی اش به تنگ آیی و ندای لعلکم تعقلون را بشنوی و با سوز جان فریاد العطش سر دهی و یولج اللیل فی النهار را طلب کنی شاید به وادی من عرف نفسه برسی و دریابی که جان توست سرزمین کرب و بلا و هر روز ، نه که هر آن تو عاشوراست و بدانی که مقصود نور است باید مرکبت هم عشق باشد ، مرکب عشق راکبی در خور می خواهد پس باید از هرچه تیرگی است برائت جست و با عشق پیوندی محکم بست و بر مسافران نور سلامی دوباره فرستاد و سر بر سجده گذاشت و خدا را سپاس گفت : اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ؛
«داشته هایم را با زبان قلم بر بستر کاغذ مشق کردم تا عذری باشد بر تقصیر، نه سپاسی در خور داشته های شما»
فریده فلاحی(معاون آموزش مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها)