احسان به والدین
نساء آیه36
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً
کلمه «احسانا» مفعول مطلق براى فعلى تقدیرى باشد، و تقدیر آیه، “احسنوا بالوالدین احسانا” باشد، و کلمه «احسانا» هم با حرف (با) متعدى مىشود، و هم با حرف (الى)، هم گفته مىشود: “احسنت به"، و هم گفته مىشود “احسنت الیه” به او احسان کردم.
منبع : ترجمه المیزان ج : 4، ص : 561 و 56
همسایه
رمز موفقیت
نیکی به والدین، رمز موفقیت آیت الله العظمی مرعشی نجفی
آیتالله مرعشی نجفی(ره):
زمانی كه در نجف بودیم، یك روز مادرم گفتند: «پدرت را صدا بزن تا تشریف بیاورد برای نهار.» حقیر رفتم طبقه فوقانی؛ پدرم در حال مطالعه خوابش برده بود.
ماندم چه كنم، خدایا امر مادرم را اطاعت كنم؟ از طرفی میترسیدم با بیدار كردن ایشان، باعث رنجش خاطر مباركشان شوم.
خم شدم و لبهایم را كف پاهای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا اینكه[پدرم] به خاطر قلقلك پا بیدار شد و دید من هستم. پدرم، سیدمحمود مرعشی، وقتی این علاقه و ادب و احترام را از من دید، فرمود: شهابالدین تو هستی؟! عرض كردم: بله آقا.
دستش را بهسوی آسمان بلند كرد و فرمود: «پسرم، خدا عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد». آیتالله شهاب الدین مرعشی نجفی میفرمود: هرچه دارم از بركت دعای پدرم است.
امام على عليه السلام
روایتی که اشک هر خواننده ای را در می آورد!
نویسنده مسیحی (جرج جرداق) روایتی را نقل میکند و میگوید: هنگامی که این روایت را می نوشتم اشکم می ریخت و نوشته ام را خیس می کرد و آن روایت این است که علی علیه السلام، شبی برای خانواده بی سرپرستی انبانی از غذا برد، ولی دید کودکِ یتیم نا آرام است. از علّت گریه اش پرسید، گفت بچه ها در کوچه به من میگویند تو پدر نداری.امام فرمود به آنها بگو: امیرالمومنین خلیفه مسلمین پدر من است. بچه آرام نگرفت و گفت: بچه ها در کوچه اسب چوبین دارند و من ندارم. امام علیه السلام چوبی فراهم کرد و به او داد شاید خوشحال شده آرام گیرد. امّا کودکِ یتیم که از فراق پدر و نوازشهای پدرانه، توان خویش را از دست داده بود پِی در پِی بهانه میگرفت، گفت من اسبی را میخواهم که بر او سوار شوم و مرا حرکت دهد و راه ببرد.(امام و رهبر مسلمانان) در دل شب، کودک یتیم را بر پشت خود سوار کرد و آن قدر به شکل اسب گرداند تا کودک در پشتش به خواب رفت و او را با دلی شاد به بستر نهاد، آنگاه خودش به بستر خویش رفت.
منبع:حکایات برگزیده، ص130 (شجره طوبی)
صلّی الله علیک یا اباالأیتام
دلم تنگ است
دلم تنگ است یامهدی کجاماندی؟
بگوامشب نمازت راکجاخواندی؟
کناربارگاه مرتضی بودی؟
ویاکه زائرموسی الرضا بودی؟
بگودرمکه درحال دعاهستی ؟
ویامهمان شاه کربلا هستی؟
ویاهرنیمه شب دلتنگ وتنهایی..
عزاداربقیع وقبرزهرایی؟
دلم تنگ است یامهدی برای دیدنت هردم
حلالم کن اگریکدم توراآزرده ات کردم
دراین دنیاکه گردیده پراز نیرنگ ونامردی
دعایت میکنم هرشب که فردایش توبرگردی…
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج*
هيبت امام على عليه السلام
هيبت امام على عليه السلام در جنگ به حدّى بود كه چون چشم مبارزى به او مي افتاد رُعب و وَحشت سراسر وجودش را فرا ميگرفت و در اثر هيبت آنحضرت نيروى هر گونه مقاومت و تهاجم از وى سلب شده و با كمال درماندگى طعمه شمشير او ميگشت، چنانكه خود آنجناب در پاسخ به اين #سؤال كه چگونه در جنگها بر پهلوانان غلبه میکردید؟ فرمودند:
(با کسی مقابله نكردم مگر اينكه او مرا عليه جان خود كمك می نمود)
نهج البلاغه حکمت 319