پذيرش مركز تخصصي تفسير شاهين شهر
اطلاعیه مهم:
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها به 14 نفر اول، که محل تحصیل خود را این مرکز انتخاب کنند، 30000 تومان هزینه ثبت نام را به پرداخت می کند.
اطلاعیه مهم:
مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها به 14 نفر اول، که محل تحصیل خود را این مرکز انتخاب کنند، 30000 تومان هزینه ثبت نام را به پرداخت می کند.
1) به مال اندوزی روی آورده اید
2) در برابر مستضعفان فخر فروشی کرده و با آنان با بی اعتنایی رفتار کرده اید.
3) صله رحم را ترک کرده اید.
ابوالحسن علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی می گوید:
در یکی از سال ها به قصد سفر حج حرکت کردم و در مدینه چند روزی ماندم ، شاید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببینم ؛ اما ملاقات ایشان قسمت ما نشد و با ناراحتی شدید وارد مکه شدم ؛ انجام مناسک حج را شروع کردم ،ولی همچنان در فکر بودم.
در یک لحظه که در مقابل کعبه ایستاده بودم ، احساس کردم درب خانه باز شد ؛ شخصی را دیدم که به سویم می آید ، من هم به طرفش رفتم پس از پرسیدن مقصد من و از احوال آقای خصیبی، از من پرسید: ابن مهزیار را می شناسی؟ گفتم : خودم هستم.
سپس از انگشتر امام حسن عسکری علیه السلام که پس از پدرم در دست من بود پرسید؛انگشتر را به او نشان دادم.
بعد از آن پرسید : چه کار داشتی؟ گفتم به دنبال آن امامی هستم که از ما پنهان است.
فرمود: امام خود را پنهان نکرده است، این اعمال شماست که باعث غیبت امام زمان شده است؛ حال برو و دفعه دیگر بین رکن و صفا هم دیگر را می بینیم.
سر وعده حاضر شدم و او نیز آمد ،با هم پس از کمی راه رفتن به منطقه ای در طائف رسیدیم ،آن شخص پیش از من وارد خیمه ای شد و به سرعت برگشت و بشارت داد که امام اجازه شرفیابی دادند ؛ وارد شدم و خیمه ای دیدم که از گوشه آن نور می درخشید؛ به عنوان امام ،او را مخاطب ساخته و سلام کردم.
آن حضرت خطاب فرمود:
ای ابوالحسن علی بن مهزیار! شب و روز در انتظار دیدار تو لحظه شماری می کردم ، چه شد که تاخیر کردی و به سوی ما نیامدی؟ (يَا أَبَا الْحَسَنِ، قَدْ كُنَّا نَتَوَقَّعُكَ لَيْلًا وَ نَهَاراً، فَمَا الَّذِي أَبْطَأَ بِكَ عَلَيْنَا؟
ابن مهزیار می گوید، عرض کردم : ای مولای من! کسی را نیافتم که مرا به حضورت راهنمایی کند. ( قُلْتُ: يَا سَيِّدِي، لَمْ أَجِدْ مَنْ يَدُلُّنِي إِلَى الْآنَ.)
آن حضرت با تعجبی ،همراه با پرسش فرمود: کسی را نیافتی که راهنمایی ات کند!؟ (قَالَ لِي: لَمْ نَجِدْ أَحَداً يَدْلُّكَ؟ )
سپس با انگشت مبارک روی زمین کشید و بعد فرمود:((ثُمَّ نَكَثَ بِإِصْبَعِهِ فِي الْأَرْضِ، ثُمَّ قَالَ: )
نه! – راهنما نداشتن دلیل تاخیرت نیست – بلکه شما : ( لَا وَ لَكِنَّكُمْ )
1- به مال اندوزی روی آورده اید.( كَثَّرْتُمُ الْأَمْوَالَ)
2- در برابر مستضعفان فخر فروشی کرده و با آنان با بی اعتنایی رفتار کرده اید. ،( وَ تَجَبَّرْتُمْ عَلَى ضُعَفَاءِ الْمُؤْمِنِينَ،)
3- صله رحم را ترک کرده اید. (وَ قَطَعْتُمُ الرَّحِمَ الَّذِي بَيْنَكُمْ)
پس دیگر چه عذری دارید؟ ،( فَأَيُّ عُذْرٍ لَكُمْ الْآنَ؟)
علی ابن مهزیار می گوید: عرض کردم : توبه کردم، توبه؛ بازگشتم،بازگشتم. (فَقُلْتُ: التَّوْبَةَ التَّوْبَةَ، الْإِقَالَةَ الْإِقَالَةَ.)
سپس حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به علی ابن مهزیار فرمود: ای پسر مهزیار!
اگر برخی از شماها برای آمرزش بعضی دیگر، از خداوند طلب مغفرت نمی کردند ، کلیه انسان ها گرفتار می شدند و کردارشان آنها را هلاک می کرد.(اشاره به اینکه من برای شما از خداوند طلب بخشش می کنم.) ثُمَّ قَالَ: يَا ابْنَ الْمَهْزِيَارِ، لَوْ لَا اسْتِغْفَارُ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ لَهَلَكَ مَنْ عَلَيْهَا إِلَّا خَوَاصَّ الشِّيعَةِ الَّذِينَ تُشْبِهُ أَقْوَالُهُمْ أَفْعَالَهُمْ.[1]
دکتر علی حق شناس استاد مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها
هو الذي انزل من السماء ماءً فاخرجنا به نبات كل شيء فاخرجنا منه خَضِراً نخرج منه حباً متراكبا و من النّخل من طلعها قنوان دانية و جناتٍ من اعناب والزّيتون والرّمان مشتبهاً و غير متشابه انظروا الي ثمره اذا اثمر و ينعه انّ في ذلكم لايات لقوم يؤمنون:[1]
اوست كه فرو فرستاد آبي از آسمان، و پديد آورديم با آن رويش هر گياه را، پس پديد آورديم از آن (گياه) سبزه و سبزگي را كه در ميآوريم ازآن دانه را سوار برهم، و از نخل (پديد ميآوريم) از شكوفهاش خوشههائي با دانههاي (پرو) نزديك بهم، و (به وجود آورديم) باغهائي از گونههاي انگور و زيتون و انار همگون و غير همگون، تماشا كنيد بر ميوهاش آنگاه كه ثمر دهد و به رسيدن نو برش، براستي در اين (طبيعت) شما آيههائي هست براي مردمي كه در پي ايمان هستند.
انّ في خلق السّموات و الارض واختلاف الليل و النّهار والفلك الّتي تجري في البحر بما ينفع النّاس و ما انزل الله من السّماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بثّ فيها من كل دابّة و تصريف الرياح و السّحاب المسخّر بين السّماء والارض لايات لقوم يعقلون:[2]
در آفرينش آسمان و زمين، و در رفت وآمد شب وروز، و آن كشتي كه در دريا در جهت منافع مردم شناور است، و آن چه فرو فرستاد ازآب آسماني و زنده كرد به آن زمين را پس ازآنكه اثري از حيات در آن نبود، و پخش كرد در آن هر گونهاي از جنبندگان را، و در گردانيدن بادها، و در ابرهاي گماشته شده ميان آسمان و زمين، آيههائي هست براي مردمي كه اهل انديشه و خردورز باشند.
و في الارض قطع متجاورات و جنّات من اعناب و زرع و نخيل صنوان و غير صنوان يُسقي بماء واحد و نفضّل بعضها علي بعض في الاُكُل انّ في ذلك لايات لقوم يعقلون:[3]
و در زمين تكّههاي همجوار هست و باغها و كشتزارها و نخلستانها همگون و غير همگون (كه با همه تفاوتهاي شان) از يك نوع آب مشروب ميشوند، و برتري دادهايم برخي از آنها را از جهت ارزش غذائي ميوه و محصولش، براستي در اين (محيط زيستي كه براي شما فراهم كردهايم) آيههائي هست براي مردم خردگرا.
خلق السّموات بغيرعَمَد ترونها واَلقي في الارض رواسي ان تميد بكم و بثّ فيها من كلّ دابّة و انزل من السّماء ماءً فانبتنا فيها من كلّ زوج كريم:[4]
آفريد آسمانها را بدون ستوني كه شما آن (ستون) را مشاهده كنيد، و برانداخت بر زمين صخرههاي ضخيم و بلند (قشر سنگي زمين) را تا روان و لرزان نشود براي شما (سخت ومحكم باشد در زير پايتان) و پخش كرد در زمين از هر جنبندهاي (حشرات، خزندگان، چهارپايان و انسان)، ونازل كرديم از آسمان آب و رويانديم در زمين از هر جفت نيكو با بهره.
و جعلنا فيها جنّات من نخيل واعناب و فجّرنا فيها من العيون ـ لياكلو من ثمره و ما عملته ايديهم افلا يشكرون ـ سبحان الّذي خلق الازواج كلّها ممّا تنبت الارض و من انفسهم و ممّا لا يعلمون:[5]
و قرار داديم در زمين باغهاي طبيعي (جنگلهائي) از نخلستانها و تاكستانها، و شكافتيم در زمين چشمهها را ـ تا تغذيه نمايند از ميوههاي آن و (نيز باغهائي كه) خودشان با دست خودشان به عمل ميآورند، آيا پس سپاسگزاري نخواهند كرد؟ پاك و منزه است خداوندي كه آفريد همه جفتها را از روئيدنيهاي زمين و نيز خود انسانها و از آن چه دانش آن را ندارند.
والارض مددناها والقينا فيها رواسي وانبتنا فيها من كل زوج بهيج:[6] و زمين را برگسترانيديم و برانداختيم بر روي آن صخرههاي ضخيم و بلند (قشر سنگي زمين) و رويانيديم در آن از هر جفت بهجتآور و نشاط انگيز.
و هو الّذي انشأ جنّات معروشات وغير معروشات و النخل والزّرع ومختلفاً اُكلُه و الزّيتون متشابهاً و غير متشابه كلوا من ثمره اذا اثمر واتوا حقّه يوم حصاده ولا تسرفوا انّه لا يحبّ المسرفين:[7]
و اوست خدا كه پديد آورد باغها (اعم از باغ جنگلي و كاشته شده به دست بشر) دارگاهي و غير دارگاهي، و نخل و كشتزار را با تفاوت طعم و تفاوت ارزش غذائي، و زيتون را، انواع همگون و غير همگون، بخوريد از محصولش آنگاه كه ثمر دهد، و حقوق اجتماعي آن را در وقت محصول برداري بپردازيد، و اسراف نكنيد زيرا خداوند زيادهروان را دوست ندارد.
نكتههائي از آيههاي بالا:
1ـ فقط چند آيه به عنوان نمونه ارائه گشت.
2ـ طبيعت و آن چه در آن است هم بنفسه و هم به عنوان محيط زيست، آية وجود و قدرت خداوند است.
3ـ طبيعت به عنوان محيط زيست با توجه به «بَهيج بودن» و نشاط انگيزياش نيزآيه وجود و قدرت خداوند است.
انديشه و شناختجويي در هستي به محور«مطلق وجود» را فلسفه، و انديشه و شناختجويي در هر بخشي از جهان هستي را علم ناميدهاند و علوم را به دو قسمت تقسيم كردهاند: علوم تجربي و علوم انساني.
دانش «ايمني شناسي» در اين بين به كدام مربوط است؟ علمي ازعلوم تجربي است؟ يا علمي ازعلوم انساني؟
دانشها از هر دو نوع، ارتباطاتي با هم دارند برخي ارتباط تنگاتنگ و برخي ارتباط كمتر، اما دانش ايمني آنقدر با همه علوم رابطه و پيوند دارد كه بايد گفت: علم ايمني شناسي هم يك علم تجربي است و هم يك علم انساني.
يك مجموعه سيستماتيك از عناصر مشخص همه علوم، همسوي در جهت شناخت اصول و فروعيكه حفاظت و بهداشت انسان را تأمين كند، دانش ايمني ناميده ميشود.
عناصري طبيعي، فيزيكي، رياضي، بهداشتي، درماني، آلياژشناسي (شناخت استحكام و توان و كاربرد مواد، ابزار، ماشين آلات)، و عناصري انسان شناختي، روان شناختي، جامعه شناختي، روان درماني، رفتار شناختي، علم اخلاق و اقتصاد، بايد اندامواره تنظيم شوند و هر اندامي در جاي خود و هر جزيي در جايگاه بهينه و ضروري خود جاي بگيرد تا چيزي بنام «علم ايمني» سامان يابد.
نظر به نوباوگي اين علم هنوز فرسنگها راه فاصله هست تا جامعه بشري ادّعا كندكه علمي به نام «دانش ايمني» دارد. از اين جهت دانش ايمني سختترين و دشوارترين علم است، چيزي است كه همه علوم را الزاماً به خدمت خويش ميخواهد و همه آنها را در بر ميگيرد.
واين بدان معني نيست كه اگر محقق بتواند همه علوم را در خيمة انديشهاش جمع كند لزوماً «دانشمندايمني» ميشود. زيرا مشكل فقط كميت علمي نيست كه با انباشتي از علوم حل شود، بل مشكلي كه حل آن نسبتاً دور از دسترس است چگونگي سازمان دادن به اين علوم در جهت مورد نظر و عجين كردن سيستماتيك آنهاست كه بتواند همه آنها را در يك ماهيت اندامواره درآورد و نامش را علم ايمني بگذارد.
دانش ايمني هميشه اين مشكل را خواهد داشت حتي پس از گذشت قرنها. زيرا ابتكارات و كشفهاي جديد در ساير علوم به محض ورود به عرصه دانش، جايگاهي در پيكر علم ايمني براي خود ميخواهد و هميشه بايد دانش ايمني (كه هر كدام از دانشها عنصري از عناصر وي را تشكيل ميدهند) به اين عنصر جديد جايگاه مناسبي در اندام خويش بدهد.
درست است هر ابتكار و كشف جديد در حوزه يك علم درعلوم ديگر تأثير دارد و اين تنها به ايمني مربوط نيست ليكن مساله در مورد «ايمني» تنها تأثير نيست بلكه مصداق «جزء پذيري» و «تركيب مجدد» كه بنحو محسوس يا غير محسوس ماهيت علم ايمني را «با درصدي» تغيير ميدهد، ميباشد.
در شرايط امروزي نسبت به دانش ايمني هنوز در آغاز راه هستيم كه يافتهها و اندوختههايمان بيشتر جنبه آماري و تا حدودي رفتار شناسي و رديفي از وسايل حفاظت، دارد كه كلياتي را نيز ازعلوم ديگر وام ميگيرد. با گذشت زمان ايمني خواهد توانست مستحق عنوان «علم» به معني«خاص» باشد. ليكن دشواري و سختي ويژه اين علم هميشه خواهد بود.
منبع: كتاب دانش ايمني در اسلام،نويسنده:مرتضي رضوي،پاييز 1379،ص7
حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به پنجاه و یکمین نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، با اشاره به اینکه «جوانی و دانشجویی» همچون پیشرانی پرقدرت انسان را در رسیدن به آرمانهای والا یاری میکند، تأکید کردند: از شما عزیزان انتظار میرود که بر محیط پیرامونی خود اثرگذاری کنید و بر رهروان راه خدا با گفتار و عمل خود بیفزایید.
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جوانان دانشجوی عزیز
جوانی و دانشجوئی هر یک به تنهائی میتواند همچون پیشران پرقدرتی انسان را در رسیدن به آرمانهای والا یاری کند. شما بجز این دو، از مزیّت حضور در منظومهی اثرگذار انجمنهای اسلامی نیز برخوردارید. حجّت بر شما تمام است. انتظار از شما عزیزان کاری بیش از خودسازی علمی و دینی و اخلاقی است؛ انتظار آن است که بر محیط پیرامونی خود، اثرگذارید و بر رهروان راه خدا با گفتار و عمل خود بیفزائید.
در نبرد نامتقارن جبههی کفر و استکبار با پرچم برافراشتهی اسلام ناب، این وظیفهی همهی ما است. هرکدام باید چشمهی با برکتی از معرفت درست اسلامی و صراط مستقیم الهی باشیم. سرزنده و پرامید و روشن باد دلهای پاک شما.
سید علی خامنهای
۱ بهمن ۱۳۹۵
فعلامة الرفع ثلاثة أشیاء : وجود الموافقة، وفقد المخالفة، ودوام الشوق.
پس علامت و نشانه رفع كه همان اشتغال قلبي به ذكر الله سه چيز است؛
موافقت، عدم مخالفت، نزاع و جدال ، دوام شوق به رحمت الهي و ملاقات حضرت پروردگار
وعلامة الفتح ثلاثة أشیاء: التوکل والصدق والیقین
علامت فتح سه چيز است، توكل، صدق و يقين. وقتي انسان حالت فتح به او دست داد اولا جميع امور را به خدا واگذار مي نمايد.
ثانيا صدق و راستي و يكرنگي همه زندگي او را فرا مي گيرد.
ثالثا يقين و قبول قلبي حقايق عالم هستي و اوامر و نواهي حضرت پروردگار در وجود او روشن مي گردد.
وعلامة الخفض ثلاثة أشیاء العجب والریاء والحرص
علامت پستي و خفض دل سه چيز است.
1.عجب: خود را خواستن و خود را بهاء دادن و خود را نسبت به ديگران برتر ديده.
2.رياء: يعني دوست دارد ديگري اعمال او را ببيند و يا آنكه به سنجش ديگري برسد.
3.حرص: و عدم قناعت و طول امل و آرزوهاي آنچناني داشتن. اينها علائمي است كه با اشتغال به غير خدا آرام آرام از آدمي ظاهر مي گردد و با افزون شدن خفض پستي بيشتر شدت مي يابد.
وعلامة الوقف ثلاثة أشیاء زوال حلاوة الطاعة، وعدم مرارة المعصیة، والتباس العلم الحلال بالحرام
نشانه وقف دل و قلب عارف و سالك هم سه چيز است:
1.زائل شدن لذت عبادات است در آن شيريني كه شيره و جان عبادات كه تو به محبوب و حضور در محضر اوست از بين مي رود.
2.عدم درك تلخي معصيت: قلب آدمي بنا بر فطرت الهي از معاصي متنفر است و پس از ابتلاء تلخي و زشتي و سنگيني و گرفتگي آن را وجداناً حس مي نمايد و ليكن اگر غفلت بر آدمي مستولي شود ديگر اين حالت از بين مي رود.
3.پوشاندن حلال با حرام: قوه تميز حلال از حرام نابود شده بين آن دو فرق نمي تواند بگذارد.
مصباح الشريعه، صص 22 و23
إِعْرَابُ الْقُلُوبِ عَلَى أَرْبَعَةُأَنْوَاعٍ، رَفْعٌ وَ فَتْحٌ وَ خَفْضٌ وَ وَقْفٌ.
اعراب و آنچه به دل حالت مي دهد چهار نوع است.همانطور كه اعراب به كلمه حالت مي دهد و آن را فاعلي يا مفعولي ويا مضاف اليه مي كند براي قلب اعرابي هست كه چون بر قلب عارض مي شو به قلب و دل انسان حالتي مي دهد.
اعراب قلب بر چهار نوع رفع و فتح و خفض و وقف مي باشد.
فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِی ذِکْرِ اللَّهِ.
قلب وقتي به ذكر الهي مشغول شود حالت رفع و بلندي به خود مي گيرد به عبارت ديگر با ذكر الهي قلب صعود و يك جايگاه رفيع تري نسبت به قبل مي يابد.
وَفَتْحُ الْقَلْبِ فِی الرِّضَى عَنِ اللَّهِ
گشودگي فتح و فراخي قلب در رضايت از خداستف تا انسان اولاٌ همه ي امور را در قدرت او بداند.، ثانياٌ هر چه به او مي رسد را خير مطلق پندارد. تا نه تنها بر مشكلات صبر نمايد بلكه بالاتر خوشنود و راضي و پذيراي مشكلات باشد.
جايگاه صبر در مقامي پايين تر از رضاست .انسان راضي از وقوع مشكلات واقعا لذت مي برد چرا كه در آن حال خود را منظور نظر حضرت محبوب و پروردگار خويش مي داند، در صورتيكه در مقام صبر صرفا تحمل و قبول است نه پذيرش و خوشحالي.
وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِی الِاشْتِغَالِ بِغَیْرِ اللَّهِ
خفض قلب وقتي است كه آدمي به غير خدا مشغول شود. هر چه از الله و اشتغال محض به او فاصله گيرد به همان اندازه حالت خفض و پستي داشته و از درك و دريافت معارف محروم مي گردد. حالت خفض اگر چه از پستي حكايت مي كند وليكن در قلب همچنان او يك حركت و جنبشي حس مي شود كه اگر شدت يابد و اشتغال به غير خدا در ليالي و ايام آدمي افزون گردد قلب به حالت وقف و سكون مبتلا مي نمايد.
وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِی الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ
سكون و قطع قلب از سير رشد و صعود وقتي است كه اشتغال به غير خدا شدت يافته و آرام آرام از درك لذت حضور در محضر دوست محروم تا آنجا كه اگر ولو به عبادت و طاعات و اذكاري هم مشغول است و بر آن اصرار دارد وليكن نه از باب فتح است و نه از باب عادت است و تكرار و الا نه از نماز و نه از ساير عبادات لذت و حظي نمي برد و صرفاً اعمال عبادي او قالبي و ظاهري است.
مصباح الشريعه، صص 20 و 21