دلدراي به امام سجاد(علیه السلام)
علي بن الحسين (ع ) هنگامي كه چشمش بر بدنهاي بي سر آنان افتاد و در بين آنان جگر گوشه حضرت زهرا را به گونه اي ديد كه به واسطه عمق فاجعه و شدت آن آسمانها شكافته ، زمين از هم گسيخته مي شود و كوها فرو مي ريزد، بر آن حضرت خيلي دشوار آمده و ناراحتي اش فزوني يافته و آثار اين حالات در چهره اش نمايان شد. زينب (س ) بر اين حالت ترسيده شروع به دلداري و تسلاي آن حضرت نمود با اينكه صبر خود حضرت به پايه اي بود كه كوهها همتاي صبر و بردباري اش نبودند. از جمله مطالبي كه به آن حضرت گفت ، اين عبارات بود:
((اي يادگار جد و پدر و برادرم ! به خدا سوگند آنچه كه پيش آمده ، تعهدي بوده كه خداوند از جد و پدرت گرفته و خداوند متعال از مردماني ميثاق و عهد گرفته است كه فراعنه اين زمين آنان را نمي شناسند ولي آنان در بين ساكنان آسمانها معروفند، آنان اين پيكرهاي پاره پاره و اين بدنهاي به خون آغشته را جمع آوري و دفن خواهند كرد و در اين سرزمين براي پدرت كه سالار شهيدان است ، پرچمي خواهند افراشت كه در گستره زمان و گذشت شب و روز آثارش محو نشده و فرسوده نخواهد گشت . پيشوايان كفر و رهبران گمراهي در محور نابودي اش خواهند كوشيد و جز ترقي و رشد و اعتلا براي آن علم و پرچم اثري نخواهد داشت .))(1)
منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص114
(1)فاطمه زهرا (س ) شادماني دل پيامبر، ص 866