وضع در لغت
وضع در لغت عربی دارای چند معنی است، از جمله؛ الحطّ (پایین آوردن)[1] اکثر کتب لغت این معنا را ذکر کردهاند. الاسقاط (انداختن و پرت کردن)[2] الالصاق (چسباندن)[3] الاختلاق (تراشیدن و جعل کردن)[4] و ایجاد است.[5] در زبان فارسی نیز این واژه به این معانی به کار رفته است. در لغتنامه دهخدا ذیل واژه وضع آمده: نهادن، فروافکندن، کاهش، ایجاد کردن، اختراع نمودن و قرار دادن.[6] معنای مورد نظر در این تحقیق معنای اخیر است؛ اختلاق و اختراع.
قسمتی از پایان نامه خانم شهبازی طلبه مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها
[1]- احمد، ابن فارسی، معجم مقاییس اللغة، ج6، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404، ص117
[2]- تاج العروس، ج5، ص544 – مجمع البحرین، ج4، ص46- حسن، مصطفوی، ج13، ص130- احمد، ابن فارس بن زکریاء، معجم المقاییس فی اللغة، الطبعة الثانیة، بیروت، لبنان، دارالفکر، 1418ﻫ. 1998م.، ص1094
[3]- ابن حجر، النکت، ج2، ص838
[4]- تاج العروس، ج5، ص544
[5] - علی اکبر، قرشی بنایی، همان کتاب، ج7، ص224
[6]- علیاکبر، دهخدا، همان کتاب، ج15، ص23206-23205 – معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، ج4،چاپ هشتم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1371، ص5036