کلید
مرحوم آیت اللَّه سیّد جمال الدین گلپایگانی رحمه الله که علامه تهرانی - اعلی اللَّه مقامه - در حالات ایشان نوشته؛ بعضی از مکاشفات ایشان را که این بزرگوار در معاد شناسی خود نوشته اند، بردارید و مطالعه کنید خیلی جالب است. یکی از رفقا به من گفت، برای فاتحه اهل قبور به قبرستان رفتیم، کنار قبری نشستیم، ایام عید بود، یکی از رفقای ما شوخی اش گرفت پا شد رفت روی یک سنگ قبر و گفت: آی مرده! ایام عید است از ما پذیرایی نمی کنی؟ نخودی، کشمشی، شیرینی ای، چیزی به ما نمی دهی، می فرمایند که از داخل قبر صدایی بلند شد، و گفت: هفته آینده بیا از تو پذیرایی می کنیم، بنده خدا خوفش گرفت، رفقایش گفتند: بابا نگفتیم شوخی نکن معلوم می شود ما هفته دیگر می خواهیم بمیریم و آخر عمر ماست، رفتند و وصیت نامه ها را تنظیم کردند، خودشان را آماده ساختند، کفن هایشان را هم خریدند و با زن و بچه هم وداع کردند. هفته آینده کنار قبر آمدند، نقل می کنند یک مرتبه دیدیم زمین شکافته شد خودمان را در عالم دیگری دیدیم، یک دالانی باز شد و از آن دالان عبور کردیم یک باغ بسیار قشنگ را دیدیم، باغی بسیار دلربا، وسط باغ هم یک تخت گذاشته بودند و جوانی روی تخت نشسته بود. سلام کردیم و گفتیم: صاحب قبر شمایید؟ گفت: بلی، گفتم: این باغ چقدر با صفاست، مال شماست؟ گفت: بلی گفتم: شما چه کسی هستید، گفت: من را نمی شناسی؟ گفتم: نه، گفت من قصاب محله شما می باشم، فلانی ام. گفتم: تو این قدر قشنگ نبودی چطور این قدر زیبا شدی؟ گفت: به خاطر حسناتم خدا این قدر مرا زیبا کرد. گفتم: چطور به این مقام رسیدی؟ گفت: من دو صفت خوب داشتم، یکی اینکه به مجردی که صدای مؤذن بلند می شد؛ اللَّه اکبر، اگر ده تا مشتری هم داشتم از آن ها عذر خواهی می کردم، در دکّان را می بستم و به مسجد می رفتم نماز اوّل وقت را به جماعت می خواندم، (بعضی چیزها کلید است. مؤمنی سال گذشته برای من نقل کرد، پیرمرد محترمی بود، می گفت: رفتم خدمت آقا شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به نخودکی در ده ایشان، در حالی که جوان بودم، آقا شیخ نشسته بود، پیرمردی در سن پیری بود و یک زیر شلواری پوشیده بود، خدمتشان عرض کردم که جناب حاج شیخ، من سه حاجت دارم، چه کنم؟ فرمودند: چه می خواهی؟ گفتم: کسب آبرومند، فرمودند: نماز اول وقت بخوان. همسر خوب می خواهم فرمود: نماز اول وقت، مکه در جوانی می خواهم فرمودند: نماز اول وقت و می فرمودند: من نماز اول وقت را شروع کردم در فاصله کمی هر سه تا را که آقا شیخ فرمودند، و خدا به ما داد.
دیده شده توسط سليماني(نويسنده وبلاگ) در كتاب گناهان زبان ، همراه با حکایت های آموزنده، ص:45