سخن با ذوالجناح
10 آبان 1395 توسط مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر
در كتاب مصائب المعصومين آمده : هنگامي كه ذوالجناح به سوي خيمه ها آمد و بانوان حرم ناله كنان و سيلي به صورت زنان از خيمه بيرون آمدند، هر كدام با اسب سخني مي گفتند:
يكي گفت : اي اسب چرا حسين (ع ) را بردي و نياوردي ؟
ديگري گفت : چرا امام را در ميان دشمن گذاشتي ؟
زينب (س ) فرمود: آه ، صورت خون آلود تو را مي بينم .
سكينه گفت : پدرم هنگام رفتن تشنه بود، ((يا جواد هل سقي ابي ام قتل عطشانا))؛ اي اسب ، آيا پدرم را آب دادند يا با لب تشنه شهيد كردند؟(1)
1- مصائب المعصومين مطابق نقل الوقايع و الحوادث ، ج 3 ص 237.
منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص105