مهریه
مهر ماده ای است از یک آیین نامه ی کلی که طرح آن در متن خلقت ریخته شده وبا دست فطرت تهیه شده است. نوع آفرینش زن ومرد چنین است که جنس نر همیشه حالت متقاضی را داشته وجنس ماده هرگز با حرص و ولع جنس نر به دنبال او نمی رفته است وهمواره از خود ،نوعی بی نیازی واستغنا نشان می داده است.
مهر با حیا وعفاف زن یک ریشه دارد زن به الهام فطری دریافته است که عزت واحترام او به این است که خود را رایگان در اختیار مرد قرار ندهد.لذا در هنگام ازدواج، مرد یک پیشکشی تقدیم خود زن می کند وهیچ یک از والدین هیچ گونه حقی در این هدیه ندارند.1 ولیکن ، برخی از منتقدان قوانین اسلامی ،مهر را نوعی توهین به زن تلقی می کنند ومی گویند : همچنانکه انسان برای خرید باغ وخانه واسب وشتر مبلغی می پردازد برای خرید زن هم باید پولی از کیسه خرج کند. این دسته از منتقدان گمان می کنند که مهر ،نرخ زن است اما تعابیر قرانی خلاف چنین ادعایی را اثبات می کند.
در قرآن از مهریه ی زوجه با«صَدُقات» و «نحله» تعبیر کرده ،«واتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً»2 درتفاسیر بیان شده که این تعابیراز مهریه نشان می دهدکه مهريّه، نرخ زن نيست، بلكه نشانهى صداقت مرد در علاقه و دوستى به همسراست.همچنین واژه ی «نحل» به معناى زنبور عسل است. چون زنبور عسل به مردم عسل مىبخشد. و توقّعى هم ندارد، به هديه هم «نِحْلَةً» گفته مىشود.در قوانین جاری دنیا هدیه چیزی غیر از کالا یا پولی است که برای خرید وفروش یا معاوضه رد وبدل می شود .3
علاوه بر اینکه وجوب دادن مهر به زنان مسأله ای نیست که اسلام آن را تأسیس کرده باشد بلکه مسأله ای است که اساساً در بین مردم ودر سنن ازدواجشان متداول بوده است ،سنت خود بشر بر این جاری بوده است که هنگام ازدواج ،پولی ویا مالی را که قیمتی داشته باشد به عنوان مهریه به زنان اختصاص دهند.پس آیه ی شریفه مهریه را تأسیس نکرده ،بلکه روش جاری ومعمول مردم را امضاء فرموده است.وتصرف مردان در مهریه ی زنان را به رضایت زن مشروط دانسته است .4
اسلام تنها قوانین مهر را اصلاح کرد چرا که در میان عرب جاهلی رسم بود که مهر را به خانواده ی زن می دادند اسلام به صراحت بیان فرمود که مهر را به خود زنان بدهید ؛«آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ» و در مورد دخل وتصرف مرد در مهریه ی زن ،این امر را منوط به اجازه ی زن دانسته است .لذا ابتدا ، با صراحت دستور ميدهد كه بايد تمام مهر را به آنان پرداخت كنندودر آیه ی229بقره می فرماید:برای شما حلال نیست که از مهریه ای که به زنان داده ایداز ایشان پس بگیرید
همچنین می فرماید؛ مرد حق ندارد از مال کثیری که به زن بخشیده دیناری از آن راپس بگیرد در حالی که به زن دخول کرده است. ودر ادامه كلام از روى تعجب ميفرمايد :و البته اين ظلم، گناه بزرگيست خصوصا در حق زوجه مطلقه كه بىكس و بدون نفقه ميشود لذا ميفرمايد: چگونه ميگيريد آن را و حال آنکه عهد و ميثاق محكم گرفتند از شما 5، كه عبارت از عقد نكاح دائم است كه از عقود لازمه است و وفاء به آن واجب است .6
امابعد از همه ی این سفارشات، خداوند در قران براى احترام گذاردن به احساسات طرفين و محكم شدن پيوندهاى قلبى و جلب عواطف ميگويد: «اگر زنان با رضايت كامل خواستند مقدارى از مهر خود را ببخشند براى شما حلال و گوارا است».7 تا در محيط زندگى زناشويى تنها قانون و مقررات خشك حكومت نكند بلكه به موازات آن عاطفه و محبت نیز حكمفرما باشد.وهمین مطلب ، نشان می دهد که مالکیت زن نسبت به مهریه مالکیت تام است لذازن، در گرفتن يا بخشيدن مهريه، آزاد و مستقل است هر چند که رضايت ظاهرى در بخشش مهریه كافى نيست و رضايت قلبى لازم است. بخششهاى اكراهى، اجبارى و يا رودربايستى اعتبار ندارد . تنها یک مورد استثنا وجود دارد وآن زمانی است که زن ميخواهد طلاق بگيرددر این صورت يك مقدار از مهريه يا تمام آن را يا چيز ديگرى به زوج بذل ميكند كه او را طلاق دهد و اين طلاق خلع است و شوهر حق رجوع ندارد مگر آنكه زن رجوع در بذل كند .8
علاوه بر آنچه در قران در باب وجوب پرداخت مهریه به صراحت بیان شده روایات زیادی هم این مطلب را مورد تأکید قرار می دهدو کسانی را که در پرداخت مهریه ی زنان کوتاهی می کنندمورد عتاب قرار می دهد ؛ در روایت آمده که کسی که با زنی ازدواج می کند وقصد نداشته باشد که صداق همسرش را بپردازد نزد خداوند مانند زنا کار است .9 و می فرماید: بهتر اينست كه از پاکترین اموال باشد چنانچه در خبر آمده است بهترين اموال را براى سه مصرف بايد گذارد: كفن، سفر حج ومهریه ی همسر که باعث پاکی ولادت ميشود . و نيز شرطست كه حتی در طلاق خلع، زن با رضایت و رغبت مالى را ببخشد نه اينكه بر او تنگ گيرند تا به دادن مال راضى شود زيرا خداوند از اين نهى فرموده است» .10
برگرفته از پایان نامه خانم رضوان اكبري(طلبه مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی نرجس خاتون سلام الله علیها)
1. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام،چاپ 31 ،تهران ،انتشارات صدرا ، 1380 ص181
2. نساء/4
3. ناصر مکارم شیرازی ،تفسير نمونه ، تهران ،دارالکتب الاسلامیه،1374 ، ج3، ص: ،263 محسن قرائتی،همان،ج2 ص 21
4. محمد حسین طباطبایی، همان ج4 ص269
5.النساء /21
6. سید عبدالحسین طیب ،اطیب البیان فی تفسیر لقرآن ، ج4، تهران ،انتشارات اسلام ،1387 ،ص: 43
7. بقره /229
8. ملا محسن فیض کاشانی ،تفسير الصافى، ج1، تهران ،انتشارات صدر ،1415 ق ،ص: 422
9. سید عبدالحسین طیب،همان، ج4 ص12
10.محمد بن على ، ابن بابويه، ترجمه من لا يحضره الفقيه ،ج5 ؛ باب طلاق خلع، ص16،تهران، چاپ: اول، 1367ش، ناصر مکارم شیرازی ، همان ،ج3، ص264و652